< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مکاسب المحرمه/ اللهو / هل یحرم اللهو مطلقا ام لا؟

سخن در این بود که آیا لهو مطلقا حرام است یا تنها إستفاده از آلات لهوی حرام است که نوعاً مناسب با مجالس لهو و لعب باشد و إستفاده از چنین آلاتی معمولاً همراه با غنا «آوازه خوانی» رقص یا اختلاط محرم و نامحرم است؟

ما معنی اللغو و البطر و اللهو و اللعب؟

لغو عبارت است از هر چیزی که رها شده و مورد اعتنا نیست، گفته می شود: لغی فی الحدیث یعنی حرف بی ربط زد.

بطر یعنی خوش گذرانی و به قول مرحوم شیخ ره شدّت فرح و تلذّذ، امام حسین در هنگام خروج از مدینه فرمودند: أنّي

لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و إنّما خرجت لطلب الأصلاح في أمّة جدّي .

لعب در لغت فارسی ترجمه می شود به بازی، چنان که در عرب به مراکز بازی بچه ها مَلعَب «اسم مکان از لعب» می گویند.

برای لعب و بازی از دیر باز در بین مردم ابزاری متعارف بوده است مثل بازی با سنگ یا چوب و در زمان ما مثل بازی با توپ و امثال آن و در روایات ما اگر چه سفارش شده به بازی با اسب، تیر اندازی، شنا و ملاعبه با همسر و این موارد نه تنها منع نشده بلکه تجویز نیز شده است ولی این طور نیست که هر بازی غیر از موارد مذکور حرام باشد.

لهو چنان که در مجمع البحرین آمده کاری است که انسان را به خود مشغول کند بطوری که از حقّ یا از ذکر الله باز بدارد یُقالُ لَهَوتُ عن کذا ای إشتغلتُ عنه، قال فی مجمع البحرین: قوله تعالى:«لٰاهِيَةً قُلُوبُهُمْ أي ساهيةٌ مشغولةٌ بِالباطل عن الحقّ».[1] راغب مي گويد: لهو آنست كه انسان را از آنچه مهمّ است مشغول نمايد قال الله تعالی: «لاَ تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَ لاَ اوّلاَدُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ».[2] یعنی اموال و اوّلاد شما را از یاد خداوند غافل نکند.

برای لهو و خوش گذرانی نیز از ابتداء خلقت ابزاری متعارف بوده است مثل دف و تنبور و نی و مانند آن که این ابزار معمولاً همراه با رقص و آوازه خوانی و اختلاط محرم و نامحرم و غنا بوده است غنا یعنی صدایی که موجب انصراف از أمور حقیقی به أمور باطل شود.

از أدلّه إستفاده می شود که اشتغال به آلات لهوی فی نفسه حرام است کما این که تکسّب بوسیله آلات لهو نیز حرام است یعنی کسی که شغلش نوازندگی بوسیله ابزار لهوی باشد از نظر شرع مقدس کسب و کار او حرام است و در این أمور جای بحث نیست و مسأله اتّفاق ی است و اما صحبت در این است که آیا مطلق أعمال لهوی یعنی اموری که لذت بخش بوده و موجب برای فرح در نفس و به تبع آن غفلت از یاد خدا می شود ولو این که بدون ابزار لهو و لعب باشد حرام است یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا حرمت لهو اختصاص دارد به لهوی که با آلات لهو و مناسب با مجالس لهو و لعب باشد که معمولاً همراه آوازه خوانی، رقص یا اختلاط محرم و نامحرم است یا این که بطور کلی شامل تمام افعال لهوی می شود ولو این که بدون آلات

لهوی باشد؟

برخی از بزرگان فتوی به حرمت مطلق لهو داده اند یعنی مطلق آنچه که مُلهی عن ذکر الله است خواه بوسیله ابزار لهوی باشد خواه بدون ابزار لهوی، در مقابل بسیاری از بزرگان در حرمت مطلق لهو مناقشه کرده اند.

برای حرمت مطلق لهو به چهار طائفه از روایات تمسّک شده است:

    1. أخباری که وارد شده در وجوب اتمام نماز برای کسی که به قصد صید لهوی و تفریحی سفر کرده است:

أخباری که دلالت دارد که اگر کسی به قصد صید لهوی و تفریحی سفر کند نه به قصد صیدی که برای امرار معاش یا اطعام مهمان باشد، چنین کسی نمازش را باید تمام بخواند همچنان که اگر کسی به قصد معصیت سفر کند نمازش تمام است و اما مراد از صید لهوی مثل آنچه متعارف نزد سلاطین بوده که از روی تفرّج و خوشگذرانی صید می کردند که این صید گاه به وسیله حیوانات تربیت شده مثل سگ و باز شکاری بوده و گاه بوسیله اسب سواری و تعقیب حیوان بوده است چنان که بهرام گور چنین عمل می کرد علی کل حال در روایات وارد شده که چنین کسی باید نمازش را به صورت تمام بخواند از جمله این روایات:

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ‌ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ يَخْرُجُ إِلَى الصَّيْدِ أَ يَقْصُرُ أَوْ يُتِمُّ قَالَ يُتِمُّ لِأَنَّهُ لَيْسَ بِمَسِيرِ حَقٍّ.[3]

عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الْقُمِّيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَخْرُجُ إِلَى الصَّيْدِ مَسِيرَةَ يَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ يَقْصُرُ أَوْ يُتِمُّ فَقَالَ إِنْ خَرَجَ لِقُوتِهِ وَ قُوتِ عِيَالِهِ فَلْيُفْطِرْ وَ لْيَقْصُرْ وَ إِنْ خَرَجَ لِطَلَبِ الْفُضُولِ فَلَا وَ لَا كَرَامَةَ.[4]

کیفیّت إستدلال به این طایفه از روایات:

در این روایات وارد شده که اگر کسی برای صید تفرجّی و لهوی سفر می کند باید نمازش را تمام بخواند و از طرفی صید نیز فی نفسه حرمت و خصوصیّت ندارد بلکه آنچه علّت برای اتمام نماز شده انجام عمل لهوی بوده که فعل حرام است و از این جهت سفر معصیت بوده و به تبع آن نماز تمام است به عبارت دیگر این روایات به دلالت التزامی دلالت دارد که آنچه علّت برای اتمام نماز شده حرمت لهو بوده است و وجهی برای اتمام نماز چنین کسی نیست مگر این که بگوییم علّت آن حرمت لهو بوده است در نتیجه از این طایفه از روایات إستفاده می شود که مطلق عمل لهوی حرام است.

جواب أستاد أشرفی دامت برکاته:

نهایت چیزی که از این طائفه روایات إستفاده می شود این است که در سفر صیدیِ لهوی نماز تمام است ولی دلالتی ندارد بر این که علّت وجوب اتمام این بوده که سفر صیدی لهوی سفر معصیت بوده است به عبارت دیگر بین اتمام نماز و معصیت بودن سفر ملازمه نیست «چرا که در برخی اوقات نماز در مسافرت تمام است ولی سفر معصیت نیست مثل سفری که در آن سفر قصد ده روز شود و یا سفر برای کسی که دائم السفر است» و وجوب اتمام نماز در سفر أعمّ از این است که سفر معصیت باشد یا نباشد در نتیجه ممکن است نفس سفر صیدی موجب اتمام نماز باشد نه به عنوان أنّه لهوٌ حرامٌ تا این که نتیجه بگیریم که: کُلُّ لهوٍ معصیةٌ، و ممکن است علّت اتمام نماز برای مسافری که قصد صید تفریحی دارد این باشد که قصر برای سهولت در سفر است و کسی که برای تفریحِ صید به سفر رفته در مشقّت نبوده تا این که نماز او قصر باشد.

مناقشه مرحوم آیة اللّه شیرازی ره:

لا يخفى عدم دلالة عبارته على حرمة اللّهو من حيث هو فانّ قوله اللّهو و البطر الظّاهر انّه متعلّق بطلب الصّيد فلا دلالة فيه الّا على حرمة طلب الصّيد المقيّد بكونه على وجه اللّهو و من الظّاهر انّه لا يقتضي حرمة اللّهو المفارق للسّفر كما لا يقتضي حرمة السفر المفارق اللّهو كما هو ظاهر نعم لو جعل قوله للّهو تعليلا للحكم بكون السّفر للصّيد معصية صحّ الاستفادة المزبورة لكنّه غير مراد جزما إذ لا معنى لكون مطلق السّفر معصية للهويّة و تعلّقه بكلّ من الأمرين على سبيل تنازع العاملين في معمول واحد مما لا شاهد له و لا دليل عليه في العبارة‌.[5]

اتمام نماز در روایات مقید شده به سفری که برای صید لهوی باشد و این کلام اوّلاً دلالت ندارد که علّت برای اتمام نماز این بوده که سفر معصیت بوده است ثانیاً اگر سفر تفریحی برای صید حرام باشد و به جهت حرمت نماز تمام باشد باید در حال إضطرار که حرمت رفع می شود وجوب اتمام هم رفع شده و بر چنین فردی نماز قصری واجب باشد و حال آن که هیچ کس فتوی نداده که نماز در سفر صیدی عند الضروره به صورت قصر خوانده شود در نتیجه إستفاده می شود که علّت اتمام نماز این

نبوده که سفر این فرد سفر معصیت بوده است.

    2. أخباری که به طور مطلق دلالت دارد بر این که لهویات و ملاهی الَّتِي تَصُدُّ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ[6] از گناهان کبیره است:

بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ  فِي حَدِيثِ شَرَائِعِ الدِّينِ قَالَ: الْكَبَائِرُ مُحَرَّمَةٌ وَ هِيَ الشِّرْكُ بِاللَّهِ... وَ الْمَلَاهِي الَّتِي تَصُدُّ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَكْرُوهَةٌ «كَالْغِنَاءِ وَ ضَرْبِ الْأَوْتَارِ» وَ الْإِصْرَارُ عَلَى صَغَائِرِ الذُّنُوبِ. [7]

در این روایت اشتغال به مطلق ملاهی از گناهان کبیره شمرده شده است ملاهی جمع ملهی است که یا مصدر است یعنی نفس عمل لهوی و یا وصف و اسم فاعل است یعنی فرد لاهی که در هر دو صورت از معاصی کبیره شمرده شده است.

جواب أستاد أشرفی دامت برکاته:

اوّلاً روایت اعمش ضعیف السند است چرا که در سلسله سند آن روات مجهولی دارد مثل: أحمد بن يحيى بن زكريا القطان‌، تميم بن بهلول‌، و نیز بكر بن عبد الله بن حبيب‌که تضعیف شده است.

ثانیاً مَلَاهِي جمع ملهه بوده و اسم آلت است و مراد این است که اشتغال به آلات لهو حرام است و این غیر از حرمت مطلق لهو است و قبلاً گفتیم کسی که کارش با آلات لهو است کسب و کار او بالاتّفاق حرام است و فرق است بین لهو با آلات لهوی و مطلق اشتغال به لهو ولو بدون آلات لهوی که موجب انصراف از ذکر الله بشود.

ثالثاً: این روایات دلالت ندارد بر حرمت مطلق لهو بلکه ظهور دارند بر این که لهوی که صدّ عن ذکر الله کند مثل غناء و ضرب الأوتار و امثال آن حرام است الَّتِي تَصُدُّ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ.

و اما شاهد بر این که مَلَاهِي اسم آلت است این است که در ادامه همین روایت چند مصداق از ملاهی که از آلات لهو باشد ذکر شده است «كَالْغِنَاءِ وَ ضَرْبِ الْأَوْتَارِ» علاوه بر این که در روایت 33 همین باب آمده است وَ الِاشْتِغَالُ بِالْمَلَاهِي یعنی اشتغال به آلات لهو،که مراد از ملاهی در اینجا قطعاً آلات لهوی است زیرا مطلق ملاهی را جزء گناهان کبیره ندانسته بلکه اشتغال به ملاهی را که بوسیله آلات است از گناهان کبیره شمرده است و این روایت قرینه است بر این که مراد از روایت اعمش نیز آلات لهو است:

وَ فِي عُيُونِ الْأخبار بِأَسَانِيدِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا فِي كِتَابِهِ إِلَى الْمَأْمُونِ قَالَ: الْإِيمَانُ هُوَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ اجْتِنَابُ

جَمِيعِ الْكَبَائِرِ ....وَ الِاشْتِغَالُ بِالْمَلَاهِي وَ الْإِصْرَارُ عَلَى الذُّنُوبِ.[8]

طائفه سوّم روایات: أخبار مستفیضه بلکه متواتره که دلالت دارد بر مذمّت و حرمت اشتغال به ملاهی و آلات طرب:

عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَرَّازِ قَالَ: نَزَلْنَا بِالْمَدِينَةِ فَأَتَيْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ لَنَا أَيْنَ نَزَلْتُمْ فَقُلْنَا عَلَى فُلَانٍ صَاحِبِ الْقِيَانِ فَقَالَ كُونُوا كِرَاماً فَوَ اللَّهِ مَا عَلِمْنَا مَا أَرَادَ بِهِ وَ ظَنَنَّا أَنَّهُ يَقُولُ تَفَضَّلُوا عَلَيْهِ فَعُدْنَا إِلَيْهِ فَقُلْنَا لَا نَدْرِي مَا أَرَدْتَ بِقَوْلِكَ كُونُوا كِرَاماً فَقَالَ أَ مَا سَمِعْتُمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ إِذٰا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرٰاماً.[9]

ابی ايوّب می گوید در طِىّ سفری که به مدينه داشتیم نزد امام صادق رفتيم. حضرت فرمودند: بر چه كسى‌ وارد شده‌ايد «مهمان چه کسی شده اید؟» پاسخ داديم: نزد فلانى كه داراى زنان خواننده است. حضرت فرمودند: بزرگوار باشيد به خدا سوگند! منظور امام را متوجّه نشديم و تصور كرديم كه مى‌خواهد بفرمايد كه نزد او برويد. به همين دليل عرض كرديم: «ما نفهميديم كه مقصود شما از جمله «بزرگوار باشيد» چيست؟ حضرت فرمودند: آيا اين كلام خدا را نشنيده‌ايد كه مى‌فرمايد: مؤمنان كسانى هستند كه به هنگام برخورد با لغو و بيهودگى، بزرگوارانه از آن مى‌گذرند؟!

مفاد روایت: در این روایت از شرکت در مجلس لهوی نهی شده و به آیه شریفه «إِذٰا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرٰاماً» تمسّک شده است.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَنْبَسَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ الْغِنَاءِ يُنْبِتُ النِّفَاقَ كَمَا يُنْبِتُ الْمَاءُ الزَّرْعَ.[10]

ترجمه: عنبسه از امام صادق نقل می کند که فرمودند: گوش دادن به لهو و غنا موجب رويش نفاق است؛ چنان كه آب مایه روييدن گياه است.

عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى أَوْ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ قَالَ مَنْ ضُرِبَ فِي بَيْتِهِ بَرْبَطٌ أَرْبَعِينَ يَوْماً سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ شَيْطَاناً يُقَالُ لَهُ الْقَفَنْدَرُ فَلَا يَبْقَى عُضْوٌ مِنْ أَعْضَائِهِ إِلَّا قَعَدَ عَلَيْهِ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ نُزِعَ مِنْهُ الْحَيَاءُ وَ لَمْ يُبَالِ مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ فِيهِ.[11]

ترجمه: أَبِي داوُد مُسْتَرِق از امام صادق نقل می کند که فرمودند: هر كس چهل روز در خانه‌اش بربط[12] نواخته شود، خداوند شيطانى به نام «قفندر» را بر وى مسلط مى‌كند؛ پس هيچ عضوى از اعضاى بدنش را باقى نمى‌گذارد مگر آن‌كهروى آن مى‌نشيند. هنگامى كه اين اتّفاق افتاد، شرم و حيا از او گرفته شده به طوری که از آنچه مى‌گويد و آنچه در مورد او گفته مى‌شود، هيچ باكى ندارد.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ لِعَلِيٍّ قَالَ: يَا عَلِيُّ ثَلَاثَةٌ يُقَسِّينَ الْقَلْبَ اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ طَلَبُ الصَّيْدِ وَ إِتْيَانُ بَابِ السُّلْطَانِ.[13]

ترجمه: در وصایای پیامبر اکرم  به امیر المؤمنین علی آمده است: يا علىّ سه چيز قساوت قلب مى‌آورد: شنيدن لهو، طلب شكار و رفت و آمد به دربار سلطان.

وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْجَزَّارِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ كُلَيْبٍ الصَّيْدَاوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ ضَرْبُ الْعِيدَانِ يُنْبِتُ النِّفَاقَ فِي الْقَلْبِ كَمَا يُنْبِتُ الْمَاءُ الْخُضْرَةَ.[14]

ترجمه: كُلَيْب الصّيداويّ از امام جعفر صادق  نقل می کند كه حضرت فرمودند: شنيدن لهو و غنا نفاق را در دل مى‌روياند چنانچه آب زرع را مى‌روياند.

بیان أستاد أشرفی دامت برکاته:

این دسته از روایات دلالت بر حرمت و مذمت قِسم خاصّی از لهویات دارد که عبارت باشد از اشتغال به ملاهی یعنی آلات لهو که در حرمت این أمور نزاعی نبوده بلکه مورد اتّفاق است و دلالت بر حرمت مطلق أعمال لهوی ندارد که اگر چنین باشد لا یَستَقِرُّ حجرٍ عَلیَ حجرٍ چرا که عمده مردم در کسب و کار و یا صحبت ها و اموراتشان گاه مشغول کارهای مباح عادی شده و از یاد خداوند غافل می شوند و نمی توانیم مذمتی که با آن شدّت در روایات مذکور شده مثل سلب غیرت، حضور شیاطین...شامل مطلق عمل لهوی بدانیم در نتیجه این روایات موردش مجالس لهوی است که در آن مجالس إستفاده از آلات لهو و امثال آن می شود نه مطلق لهویات.

طائفه چهارم: روایاتی که به مقتضای ظهور بدوی هر لهوی را حرام می شمارد:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  ارْكَبُوا وَ ارْمُوا وَ إِنْ تَرْمُوا أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ تَرْكَبُوا ثُمَّ قَالَ كُلُّ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إِلَّا فِي ثَلَاثٍ فِي تَأْدِيبِهِ الْفَرَسَ وَ رَمْيِهِ عَنْ قَوْسِهِ وَ مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ فَإِنَّهُنَّ حَقٌّ.[15]

مفاد روایت: هر لهوى باطل است مگر در سه مورد: تربيت اسب، تيراندازی و ملاعبه با همسر؛ زيرا اين كارها به حقّ است.

عَنْ سَهْلٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا يُسْأَلُ عَنِ الْغِنَاءِ فَقَالَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ.[16]

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ إِنَّهُمْ يَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  رَخَّصَ فِي أَنْ يُقَالَ جِئْنَاكُمْ جِئْنَاكُمْ حَيُّونَا حَيُّونَا نُحَيِّكُمْ فَقَالَ كَذَبُوا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ مٰا خَلَقْنَا السَّمٰاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مٰا بَيْنَهُمٰا لٰاعِبِينَ لَوْ أَرَدْنٰا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْنٰاهُ مِنْ لَدُنّٰا إِنْ كُنّٰا فٰاعِلِينَ بَلْ نَقْذِفُ بِالْحقّ عَلَى الْبٰاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذٰا هُوَ زٰاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمّٰا تَصِفُونَ ثُمَّ قَالَ وَيْلٌ لِفُلَانٍ مِمَّا يَصِفُ رَجُلٌ لَمْ يَحْضُرِ الْمَجْلِسَ.[17]

ترجمه: از امام صادق  درباره غنا پرسيدم كه مردم مى‌پندارند رسول خدا إجازه داده كه بگويند: جئناكم جئناكم حيّونا حيّونا نحييكم. حضرت فرمودند: دروغ مى‌گويند. خداوند عزّوجلّ فرموده است: «ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آن هاست به بازى نيافريديم. اگر مى‌خواستيم سرگرمى براى خويش بيافرينيم، چيزى مناسب خود مى‌آفريديم. ما حقّ را بر باطل مى‌كوبيم تا او را هلاك كند و اين گونه باطل محو و نابود مى‌شود؛ واى بر شما از وصفى كه مى‌كنيد». سپس فرمود: واى بر فلانى كه چنين مى‌گويد.

عَنْ سَهْلٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الرَّيَّانِ عَنْ يُونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ الْخُرَاسَانِيَّ عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ إِنَّ الْعَبَّاسِيَّ ذَكَرَ عَنْكَ أَنَّكَ تُرَخِّصُ فِي الْغِنَاءِ فَقَالَ كَذَبَ الزِّنْدِيقُ مَا هَكَذَا قُلْتُ لَهُ سَأَلَنِي عَنِ الْغِنَاءِ فَقُلْتُ إِنَّ رَجُلًا أَتَى أَبَا جَعْفَرٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَسَأَلَهُ عَنِ الْغِنَاءِ فَقَالَ يَا فُلَانُ إِذَا مَيَّزَ اللَّهُ بَيْنَ الْحقّ وَ الْبَاطِلِ فَأَيْنَ يَكُونُ الْغِنَاءُ فَقَالَ مَعَ الْبَاطِلِ فَقَالَ قَدْ حَكَمْتَ.[18]

عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ الْغِنَاءُ

مَجْلِسٌ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَى أَهْلِهِ وَ هُوَ مِمَّا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ.[19]

جواب أستاد أشرفی دامت برکاته: یقیناً مطلق لهو نمی تواند حرام باشد بلکه بسیاری از لهویات قطعاً مباح هستند مثل بازی کردن با تسبیح یا بازی با محاسن ... و هیچ فقیهی با این إطلاق فتوی به حرمت لهو نداده است در نتیجه نمی توان به إطلاق این أدلّه در حرمت مطلق لهویات تمسّک نمود پس ناگزیر یا باید این روایات را حمل کنیم بر موارد خاصِ از لهو، مثل غنا و آوازه خوانی، إستفاده از آلات لهوی که معمولاً در مجالس عیش و نوش و اختلاط محرم و نامحرم است و یا حمل کنیم به اشتغال أمور لهوی که فرد را به طور کلّی صادّ عن ذکر الله کند که این موارد از جمله لهو حرام است. و یا حمل کنیم به مراتب إیمان و کمال که انسان کامل از مطلق لهویات اعراض می کند.[20]

 


[1] . مجمع البحرين، ج‌1، ص: 385‌.
[5] . حاشية المكاسب «للميرزا الشيرازي»، ج‌1، ص: 134‌.
[12] . بربط مركّب است از بر به معنى سينه و از بط به معنى اردك كه سينه اردكش نيز گويند فارسى است و عربى آن عود است آن هم به تركيب ديگر صوت را احداث مى‌كند، غرض آن هم يك طريق آواز است كه بدون توسّط حنجره و ناى در آلت احداث مى‌شود. غنا، موسيقى، ج‌3، ص: 1843‌.
[19] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌17، ص: 307‌ همان باب حدیث16.
[20] . قال المحقّق الخویی ره:الرابعة: الأخبار الظاهرة ظهورا بدويا في حرمة اللهو مطلقا، كقوله في خبر العياشي: «كلما ألهى عن ذكر اللّه فهو من الميسر». و في بعض روايات المسابقة «كل لهو المؤمن باطل إلا في ثلاث». و في رواية أبي عباد: إن السماع في حيز الباطل و اللهو «و سنذكرها». و في رواية عبد الأعلى في رد من زعم ان النّبی . رخص في أن يقال: جئناكم جئناكم إلخ: «كذبوا إن اللّه يقول: لو أردنا أن نتخذ لهوا لاتّخذناه من لدنا إلخ». و في جملة من روايات الغناء أيضا ما يدل على أن اللهو من الباطل فإذا ضممنا ذلك الى ما يظهر من الأدلة من حرمة الباطل كجملة من الروايات الدالة على حرمة الغناء كانت النتيجة حرمة اللهو مطلقا.و يرد عليه أن الضرورة دلت على جواز اللهو في الجملة، و كونه من الأمور المباحة، كاللعب بالسبحة أو اللحية أو الحبل أو الأحجار و نحوها، فلا يمكن العمل بإطلاق هذه‌ ‌الروايات على تقدير صحتها، و قد أشرنا إليه في مبحث حرمة القمار و عليه فلا بد من حملها على قسم خاص من اللهو أعني الغناء و نحوه، كما هو الظاهر، أو حملها على وصول الاشتغال بالأمور اللاغية إلى مرتبة يصد فاعله عن ذكر اللّه، فإنه ح يكون من المحرمات الإلهية.و الحأصل: أنه لا دليل على حرمة اللهو على وجه الإطلاق، و مما ذكرناه ظهر أيضا أنا لا نعرف وجها صحيحا لما ذكره المصنف «ره» من تقوية حرمة الفرح الشديد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo