< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کِتابُ الطّهارة، هَل یَکونُ ماءُ المضاف رافعاً عَنِ الحَدثِ وَ الخَبث أم لا؟

خلاصه مطالب گذشته: بحث در مفهوم کلمه طهور بود که آیا دلالت بر مطهریّت غیر دارد تا از توصیف آب به طهور إستفاده شود که آب رافع حدث و خبث است یا خیر؟ به دو آیه شریفه از قرآن بر مطهریّت آب للغیر تمسّک نمودیم بحث از آیه أوّل گذشت و اما آیه دوّم:

آیه دوّم: إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ. [1]

آیه مذکور تصریح دارد بر این که آب، مطهّر غیر است و ابهامی در این جهت وجود ندارد «مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ» و اگر بپذیریم که طهارات و نجاسات در شرع مقدّس امور واقعی هستند به إطلاق شامل طهارت شرعی از خبث و طهارت از حدث بوسیله وضو و غسل نیز می شود.

إشکال صاحب حدائق ره: شان نزول آیه شریفه در مورد مسلمانانی بوده که در جنگ بدر در تنگنای شدیدی واقع شده و نیاز به طهارت پیدا کردند در نتیجه نمی توانیم در مطهّریت آب بطور کلّی به آیه شریفه تمسّک نموده و بگوییم آب در همه حالات ولو در غیر حالت جنگ و اضطرار به مقتضای این آیه مطهّر للغیر است.

جواب أستاد أشرفی : این مطلب در بحث تفسیر امری پذیرفته شده است که مورد آیه مخصّص مضمون و مفاد آیه نمی شود به این معنی که اگر آیه ای در مورد شخص خاص یا قضیّه خاصی نازل شده باشد نمی توان آیه را تنها در آن خصوص حجت بدانیم و بگوییم مورد آیه همان مورد خاص است در نتیجه آیه مذکور دلالت بر طهارت از حدث و خبث دارد و صحیح نیست بگوییم مورد آیه قضیه خاصی بوده و شامل دیگر مسلمانان نمی شود به همین معنی اشاره دارد آن چه در برخی روایات آمده که می فرماید: اگر چنین باشد یعنی مورد مخصّص باشد «تموت الآیه بموت هذا القوم» و یا در برخی روایات آمده است: آیاتُ القرآن يَجْرِي كَمَا تَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ  عَنْ هَذِهِ الرِّوَايَةِ مَا مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ قَالَ ظَهْرُهُ [تَنْزِيلُهُ] وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ وَ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ يَجْرِي كَمَا تَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ كُلَّ مَا جَاءَ تَأْوِيلُ شَيْ‌ءٍ يَكُونُ عَلَى الْأَمْوَاتِ كَمَا يَكُونُ عَلَى الْأَحْيَاءِ قَالَ اللَّهُ وَ مٰا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللّٰهُ وَ الرّٰاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ نَحْنُ نَعْلَمُهُ.[2]

تا به اینجا خواستیم از آیات شریفه قرآن، مطهّریت آب از خبث و حدث را إستفاده کنیم و در مجموع با توجه به رجوع به اهل لغت و اقوال مفسرین و اهمیت شأن این موهبت الهی، دو منظور فوق فی الجمله ثابت شد و اما روایات به طور صریح دلالت بر طهارت و مطهریت آب للغیر دارند که برخی دلالت بر طهارت فی نفسه آب دارد و برخی دلالت بر مطهریت آب للغیر دارد:

و اما روایاتی که دلالت دارد بر این که آب بنفسه طاهر است:

روایت أوّل: عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُنْشِدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: الْمَاءُ كُلُّهُ طَاهِرٌ حَتَّى يُعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ.[3]

دلالت روایت مذکور: در روایت مذکور بحث است که آیا این روایت در مقام بیان حکم ظاهری است یا حکم واقعی و یا این که شامل هر دو مورد می شود صاحب کفایه ره بر این عقیده است که روایت مذکور شامل هر دو حکمِ ظاهری و واقعی می شود زیرا از صدر روایت «الْمَاءُ كُلُّهُ طَاهِرٌ» با قطع نظر از ذیل، إستفاده حکم واقعی یعنی طهارت آب بنفسه می شود و از ذیل روایت «حَتَّى يُعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ» إستفاده حکم ظاهری یعنی طهارت ظاهری آب عند الشک می شود گر چه برخی بر این عقیده اند که از مجموع روایت تنها إستفاده حکم ظاهری و طهارت آب در فرض شک می شود.

در هر حال بنابر هر دو قول، روایت مذکور بلا شک دلالت دارد بر این که آب بنفسه طاهر است بنابر إحتمال أوّل که أمر واضح است و اما بنابر إحتمال دوّم که مورد روایت حکم ظاهری باشد در این فرض هم دلالت بر طهارت آب بنفسه دارد زیرا وقتی آب در فرض شک پاک باشد قطعا در فرضی که شک در نجاست آن نداریم آب بِطَبعِهِ الأوّلیّه پاک خواهد بود.

روایت دوّم: الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ.[4]

دلالت این روایت: این روایت نیز دلالت دارد بر این که آب کر فی نفسه طاهر است زیرا وقتی شیء نجس آن را نجس نمی کند

معلوم می شود که نه تنها به طبع الأوّلیّ پاک است بلکه با ملاقات با نجس هم نجس نمی شود الا بتغییر الأوصاف الثلاثه، در برخی دیگر از روایات آب چاه نیز طاهر شمرده شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنِ الرِّضَا  قَالَ: مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا

يُفْسِدُهُ شَيْ‌ءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ بِهِ.[5]

از جمله أدلّه ای که دلالت بر مطهریت آب عن الخبث دارد روایاتی است که دلالت دارد نجاست اگر بول باشد با دو یا سه بار شستن و اگر غیر بول باشد با یکبار شستن و اگر ولوع کلب باشد با هفت بار شستن پاک می شود که همگی دلالت بر مطهریّت للغیر دارد.

و اما آیات و روایاتی که دلالت دارد بر این که آب مطهر عن الحدث است:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لٰكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.[6]

آب مضاف: در بحث دیروز أحکام آب جاری فی الجمله بیان شد لکن چون به پیشنهاد دوستان بنا شد به ترتیب کتاب عروه مباحث فقهی بیان شود لذا در ادامه أحکام آب مضاف، به ترتیب بیان صاحب عروه ره بررسی می شود، آب دو قسم است یا مطلق است یا مضاف و آب مطلق خود چند قسم است: یا جاری است یا غیر جاری، آب غیر جاری یا آب باران است

یا غیر باران و آب غیر باران یا دارای مادّه است یا دارای مادّه نیست و مورد اخیر یا آب کر است یا غیر کر.

قال السیّد الیزدی الطباطبائی فی العروه: مسألة 1: الماء المضاف مع عدم ملاقاة النجاسة طاهر، لكنّه غير مطهّر لا من الحدث و لا من الخبث و لو في حال الاضطرار.

ما المراد من الماء المضاف؟ آب مضاف آبی است که بر آن إطلاق آب بدون قید و اضافه نمی شود و اگر هم بدون قید بر آن

إطلاق آب شود مجاز است مثل آب گرفته شده از میوه ها، و البته إطلاق آب در برخی مایعات حتی با اضافه و به صورت مجازی هم صحیح نیست مثل لبن «شیر».

آب مضاف تاره آبی است که از میوه ها گرفته می شود و تاره آبی است که از مخلوط شدن شیء دیگر با آب مطلق حاصل می شود مثل آبی که با خاک مخلوط شده به حدی که دیگر به آن، آب مطلق إطلاق نمی شود.

مرحوم سیّد ره می فرماید: آب مضاف به طبع أوّلیّه خود و به مقتضای إطلاق روایات «كُلُّ شَيْ‌ءٍ نَظِيفٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ»[7] پاک است لکن مطهر از حدث و خبث نیست حتی در حالت اضطرار، در مقابل از مرحوم شیخ صدوق ره نقل شده: وضو با آب گلاب صحیح است چنان که از ابن عقیل نقل شده: وضو با آب گلاب در حالت اضطرار جائز است این دو فتوی خلاف إجماع قطعی شیعه بوده و پذیرفته نیست و اما وجه فتوای این دو بزرگوار روایتی است که در این خصوص وارد شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ  قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَغْتَسِلُ بِمَاءِ الْوَرْدِ وَ يَتَوَضَّأُ بِهِ لِلصَّلَاةِ قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ.[8] دلالت روایت مذکور بر جواز وضو با آب گلاب واضح است.

بررسی سند: مرحوم نجاشی ره سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ را تضعیف کرده است در مقابل برخی قائل به وثاقت وی شده و گفته اند: «و الأمر فی السَّهلِ سهلٌ» زیرا مرحوم کلینی ره رئیس المحّدثین با تمام جلالت و شانی که دارد از وی روایات متعدّدی را نقل نموده که این خود دلالت بر توثیق ضمنی وی دارد و اما یونس بن عبد الرحمن فرد جلیل القدری بوده و کتابش مورد تصدیق و تایید إمام رضا  و إمام عسکری  قرار گرفته است لکن مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى که یونس از وی نقل روایت کرده تضعیف شده است.

روایت مذکور در کتاب نوادر الحکمه نیز موجود است و محمد بن حسن بن ولید که أستاد شیخ صدوق ره است اگر چه روایات نوادر الحکمه را معتبر دانسته ولی برخی از روایات آن را از این إعتبار إستثناء نموده است از جمله آن، روایاتی است که مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى از یونس بن عبد الرحمن نقل نموده است، بنابر این مبنی روایت مذکور از نظر سند مورد مناقشه است اگر چه برخی در این کلام إشکال کرده و گفته اند « مَن مِثلُ محمّدِ بن عیسی بن عبید فی الجلاله و الوِثاقه؟».

آب گلاب به چند صورت متصوّر است:

1. آبی که از فِشردن گُل به دست می آید و به تعبیر دیگر آبی که تماماً از گُل گرفته شده و خالص است یعنی چیزی با آن ترکیب نشده است این قسم بعید است که مورد روایت و فتوای مرحوم شیخ صدوق ره باشد و وضو با آن قطعاً باطل است.

2. آبی که از تبخیر گُل ها به دست آمده و از آن عطر ساخته می شود که وضو با این قسم از گلاب نیز قطعا باطل است. 3. آبی که مقدار کمی گُل در آن ریخته و می جوشانند تا آب را معطر کند و بعد از سرد شدن از آن إستفاده کرده و مثلاً با آن وضو می گیرند و به إحتمال قوی مورد فتوی و روایت مذکور همین مورد اخیر بوده است و بر چنین آبی مع الوصفی که إطلاق آب مضاف نمی شود إطلاق آب گلاب صحیح است چنان که به آب کافور که بوی آن تغییر کرده إطلاق آب مطلق می شود و وضو با آن بلا إشکال صحیح است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo