< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کِتابُ الطّهارة، هَل یَکونُ ماءُ المضاف رافعاً عَنِ الحَدثِ وَ الخَبث أم لا؟

مسألة 1: الماء المضاف مع عدم ملاقاة النجاسة طاهر‌لكنه غير مطهر من الحدث و لا من الخبث و لو في حال الاضطرار و إن لاقى نجسا تنجّس و إن كان كثيرا بل و إن كان مقدار ألف كر فإنه ينجس بمجرّد ملاقاة النجاسة و لو بمقدار رأس إبرة في أحد أطرافه فينجس کله.[1]

بحث آب مضاف را در دو مقام مطرح می کنیم: مقام أوّل: فی رافعیّة الماء المضاف عن الحدث،یعنی آیا می توان با آب مضاف وضو گرفت یا غسل کرد یا خیر؟ مقام دوّم: فی رافعیّته عن الخبث، یعنی آیا آب مضاف شیء نجس را پاک می کند یا خیر؟

اما مقام أوّل: رافعیّة الماء المضاف عن الحدث:

مرحوم سیّد ره می فرماید: آب مضاف مطهّر از حدث و خبث نیست حتی در حال اضطرار، لکن از مرحوم شیخ صدوق ره نقل شده که وضو و غسل با ماء النبیذ و ماء الورد یعنی آب انگور و آب گلاب مطلقا جائز است چه در حال اضطرار چه در غیر اضطرار و مرحوم فیض کاشانی ره نیز در این فتوی با شیخ صدوق ره موافقت نموده است[2] و از ابن عقیل نقل شده که وضو با آب گلاب تنها در حالت اضطرار جائز است این دو فتوی مخالف إجماع قطعی شیعه بوده و پذیرفته نیست و اما وجه فتوای این دو بزرگوار روایتی است که در این خصوص وارد شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ  قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَغْتَسِلُ بِمَاءِ الْوَرْدِ وَ يَتَوَضَّأُ بِهِ لِلصَّلَاةِ قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ.[3] دلالت روایت مذکور بر جواز وضو با آب گلاب واضح است.

بحث سندی روایت مذکور در جلسه قبل گذشت و اما بحث دلالی: مَاءُ الْوَرْدِ «گلاب» به سه صورت متصوّر است:

1. آبی که از فِشردن گُل به دست می آید و به تعبیر دیگر آبی که تماما از گل گرفته شده و خالص است یعنی چیزی با آن ترکیب نشده است این قسم بعید است که مورد روایت و فتوای مرحوم شیخ صدوق ره باشد و وضو با آن قطعاً باطل است.

2. آبی که از تبخیر گل ها بدست آمده و از آن عطر ساخته می شود که وضو با این قسم از گلاب نیز قطعا باطل است.

3. مورد سوم آبی است که مقدار کمی گل نسبت به مقدار آب در آن ریخته سپس می جوشانند و بعد از جوشاندن آب بخار شده تبدیل به آب معطّر خوشبو شده و بعد از سرد شدن از آن إستفاده می کنند مثلاً با آن وضو می گیرند، در گذشته

چنین عملی در بین مردم امری متعارف بوده است چنان که در دوران کودکی ما در شاهرود نیز رسم بود.

این قسم از آب گلاب اگر چه به آن گلاب إطلاق می شود ولی باعث نمی شود که از حقیقت آب مطلق خارج شود و به إحتمال قوی مورد فتوی و روایت مذکور همین قسم اخیر بوده است و بر چنین آبی قطعاً إطلاق آب مضاف نشده و سلب الماء از آن صحیح نیست چنان که آب کافور که بوی آن تغییر کرده آن را از آب مطلق خارج نکرده و وضو با آن بلا إشکال است و مورد روایت به این قسم اخیر حمل می شود نه این که مراد از ماء الورد در روایت مذکور و فتوای شیخ صدوق ره قسم أوّل باشد یعنی گلاب خالص که قطعا آب مضاف بوده و وضو با آن إشکال دارد.

إن قلت: چنین آبی که با مقداری گل مخلوط شده و بوی گل گرفته آب مضاف إطلاق می شود در نتیجه وضو با آن نیز جائز نخواهد بود.

قلت: صدق آب مضاف به صِرف این نیست که مقداری رنگ یا بو یا مزه آب تغییر کند مثل این که تلخ یا شور شود و یا بوی گل داشته باشد و چنین تغییر جزئی در آب موجب خروج از آب مطلق نمی شود و اگر چنین باشد لازمه اش این است که وضو با آب دریا که معمولاً قدری تلخ یا شور است جائز نباشد و حال آن که کسی چنین فتوایی نداده است مگر این که املاح آن به قدری زیاد باشد که عرفاً آب مطلق بر آن صدق نکند مرحوم أستادخویی ره می فرمودند اگر فرضاً آب دریا معطر شود آیا کسی إحتمال می دهد که از مطلق بودن خارج شده است؟ به یاد دارم که در شهرستان داور زن نهر بزرگ قرمز رنگی بود که در علّت قرمز بودن آب می گفتند: برای این که آب در مسیر طولانی تا رسیدن به محلّ آبیاری در خاک فرو نرود با مقدار کمی خاک قرمز مخلوط می کنیم ولی با این حال مردم با آن آب وضو گرفته و غسل کرده و معامله آب مطلق را با آن می کردند.

در هر صورت مضاف یا مطلق بودن آبِ معطّر منوط به غلظت آب ترکیب شده با گل دارد یعنی اگر مقدار زیادی آب را با مقدار کمی از گل مخلوط کرده بجوشانند تا آب معطر شود اگر چه به آن إطلاق آب گلاب می شود ولی عرفاً آن را از آب مطلق خارج نمی داند و گلاب های موجود در بازار فعلی از این مورد است چنان که به إحتمال قوی مورد روایت و فتوای مرحوم شیخ صدوق ره نیز همین مورد از ماء الورد بوده است ولی اگر به عکس شود یعنی مقدار زیادی گل را با مقدار کمی آب مخلوط کرده بجوشانند به طوری که در عرف به آن، آب مطلق إطلاق نشود بلکه تنها به آن گلاب إطلاق شود در این صورت از حقیقت آب مطلق خارج خواهد بود.

ما هو مقتضی الأصل اللفظی عند الشک فی رافعیة الحدث بماء الورد؟

بیان أستاد أشرفی : اگر بپذیریم که مراد از آب گلاب در روایت مذکور قسم أوّل و دوّم از آب گل است یا بپذیریم که إطلاق روایت شامل هر سه مورد و من جمله قسم أوّل و دوّم که قطعا آب مضاف است نیز می شود در این صورت اگر چه روایت مذکور دلالت دارد بر جواز وضو و غسل با آب گلابِ مضاف لکن چون مقتضای آیه شریفه «إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا...فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا» عدم جواز وضو و غسل با آب غیر مطلق است که به إطلاق شامل گلاب نیز می شود حین التعارض آیه شریفه مقدم شده و نتیجه آن عدم جواز وضو و غسل با ماء الورد است.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لٰكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾.[4]

توضیح ذلک: مراد از آب در آیه شریفه ﴿إِذٰا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلٰاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ...فَلَمْ تَجِدُوا مٰاءً فَتَيَمَّمُوا﴾[5] آب مطلق است زیرا اگر ماء بدون اضافه ذکر شود حمل بر ماء مطلق یعنی معنای حقیقی آن می شود نه معنای مجازی که آب مضاف باشد و از طرفی خداوند در آیه شریفه به طور تفصیل که قاطع شرکت است می فرماید: اگر آب یعنی آب مطلق موجود باشد وظیفه وضو و غسل است و فاقد الماء وظیفه اش تیمم است حال چون به گلاب إطلاق آب نمی شود طبق آیه شریفه با فقدان آب، که مراد آب مطلق باشد وظیفه فرد تیمم است لکن مفاد حدیث مذکور علی الفرض این است که با آب گلابِ مضاف، می توان وضو گرفت وبالنتیجه تیمم نیز جائز نیست حال حین التعارض به مقتضای «خذ بما وافق الکتاب» آیه شریفه مقدّم است.

زیرا به مقتضای إطلاق روایت، وضو با گلاب جائز است أعم از این که غلظت گلاب به حدی باشد که به آن آب مضاف گفته شود یا به حدی کم باشد که به آن آب مطلق گفته نشودو اما مقتضای إطلاق در آیه شریفه این است که با آب مضاف وضو جائز نیست خواه آب مضاف گلاب باشد یا غیر گلاب حال در مادّه إجتماع یعنی آب گلابِ مضاف با هم تعارض دارند طبق إطلاق آیه شریفه وضو جائز نبوده و وظیفه تیمم است و طبق إطلاق روایت وظیفه وضو با آب گلاب است و حین التعارض در محلّ إجتماع آیه شریفه مقدم است و در تحقّق تعارض فرقی نیست که علی وجه التباین باشد یا علی وجه العام و الخاص من وجه.

إحتمال دیگری در دلالت روایت: برخی در روایت مذکور إحتمال داده اند که ماء الورد به کسر واو باشد که با این تفسیر مراد مکانی پایین تر از محلّ آب خوری مردم است و آن مکانی است که حیوانات از آن آب می خورند با این بیان راوی سؤال کرده که آیا وضو با چنین آبی که بد بو و کثیف است و حیوانات از آن إستفاده می کنند جائز است یا خیر؟ حضرت با توجه به این که کثیف بودن آب ملازمت با نجاست آن ندارد بلکه به مقتضای أصل أوّلیّه طاهر است در جواب فرموده اند: لا بأس.

جواب أستاد أشرفی : این إحتمال بعید است زیرا مرحوم صدوق ره أوّلاً تعبیر به جلّاب نموده است و بلا شک مراد از آن ماء الورد بالفتح است ثانیا از جهت علم درایه نیز این توجیه پذیرفته نیست.

توضیح ذلک: تحمّل حديث‌ یعنی شنيدن و فراگرفتن حديث از راه هاى مختلف از إصطلاحات علم درايه بوده و عبارت است از اين كه راوى، حديث را از أستاد خود كه در إصطلاح به او شيخ مى‌گويند به يكى از راه هاى معتبر در تحمّل حديث، فراگيرد، براى تحمّل حديث مرحوم شهید ره هفت طریق ذکر نموده و برخی تا هشت طريق ذکر نموده اند که عبارت است از:

1. سماع: شنيدن حديث از خود أستاد، که معتبرترين طريق از نظر محدّثان است و محدث از روی کتاب روایت را خوانده و شاگردانش می نویسند، تعبیر أمالی به مجموعه روایاتی گفته می شود که شاگرد یک به یک با املاء أستاد آن ها را می نویسد.

2. قرائت:«عرض»خواندن حديث نزد شيخ؛ چه خود شاگرد بخواند يا ديگرى و أستاد یک به یک تطبیق داده و تصدیق کند.

3. اجازه: بدين صورت كه أستاد، اجازۀ نقل از كتاب يا نقل روايت را براى شاگرد صادر كند.

4. منأوّله: يعنى دادن كتاب به شاگرد، همراه اجازه يا بدون آن، كه نوع أوّل، «عرض المنأوّله» گفته مى‌شود.

5. كتابت: «مكاتبه» شيخ يا فردى ديگر به أمر او، حديث را براى درخواست كننده بنويسد و ارسال كند.

6. اعلام: بدين معنا كه أستاد به شاگردش اعلام كند كه فلان كتاب، يا فلان حديث از او یا از أستاد او است.

7. وصيّت: بدين صورت كه با وصيّت شيخ، كتاب يا روايات او در اختيار كسى قرار گيرد و او در نقل آن مجاز باشد.

8. وجاده: يعنى راوى، نوشته‌اى به خط يكى از مشايخ در کتب روایی بيابد و پس از اطمينان از انتساب آن به صاحبش، «بر أساس إعتبار محمدین ثلاث» آن را نقل كند.

راه هاى ياد شده از نظر ميزان إعتبار، با يكديگر تفاوت دارند؛ از اين‌ رو، براى هر طريقى عبارتى منظور شده كه نوع تحمّل راوى از حديث را مشخّص مى‌كند؛ تعبيرهايى همچون «سمعت» يا «حدّثنى»؛ «قرأت على فلان» يا «قرى‌ء على فلان و انا اسمع»؛ «اخبرنى فلان إجازة»؛ «أخبرنى فلان منأوّلة»؛ «أخبرنى فلان مكاتبة»؛ «أخبرنى فلان إعلاما» و «أخبرنى فلان وصيّة» كه به ترتيب بيانگر و مشخّص‌كنندۀ‌ طريق سماع، قرائت، اجازه، منأوّله، كتابت، اعلام و وصيّت است. معتبرترين طريق از نظر محدّثان طريق سماع و ضعيف‌ترين آن طريق وجاده است، و طريق تحمّل حديث از نوع وجاده از عباراتى همچون «وجدت» يا «قرأت بخطّ فلان» إستفاده مى‌شود.

و اما إحتمال این که ماء الورد به کسر خوانده شود به طریق وجاده یعنی قرائت از متن کتاب بنا بر یکی از دو وجه، فتح یا کسر، ممکن است و در عصر ما چنین مرسوم است که اگر کلمه ای بدون اعراب در کتب حدیثی آمده باشد به دو وجه قرائت و ترجمه می شود لکن دأب گذشتگان من جمله مرحوم صدوق ره در نقل حدیث به طریق سماع یعنی املاء یا قرائت أستاد بوده است و إحتمال مذکور در چنین نقلی بعید است.

و اما مستند فتوای مرحوم ابن عقیل ره مبنی بر جواز وضو با ماء الورد عند الاضطرار حدیثی است که در مورد جواز وضو با نبیذ ذکر شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ بَعْضِ الصَّادِقِينَ قَالَ: إِذَا كَانَ الرَّجُلُ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْمَاءِ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى اللَّبَنِ فَلَا يَتَوَضَّأْ بِاللَّبَنِ إِنَّمَا هُوَ الْمَاءُ أَوِ التَّيَمُّمُ فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى الْمَاءِ وَ كَانَ نَبِيذاً فَإِنِّي سَمِعْتُ حَرِيزاً يَذْكُرُ فِي حَدِيثٍ: أَنَّ النَّبِيَّ قَدْ تَوَضَّأَ بِنَبِيذٍ وَ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى الْمَاءِ.[6]

محلّ شاهد در روایت مذکور این عبارت است «أَنَّ النَّبِيَّ قَدْ تَوَضَّأَ بِنَبِيذٍ وَ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى الْمَاءِ» از پیامبر اکرم نقل شده که در هنگام عدم دسترسی به آب با نبیذ «آب جو یا آب خرما» وضو می گرفتند حال اگر وضو با آب نبیذ که خود یکی از مصادیق آب مضاف است طبق روایت هنگام اضطرار جائز باشد وضو با گلاب نیز عند الاضطرار جائز خواهد بود.

إشکال سندی: إشکالی که در سند روایت مطرح است این که ابن مغیره عن بعض الصادقِین به کسر القاف روایت را نقل می کند «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عن بَعْضِ الصَّادِقِينَ» و این در حالی است که نقل عن الصادقیِن بالکسر یعنی با ضمیر جمع به نقل از إمام معصوم  متعارف نبوده و ظاهراً مراد راوی نقل از برخی عدول مومنین بوده است.

آری ذکر بَعْضِ الصَّادِقَينَ بفتح القاف یعنی تثنیه صحیح است و آن در جایی است که إمام  یا مردّد بین حضرت باقر  و حضرت صادق  باشد و یا از باب تغلیب چنین ذکر شود ثانیا حریز ذیل حدیث را از پیامبر اکرم نقل میکند و این درحالی است که بین او و رسول الله چند نسل فاصله بوده است از این جهت حدیث مرسل بوده و إعتباری ندارد.

إحتمال دارد مراد از نبیذ در روایت مذکور که حکم به جواز وضو با آن شده، آب مطلقی باشد که قدری بد بو شده و به این جهت مقدار کمی در آن انگور ریخته شده تا خوشبو شود شاهد این حمل روایت ذیل است :

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْهَمَذَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَنَّاطِ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْكَلْبِيِّ النَّسَّابَةِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عَنِ النَّبِيذِ فَقَالَ حَلَالٌ فَقَالَ إِنَّا نَنْبِذُهُ فَنَطْرَحُ فِيهِ الْعَكَرَ وَ مَا سِوَى ذَلِكَ فَقَالَ شَهْ شَهْ تِلْكَ الْخَمْرَةُ الْمُنْتِنَةُ قَالَ قُلْتُ جُعلّت فِدَاكَ فَأَيَّ نَبِيذٍ تَعْنِي فَقَالَ إِنَّ أهل الْمَدِينَةِ شَكَوْا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص تَغَيُّرَ الْمَاءِ وَ فَسَادَ طَبَائِعِهِمْ فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَنْبِذُوا فَكَانَ الرَّجُلُ يَأْمُرُ خَادِمَهُ أَنْ يَنْبِذَ لَهُ فَيَعْمِدَ إِلَى كَفٍّ مِنْ تَمْرٍ فَيَقْذِفَ بِهِ فِي الشَّنِّ فَمِنْهُ شُرْبُهُ وَ مِنْهُ طَهُورُهُ فَقُلْتُ وَ كَمْ كَانَ عَدَدُ التَّمْرِ الَّذِي فِي الْكَفِّ فَقَالَ مَا حَمَلَ الْكَفُّ قُلْتُ وَاحِدَةً أَوْ ثِنْتَيْنِ فَقَالَ رُبَّمَا كَانَتْ وَاحِدَةً وَ رُبَّمَا كَانَتْ ثِنْتَيْنِ فَقُلْتُ وَ كَمْ كَانَ يَسَعُ الشَّنُّ فَقَالَ مَا بَيْنَ الْأَرْبَعِينَ إِلَى الثَّمَانِينَ إِلَى فَوْقِ ذَلِكَ فَقُلْتُ بِأَيِّ الْأَرْطَالِ فَقَالَ أَرْطَالِ مِكْيَالِ الْعِرَاقِ.[7]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo