< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التقیّه/ التقیّه فی وقت صلوة المغرب/خلاصة مباحث التقیّه.

یکی دیگر از مباحث مطرح در بحث تقیّه، مسأله وقت نماز مغرب است، از دیدگاه أهل تسنّن غروب شمس و وقت نماز مغرب به مجرّد پنهان شدن قرص خورشید در مغرب فرا می رسد و اما در نظر اکثر بزرگان امامیّه مدار در غروب شمس و دخول وقت نماز مغرب، ذهاب حمره مشرقیه عن قمّة الرأس است یعنی بعد از استتار شمس در مغرب باید قرمزی که در طرف مشرق است به سمت مغرب بالا بیاید و در آسمان پهن شود به طوری که از نصف النهارِ بلدِ نمازگزار بگذرد در این هنگام غروب واقعی محقّق می شود قهراً فاصله زمانی غروب شمس بین نظر شیعه و سنّی تقریباً 15 تا 16دقیقه است، حال بحث در این است که اگر تقیّه در جایی إقتضاء نمود که مخالف نظر امامیّه و بر طبق نظر أهل سنّت در وقت غروب، نماز مغرب خوانده شود آیا چنین نمازی جائز و مجزی است یا خیر؟

روایات وارده در غروب شرعی به دو دسته تقسیم می شوند مبنای معروف و مشهور بین بزرگان امامیه در غروب شرعی طبق روایات دسته اوّل، ذهاب حمره مشرقیه عن قمة الراس است در مقابل مبنای أهل سنّت و غیر مشهور از امامیه، در غروب شرعی طبق روایات دسته دوّم که أقلُّ عَدَداً است استتار شمس است و چون این دسته از روایات مطابق با نظر أهل سنّت است از این جهت برخی از بزرگان امامیه این روایات را حمل بر تقیّه نموده اند.

مقتضای قواعد نجومی:

از نظر أصول فنی وقتی قرص خورشید از أفق هر شهری کاملاً خارج می شود که خورشید زیر أفق قرار بگیرد بر این اساس حمره مشرقیه باید از قمه الراس بگذرد تا این که خورشید کاملاً در أفق محلّ نماز گذار غروب کند و به صِرف عدم رؤیت خورشید، غروب محقّق نمی شود در نتیجه علی القاعده و طبق بررسی های منجّمین غروب حقیقی به صِرف استتار شمس محقّق نمی شود بلکه زمانی محقّق می شود که حمره مشرقیه از بالای سر بگذرد که در برخی روایات نیز به این امر اشاره شده است.

لذا دسته دوّم روایات که مدار در غروب را ذهاب حمرة المشرقیه عن قمة الراس قرار داده مطابق با واقع قضیه و أصول فنی و کارشناسی نزد بزرگان علم نجوم است که حصول شب را در هر أفق ی ، موأفق با این دسته از روایات دانسته اند ولی أهل سنّت مدار در اتمام روز را استتار قرص خورشید دانسته اند طبعاً به نظر آنان با این معنا از غروب که استتار شمس باشد وقتِ صیام به اتمام رسیده و وقت نماز مغرب نیز داخل شده است در هر حال تفاوت زمانی بین استتار شمس و ذهاب حمره مشرقیه در کشور ایران حدود 15 تا 16 دقیقه است ولی مرحوم دکتر عدالتی ره به اشتباه حدود20دقیقه محاسبه نموده است که به نظر ما این محاسبه غلط است و این مقدار تأخیر از وقت استتار شمس لازم نیست ناگفته نماند که وقت فضیلت نماز مغرب طبق روایات بسیار تنگ است و به اندازه وقت خود نماز مغرب و مقدّمات و موخّرات آن است چنان که در روایات وارد

شده: وقتها وجوبها.

در هر حال روایات در مسأله به دو دسته تقسیم می شوند دسته اوّل روایات دلالت دارند بر این که وقت نماز مغرب به ذهاب حمره مشرقیه است دسته دوّم روایات دلالت دارد بر این که وقت نماز مغرب به مجرّد استتار قرص شمس حاصل می شود.

اما نمونه ای از روایات دسته اوّل:

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّمَا أَمَرْتُ أَبَا الْخَطَّابِ أَنْ يُصَلِّيَ الْمَغْرِبَ حِينَ زَالَتِ الْحُمْرَةُ «مِنْ مَطْلَعِ الشَّمْسِ ‌»فَجَعَلَ هُوَ الْحُمْرَةَ الَّتِي مِنْ قِبَلِ الْمَغْرِبِ وَ كَانَ يُصَلِّي حِينَ يَغِيبُ الشَّفَقُ.[1]

و اما نمونه ای از روایات دسته دوّم:

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ مَعِي شِبْهَ الْكَرِشِ الْمَنْثُورِ فَأُؤَخِّرُ صَلَاةَ الْمَغْرِبِ حَتَّى عِنْدِ غَيْبُوبَةِ الشَّفَقِ ثُمَّ أصليهِمَا جَمِيعاً يَكُونُ ذَلِكَ أَرْفَقَ بِي فَقَالَ إِذَا غَابَ الْقُرْصُ فَصَلِّ الْمَغْرِبَ فَإِنَّمَا أَنْتَ وَ مَالُكَ لِلَّهِ.[2]

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ أَوْ غَيْرِهِ قَالَ: صَعِدْتُ مَرَّةً جَبَلَ أَبِي قُبَيْسٍ وَ النَّاسُ يُصَلُّونَ الْمَغْرِبَ فَرَأَيْتُ الشَّمْسَ لَمْ تَغِبْ إِنَّمَا تَوَارَتْ خَلْفَ الْجَبَلِ عَنِ النَّاسِ فَلَقِيتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَأَخْبَرْتُهُ بِذَلِكَ فَقَالَ لِي وَ لِمَ فَعَلْتَ ذَلِكَ بِئْسَ مَا صَنَعْتَ إِنَّمَا تُصَلِّيهَا إِذَا لَمْ تَرَهَا خَلْفَ جَبَلٍ غَابَتْ أَوْ غَارَتْ مَا لَمْ يَتَجَلَّلْهَا سَحَابٌ أَوْ ظُلْمَةٌ تُظِلُّهَا وَ إِنَّمَا عَلَيْكَ مَشْرِقُكَ وَ مَغْرِبُكَ وَ لَيْسَ عَلَى النَّاسِ أَنْ يَبْحَثُوا.[3] [4]

ناگفته نماند که ظاهر این حدیث دخول وقت مغرب حتّی به استتار شمس به وسیله کوه موجود در بلد است گر چه خورشید پشت کوه باشد که این ظهور هیچ گونه قابل قبول نیست و روایات دسته اوّل در باب بیش از حدّ استفاضه است که مدار را بر ارتفاع حمره مشرقیه از أفق مشرق هر بلد برای حصول وقت نماز مغرب و وقت إفطار صیام قرار داده است گر چه استظهار فقهاء از این دسته از روایات نیز مختلف است و روایات دسته دوّم نیز زیاد است و فعلاً ما بحث در این جهت

نداریم و تنها نظر به إختلاف بین شیعه و سنّی است.

قبل از ورود به بحث دو مطلب مقدمتاً بیان می شود:

1. برخی از بزرگان، مدار در غروب را استتار قرص خورشید قرار داده اند از جمله آنان گویا مرحوم آیة اللّه بهجت ره است و گویا محقّق بهبهانی نیز بر این عقیده است این بزرگوار در فتوای مشهور مناقشه نموده است:

اشکال: شما که مدار را در غروب حقیقی ذهاب به حمره مشرقیّه عن قمة الراس می دانید و می گویید حقیقت استتار قرص خورشید وقتی حاصل می شود که حمره مشرقیه از وسط آسمان بگذرد که بنابر این مبنی وقت نماز مغرب حدود 15 دقیقه از وقت استتار قرص خورشید به تأخیر می افتد، اگر این طور باشد از آن طرف باید وقت طلوع حقیقی خورشید را نیز وجود حمره در مغرب یعنی قبل از طلوع ظاهری آن بدانید که حدود چند دقیقه زودتر می شود و حال آن که کسی قائل به این قول نشده است.

جواب أستاد أشرفی دامت برکاته:إنّ المشرقَ مُطِلٌّ عَلی المغرب دونَ العکس فلا ملازمه بَینَ الأمرین.

در روایات وراد شده است: «ان المشرق مُطِلٌّ علی المغرب»[5] یعنی سیر گردش زمین به دور خورشید از مشرق به طرف مغرب است و غروب شمس در مغرب وقتی محقّق می شود که حمره مشرقیّه زائل شود و معمولاً بنابر قانون نسبیّت هر حرکتی که به یک طرف است توجهش به طرف جلو بیشتر از طرف عکس آن است بنابراین حمره مغربیه که در اثر حرکت خورشید از طرف مشرق به طرف مغرب است با حمره مشرقیه در زمان غروب آفتاب در أفق هر بلد که ناشی از دور شدن خورشید از أفق بلد است یعنی حرکت معکوس با حرکت در صبح کاملاً متفاوت خواهد بود.

قال الشیخ المفید ره: و اوّل وقت المغرب مغيب الشمس و علامة مغيبها عدم الحمرة من المشرق المقابل للمغرب في السماء و ذلك أن المشرق مطل على المغرب فما دامت الشمس ظاهرة فوق أرضنا هذه فهي تلقى ضوءها على المشرق في السماء فترى حمرتها فيه فإذا ذهبت الحمرة منه علم أن القرص قد سقط و غاب.[6] ،[7]

عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَشْيَمَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ وَقْتُ الْمَغْرِبِ إِذَا ذَهَبَتِ الْحُمْرَةُ مِنَ الْمَشْرِقِ وَ تَدْرِي كَيْفَ ذَلِكَ؟ قُلْتُ لَا، قَالَ لِأَنَّ الْمَشْرِقَ مُطِلٌّ عَلَى الْمَغْرِبِ هَكَذَا وَ رَفَعَ يَمِينَهُ فَوْقَ يَسَارِهِ فَإِذَا غَابَتْ مِنْ هَاهُنَا ذَهَبَتِ الْحُمْرَةُ مِنْ هَاهُنَا.[8]

2. بنای أهل تسنّن از دیرباز، بهتان و تهمت به شیعیان بوده است علّامه امینی ره در الغدیر می نویسد که برخی از أهل تسنّن به شیعه تهمت زده اند که اگر چنانچه فردی از شیعه مادرش صیغه شود تقّرباّ علی الزهراء گوشواره بر گوش دختر او می کنند و یا شایع کرده اند شیعیان بعد از سلام نماز دست ها را بالا آورده و سه بار می گویند خانَ الأمین و معتقدند که نعوذ بالله جبرئیل امین که می بایست وحی را ابتداءاً بر امیر المؤمنین علی نازل کند، خیانت کرده و بر پیامبر اکرم نازل نموده است و حال آن که هیچ یک از شیعیان چنین اعتقادی را ندارند و ابداً چنین لفظی را نمی گویند و بلکه متّفقاً بعد از نماز به قصد اتمام نماز سه بار الله اکبر می گویند. یکی دیگر از تهمت هایی که به شیعیان زده اند این است که شیعیان وقت غروب را «عند إشْتِبَاكِ النُّجُومِ و عِنْدَ قَصْرِ النُّجُومِ» قرار داده اند و این را نسبت به تمام شیعیان می دهند و حال آن که این قول نظر شخصی بنام ابو الخطّاب که أصحاب وی خطابیه هستند بوده است چنان که در روایات نیز این قول به وی نسبت داده شده است:

بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الصُّهْبَانِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ الشَّحَّامِ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أُؤَخِّرُ الْمَغْرِبَ حَتَّى تَسْتَبِينَ النُّجُومُ قَالَ فَقَالَ خَطَّابِيَّةٌ إِنَّ جَبْرَئِيلَ نَزَلَ بِهَا عَلَى مُحَمَّدٍ حِينَ سَقَطَ الْقُرْصُ.[9]

در هر صورت فتوای مشهور امامیه با فتوای أهل سنّت در وقت غروب إختلاف دارد و امامیه روایاتی که وقت مغرب را استتار شمس ذکر نموده حمل بر تقیّه نموده اند حال سؤال این است که بنابر مبنای مشهور امامیه که وقت مغرب را ذهاب حمره مشرقیه می دانند نه استتار قرص، مقتضای تقیّه در نماز و روزه چیست؟ آیا در این مورد می توان بر اساس تقیّه و بر طبق غروب عامّه روزه را إفطار نمود یا مشغول نماز مغرب گردید و آیا چنین عملی از نظر حکم تکلیفی جائز است و با توجّه به این که نمازِ قبل از وقت، فاقد شرطِ وقت است که رکنی از ارکان نماز است از نظر حکم وضعی آیا چنین نمازی صحیح و مجزی است یا خیر؟

سه روایت در اجزاء چنین نمازی اقامه شده است:

1. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي أَدْخُلُ الْمَسْجِدَ فَأَجِدُ الْإِمَامَ قَدْ رَكَعَ وَ قَدْ رَكَعَ الْقَوْمُ فَلَا يُمْكِنُنِي أَنْ أُؤَذِّنَ وَ أُقِيمَ أَوْ أُكَبِّرَ فَقَالَ لِي فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَادْخُلْ مَعَهُمْ فِي الرَّكْعَةِ فَاعْتَدَّ بِهَا فَإِنَّهَا مِنْ أَفْضَلِ رَكَعَاتِكَ قَالَ إِسْحَاقُ فَفَعَلْتُ ثُمَّ انْصَرَفْتُ فَإِذَا خَمْسَةٌ أَوْ سِتَّةٌ مِنْ جِيرَانِي قَدْ قَامُوا إِلَيَّ مِنَ الْمَخْزُومِيِّينَ وَ الْأُمَوِيِّينَ فَقَالُوا جَزَاكَ اللَّهُ عَنْ نَفْسِكَ خَيْراً فَقَدْ وَ اللَّهِ رَأَيْنَا خِلَافَ مَا ظَنَنَّا بِكَ وَ مَا قِيلَ فِيكَ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ ذَاكَ قَالُوا تَبِعْنَاكَ حِينَ قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ وَ نَحْنُ نَرَى أَنَّكَ لَا تَقْتَدِي بِالصَّلَاةِ مَعَنَا فَقَدْ وَجَدْنَاكَ قَدِ اعْتَدَدْتَ بِالصَّلَاةِ مَعَنَا قَالَ فَعَلِمْتُ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  لَمْ يَأْمُرْنِي إِلَّا وَ هُوَ يَخَافُ عَلَيَّ هَذَا وَ شِبْهَهُ.[10]

ترجمه: به امام صادق عرض كردم من وارد مسجد «أهل سنّت» شده و مى‌بينم كه امام جماعت همراه با مأمومين به ركوع رفته‌اند. در اين هنگام برايم ممكن نيست كه اذان و اقامه و تكبير بگويم و نماز خودم را به صورت فرادی بخوانم وظیفه چیست؟ حضرت فرمودند: «همراه با آنان به ركوع رفته، آن را يك ركعت به شمار آور؛ و بدان که آن ركعت از بهترين ركعات نماز تو خواهد بود».

پر واضح است كه از حكم امام به صحّت نماز و بلكه افضليت اين ركعت از ركعت هاى ديگر با توجّه به عدم قرائت حمد، إستفاده می شود که عمل فرد مجزی است.

2. مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الْمَشِيخَةِ لِلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ لَا تَحْمِلُوا النَّاسَ عَلَى أَكْتَافِكُمْ فَتَذِلُّوا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ وَ قُولُوا لِلنّٰاسِ حُسْناً ثُمَّ قَالَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ احْضُرُوا جَنَائِزَهُمْ وَ اشْهَدُوا لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ وَ صَلُّوا مَعَهُمْ فِي مَسَاجِدِهِمْ حَتَّى يَكُونَ التَّمْيِيزُ وَتَكُونَ الْمُبَايَنَةُ مِنْكُمْ وَ مِنْهُمْ. [11]

از این دسته روایات به خوبی إستفاده می شود که اگر فرد شیعی با إختیار در نماز آن ها داخل شود اگر چه مندوحه نیز وجود داشته باشد عمل او مجزی بوده و ثواب نماز جماعت را دارد و بلکه با فضیلت تر از نماز فرادی است.

3. روایاتی که دلالت دارد خود أئمّه  هنگام استتار قرص به جهت تقیّه نماز می خواندند و به أصحاب خود دستور می

دادند چنین عمل کنند و در این روایات امر به اعاده نشده است و ما در ضمن مباحث قبل در جمع بین روایات گفتیم که فرد باید قبل یا بعد از نماز با عامّه نماز خود را به صورت فرادی بخواند سپس با آنان نماز بخواند و یا در صورت اکتفی به همین نماز، باید به قصد فرادی به همراه آنان نماز بخواند و قرائت خود را به صورت مخفی و یا حتّی به صورت همس بخواند و اگر به جهت متابعت با امام سنّی برخی از اجزاء یا شرائط از وی فوت شود مجزی است در هر صورت نباید به صورت إقتداء با عامّه نماز بخواند بنابراین می توان از نظر حکم وضعی یعنی اجزاء صلوه در غیر وقت یا إفطار در غیر وقت اگر بخاطر تقیّه باشد عمل را مجزی دانست.

خلاصه مباحث گذشته در بحث تقیّه:

1. تقیّه در وقتی که خطر بر جان و عرض انسان و یا دیگر مؤمنین باشد واجب است ولی این طور نیست که بگوییم همه جا واجب است بلکه حکم تقیّه نسبت به موارد آن به حسب أحکام خمسه تقسیم می شود کما قال به الشیخ الانصاری.

2.نسبت به أحکام وضعی و إجزاء عمل تقیّه ای در حج گفتیم اگر دلالت أدلّه عامّه تقیّه را بر اجزاء عمل تقیّه ای بپذیریم فرقی بین مورد علم به خلاف و عدم علم به خلاف در مسأله وقوفین نیست یعنی فرقی نمی کند که علم بر خلافِ حکم حاکم سنّی در اعلان زمان عرفات و مشعر داشته باشیم یا نه، حتّی اگر بتواند بدون هیچ مونه ای وقوف اضطراری مشعر و عرفات را درک کند ضرورتی ندارد زیرا عمل به تقیّه بر طبق دین الله بوده و طبعاً مجزی خواهد بود اگر چه در خصوص درک وقوف در مشعر تقیّه معنی ندارد زیرا می توان وقوف اضطراری بلکه وقوف اختیاری مشعر را بدون هیچ مشکلی إتیان نمود و احتیاط در این است که حاجی در صورت عمل بر طبق سنّی ها در وقوفین، وقوف اضطراری را نیز درک کند و اگر وقوف عرفات بر خلاف تقیّه باشد وقوف اختیاری و اضطراری مشعر در زمان ما خلاف تقیّه نیست زیرا بسیاری از چادر های حجّاج سنّی در ایام تشریق در مشعر زده شده است و رفتن به مشعر توسّط حجاج ایرانی ابداً خلاف تقیّه نیست.

3.کفر باطنی و اخروی مخالفین به جهت انکار ولایت که أصلی از أصول دین است مسلم است ولی منافات با طهارت ظاهریه و حلیّت ذبیحه آنان ندارد.

4. تمتّع و ازدواج مرد شیعی با کافر کتابی جائز است مگر این که کافر وَسنّی باشد ولی تزویج زن مؤمنه با أهل کتاب و همچنین با مرد سنّی ممنوع است مگر این که سنّی مستضعف باشد و زن فرد عالمه ای باشد که در ثبات اعتقادی سیطره بر مرد داشته باشد بطوری که تحت تأثیر إعتقاد باطل مرد واقع نشود.

5. نماز با سنّی ها صحیح و مجزی است ولکن نباید به صورت إقتداء باشد بلکه در ظاهر به آنان إقتداء نموده و در باطن به صورت فرادی إتیان شود و چنانچه در متابعت ظاهری با عامّه برخی از اجزاء و شرائط فوت شود نماز صحیح و مجزی خواهد بود.

6. تصریح به نام حضرت مهدی در مجالس عمومی ممنوع است ولی ذکر حضرت در مجلس خصوصیّ و یا به صورت حدیث نفس بلا مانع است.

متن نوشتار أستاد أشرفی دامت برکاته: الذی تحصل مما ذکرنا:

1. لا ریب فی وجوب التقیّه عند الخوف علی النفس او الطرف او ما اشبه ذلک و لا فرق بین النفس و الغیر من الشیعه.

2. لا نحکم بوجوب التقیّة علی نحو الإطلاق بل یتطرّق فیها الأحکام الخمسه کما ذکره الشیخ الانصاری ره و غیره.

3. اما بالنسبه الی الحکم الوضعی فلا یبعد الاجتزاء بالحج معهم اذا اقتضت التقیّه و لم یتمکّن من ادراک الاضطراری من الوقوفین و قد عرفت امکان الوقوف الاختیاری فی المشعر فی عصرنا.

4. لا یبعد جواز التمتّع بکل إمرأة کتابیّه او المجوسیه والأظهر حسبَ الرّوایات منعُ العکس بل الأقوی عندنا منعُ التّزویج المرأة المؤمنه للمخالف الا مع کون المخالف مستضعفاً لا تأثیر له فی عقیدة زوجته بل الامر بالعکس.

5. الصلوه مع المخالف مجزی عنه و یلزم إتیان بما هو ممکن و سقوط بعض الاجزاء و الشرائط غیر مضرّ فی ذلک و لا ریب فی الحکم بالاجزاء اذا کان بدون الإقتداء.

6. المستظهر من الروایات حرمة التّصریح بإسم الحجه فی مِحافِل ِالنّاس دون غیر المجتمعات.

وَ الحَمدُ لِلّهِ اوّلاً وَ آخَراً وَ ظاهراً وَ باطِناً وَ صَلیَّ اللهُ عَلیَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ.

 


[6] . المقنعة «للشيخ المفيد»، ص: 93.
[7] وقت نماز مغرب غروب خورشید است و از طرفی علامت غروب ذهاب حمره مشرقیه است همچنان که علامت طلوع خورشید ظاهر شدن قرمزی در مغرب است «علامة مغيبها عدم الحمرة من المشرق المقابل للمغرب في السماء» در نتیجه همچنان که طلوع خورشید با ظاهر شدن حمره مغربیّه حاصل می شود غروب خورشید نیز به ذهاب حمره مشرقیّه است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo