< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: لقاح مصنوعى، إذا کال للرّجل امرئتان هل يجوز انتقال البويضة من امرأة الی امرأه اخرى؟وعلی فرض الجواز مَن هُوَ اُمُّه؟

اگر مردی دارای دو زن باشد آیا انتقال اسپرم یکی از دو زن به زن دیگر جائز است یا خیر؟ و در فرض جواز مادر شرعی فرزند کدام است؟ آیا صاحب تخمک است یا زنی که فرزند از او متولد شده است

قبل بحث از لقاح مصنوعى اشاره ای به تتمه بحث دیروز می کنیم: المرحله الثانیه هل یکون ماء المضاف رافع عن الخبث ام لا؟از مرحوم سید مرتضی ره نقل شده که آب مضاف رافع از خبث بوده و شیء نجس بوسیله آن پاک می شود بلکه ایشان در اجسام صیقلی و صاف که قابلیّت از بین بردن عین نجس از ظاهر آن به راحتی وجود دارد[1] قائل شده است که به صِرف رفع نجاست از ظاهر آن جسم، پاک می شود یعنی ازاله نجاست کافی در طهارت اجسام صیقلی بوده و نیازی به طهارت مائیه ندارد البته به استثناء نجاست بدن و لباس و ظرف که به جهت روایات وارده، علاوه بر ازاله نجاست، نیاز به طهارت مائیه نیز دارند، کلام مرحوم سید مرتضی ره را تحت دو مرحله مطرح کردیم: المرحله الاولی: هل یکون ازاله النجاسه رافع عن الخبث ام لا؟ المرحله الثانیه هل یکون ماء المضاف رافع عن الخبث ام لا؟

در جلسات قبل نظریه و ادله سید مرتضی ره مبنی بر طهارت اجسام صیقلی به صرف ازاله نجاست تحت مرحله اولی مورد بررسی و نقد قرار گرفت و اما تطهیر نجاسات با آب مضاف تحت مرحله ثانی بررسی گردید که در این خصوص به عنوان آخرین دلیل به چهار روایت تمسک شده است:

1 مرسله شیخ مفید ره: مرحوم شیخ مفید ره بعد از حکم به تطهیر متنجّس با آب مضاف می فرماید: إنّ ذلك مرويّ عن الأئمة [2]

مناقشه صاحب شرایع محقق حلی ره در روایت مذکور: این بزرگوار می گوید اثری از این روایت در مجامع روایی امامیه وجود ندارد و اگر شما سراغ دارید به ما هم نشان دهید و به قول استاد خویی ره احتمالاً امر بر شیخ مفید ره مشتبه شده و کلامی که از دیگری شنیده به گمان این که مضمون روایت بوده به صورت مرسل نقل نموده است و این امر گاه اتفاق می افتد که شنیده های خود را به گمان این که مضمون روایت است برای دیگران نقل می کنیم در حالی که در مجامع روایی اثری از آن وجود ندارد «از این جهت معروف است که می گویند: «رب مشهور لا اصل له»

2 بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يُغْسَلَ الدَّمُ بِالْبُصَاقِ [3]

بررسی سند: این روایت ضعیف السند است به غياث بن إبراهيم چرا که اصحاب امامیه به روایاتی که از منفردات وی باشد یعنی مفاد آن فقط توسط وی نقل شده باشد اعتنایی نکرده و عمل ننموده اند و محقق ره به جهت غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ در سند روایت مناقشه کرده و فرموده غیاث بتری مذهب بوده و از این جهت روایت وی معتبر نیست، بتری ها طائفه ای از زیدیه هستند که امیر المومنین علی را افضل صحابه دانسته ولی مع ذلک خلیفه اول و دوم را نیز به عنوان خلیفه رسول الله پذیرفته اند

بررسی دلالت: روایت مذکور اخص از مدعی است چرا که موردش تنها مختص به آب دهان از بین آب های مضاف است و آن هم در صورتی که شیء متنجّس به نجاست دم باشد که در این صورت آب دهان مطهر از نجاست دم است و این کلام دلیل بر مدعای سید مرتضی ره نیست که مطلق آب های مضاف را مطهّر همه نجاسات می داند به علاوه گفته اند شاید منظور کمک گرفتن از آب دهان برای ازاله نجاست باشد نه برای تطهیر متنجس

3 صحیحه حَكَم بْن حُكَيْم: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَكَمِ بْنِ حُكَيْمٍ ابْنِ أَخِي خَلَّادٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ أَبُولُ فَلَا أُصِيبُ الْمَاءَ وَ قَدْ أَصَابَ يَدِي شَيْ‌ءٌ مِنَ الْبَوْلِ فَأَمْسَحُهُ بِالْحَائِطِ وَ بِالتُّرَابِ ثُمَّ تَعْرَقُ يَدِي فَأَمْسَحُ وَجْهِي أَوْ بَعْضَ جَسَدِي أَوْ يُصِيبُ ثَوْبِي فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ [4]

مناقشه در روایت حكم بن حكيم: این روایت اگر چه صحیح السند است لکن به جهت مخالفت با قول مشهور و روایات بسیاری که دلالت دارد آب مضاف مطهر غیر نیست، مطروح است علاوه بر این استاد خویی ره می فرماید مفاد این روایت از محل بحث ما خارج است زیرا کلام در مطهریت آب مضاف است نه ازاله نجاست بوسیله مسح الید بالجدار و ثانیاً بحث ما در مطهریت آب مضاف در مطلق نجاسات است و حال آن که شیعه و سنی مسح علی الجدار را مطهر از همه نجاسات نمی دانند و آنچه فتوای اهل سنت است در خصوص بول و غائط است که مسح علی الجدار را تنها در این دو مورد موجب برای طهارت می دانند در نتیجه اطلاق روایت مخالف با فتوای تمام مذاهب اسلامی است از این جهت یا باید روایت به طریقی تأویل شود مثل این که حمل بر تقیه شود چرا که در خصوص بول و غائط موافق با فتوای اهل سنت است یا به طور کلی طرح شود البته ممکن است به استناد آن بتوان قائل به عدم نجاست ملاقی با شیء متنجّس در مرحله دوم و سوم شویم که بحث آن

خواهد آمد

4 مرسله مرحوم کلینی ره انه قال: أَنَّهُ لَا يُغْسَلُ بِالرِّيقِ شَيْ‌ءٌ إِلَّا الدَّمُ[5] این روایت ضعیف السند است بالارسال

موضوع: لقاح مصنوعى، اذا کال للرجل امرئتان هل يجوز انتقال البويضة من امرأة الی امرأه اخرى؟وعلی فرض الجواز من هو امه؟ اگر مردی دارای دو زن باشد و رحم زن اول قابلیت تکون فرزند را استدامةً ندارد از این جهت مرد با وی همبستر شده و بعد از این که لقاح یعنی ترکیب اسپرم مرد و تخمک زن انجام پذیرفت و نطفه منعقد گردید این نطفه را از طریق پزشکی به رحم زن دوم که امکان تکوّن فرزند را دارد منتقل کند، آیا چنین عملی جائز است با فرض این که مرد و هر دو زن راضی به این عمل بوده و مقدمات آن بوسیله لمس و نظر حرام توسط اجنبی صورت نپذیرفته باشد؟

اگر چنین عمل انجام شود و بچه ای از این راه متولد شود مادر بچه کدامیک از دو زن خواهد بود؟ آیا زنی که صاحب تخمک است یا زنی که بچه از او متولد شده است؟ به تعبیر دیگر آیا صاحب بذر که تخمک از آن اوست مادر او محسوب می شود یا زن دوم که وضع حمل نموده است، احتمال سوم این است که هر دو زن مادر این فرزند محسوب شوند چنان که احتمال چهارم این است که هیچ کدام مادر او نباشند در هر صورت آثار شرعی متعددی از جهات محرمیت و توارث بر هر یک از اقوال مذکور مترتب است

فرمایش استاد خویی ره: از آيات شریفه قرآن استفاده مى‌شود كه ملاك در مادر بودن، حمل و وضعِ حمل كودك است بنابراين تنها زنى كه كودك از او متولد شده، مادر حقیقی فرزند محسوب می شود چنان که در آيه2سوره مجادله آمده است: ﴿الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئِي وَلَدْنَهُمْ﴾ به مقتضای آیه مذکور منحصراً زنى كه فرزند را حمل کرده و به دنیا آورده مادر او محسوب شده و فرزند تنها منسوب به اوست نه صاحب تخمك، علاوه بر این که در لغت والده به کسی اطلاق می شود که فرزند از او متولد شده باشد

شأن نزول آيه شریفه: اوس بن صامت همسرش را در حال سجده ديد پس از نماز خواست با او نزدیکی كند، همسرش امتناع ورزید، اوس ناراحت شده همسرش را ظهار نمود یعنی گفت: أَنْتِ عَلَيَّ حَرَامٌ كَظَهْرِ أُمِّي زن پيش رسول خدا آمده شکوه نمود و عرض کرد یا رسول الله اوس مرا آن گاه كه جوان بودم و خواستار بسیار داشتم تزويج كرد و چون پا به سن گذاشته داراى فرزند شدم با من ظهار كرد! و شروع كرد بگفتن: «اشكو الى اللّٰه شدة حالى» آنگاه آيات ﴿قَدْ سَمِعَ اللّٰهُ قَوْلَ الَّتِي تُجٰادِلُكَ فِي زَوْجِهٰا وَ تَشْتَكِي إِلَى اللّٰهِ ﴾نازل گرديد

ان قلت: مادر منحصر به کسی نیست که وضع حمل نموده بلکه به کسی که فرزند را شیر داده یعنی مادر رضایی نیز اطلاق مادر می شود چنان که به زنان پیامبر اکرم نیز اطلاق مادر می شود در نتیجه حصر در آیه شریفه پذیرفته نیست و این حصر تنها در مقابل نفی ام بواسطه ظِهار بوده است فلذا به مقتضای آیه شریفه نمی توان نفی مادر از صاحب تخمک نماییم

بلکه اطلاق مادر بر او نیز صحیح است

قلت: آیه مذکور ﴿إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئِي وَلَدْنَهُمْ﴾ فصل الخطاب است و به مقتضای آن مادر منحصر در کسی است که وضع حمل نموده است و اطلاق مادر در غیر این مورد تشریفاتی و مجازی است و اما اطلاق مادر به مادر رضایی در شرع مقدس از جهت عظمت و حق والای او است چرا که رشد بچه بوسیله شیر او صورت گرفته و به منزله مادر او محسوب می شود و اما اطلاق مادر بر زنان پیامبر اکرم یا از جهت این بوده که ازدواج با آنان جائز نبوده یا از جهت این بوده که به جهت انتساب به پیامبر اکرم شایسته احترام خاصی می باشند

مناقشه استاد اشرفی دامت برکاته در کلام محقق خویی ره:

اشکال اول: حصر در کلام به دو صورت واقع می شود تاره حصر حقیقی است مثل «ما فی الدار أحد إلا زید» این کلام دلالت دارد بر این که تنها زید در خانه است و اخری حصر اضافی است مثل:﴿وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ﴾[6] از این آیه شریفه بلا شک استفاده حصر حقیقی نمی شود زیرا لازمه حصر آن است که رسول الله تنها متصف به صفت رسول باشند نه صفات دیگر و حال آن که قطعا صفات برجسته دیگری را دارا می باشند

در نتیجه حصر در اینجا اضافی بوده و در مقابل کسانی است که گمان می کردند رسول الله باید دارای ثروت و مکنت و منصبی باشد تا شایسته مقام رسالت شود و بسیار بعید می شمردند کسی همانند شخص پیغمبر که ثروت و مکنتی ندارد فرستاده از جانب خداوند باشد، خداوند در مقابل این افکار باطل می فرماید: او تنها فرستاده خداست و نیازی به داشتن چنین مناصبی ندارد و یا در آیه شریفه ﴿إِنَّمَا حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ﴾[7] برخی از محرمات به صورت حصر ذکر می شود و این در حالی است که مسلّماً در شرع مقدس، غیر موارد مذکور محرمات دیگری وجود دارد از این مطلب استفاده می شود که حصر در این مورد نیز اضافی است و در مقابل این بوده که در دوران جاهلیت عده ای برخی ماکولات دیگر را بر خود حرام کرده بودند و خداوند در مقابل رد آنان چنین فرموده است

و هکذا در مانحن فیه ، حصر مادر نسبت به زنی که از او متولد شده حصر اضافی است و این انحصار در مقابل کسانی بوده که می خواستند بواسطه مظاهره «أَنْتِ عَلَيَّ حَرَامٌ كَظَهْرِ أُمِّي» همسران خود را به منزله مادر تلقی نموده و از آنان دوری گزینند و این آیه در مقابل آنان می فرماید: بوسیله مظاهره به هیچ عنوان زنان شما مادر محسوب نمی شوند و منحصرا مادران شما کسانی هستند که از آنان متولد شده اید نه زنانتان آن هم بواسطه مظاهره در نتیجه حصر در آیه شریفه حقیقی نبوده و نفی مادر از صاحب نطفه نمی کند استاد در این زمینه استاد تکمله ای دارند که در جلسه چهارشنبه بعدی ذکر شده است

اشکال دوم: مادر بودن صاحب حمل از هر جهت، نیاز دارد به این که جمله ﴿إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئِي وَلَدْنَهُمْ﴾ نسبت به زنی که تنها بچه را به دنیا آورده اطلاق داشته باشد اعم از این که صاحب نطفه باشد یا نباشد و حال آن که در مانحن فیه به فرض این که از نظر ولادت فرزند در مقام بیان باشد ولی از جهت این صاحب حمل، صاحب نطفه هم باشد یا نه، اطلاق ندارد تا در نتیجه صاحب حملی که نطفه از او نیست طبق اطلاق آیه مادر فرزند محسوب شود

توضیح مطلب: این آیه در مقام بیان این است که هر کس فرزند را به دنیا آورد مادر محسوب می شود ولی از این جهت در مقام بیان نیست و اطلاق ندارد که بگوییم خواه مادر صاحب نطفه هم باشد یا نباشد از این مورد است آیاتی که در مقام بیان اصل تشریع نماز یا زکات است که نمی توان در موارد شک به اطلاق این آیات تمسک کنیم چرا که این آیات از این جهت که چه نمازی واجب بوده و چند نماز واجب است در مقام بیان نیست، چنان که نمى‌توان به اطلاق آيه شریفه «فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ» در پاک بودن محل تماس دهان سگ با شکار تمسک نمود و از آن پاك بودن محل تماس با دهان سگ را استفاده نمود زیرا از این جهت در مقام بیان نبوده است

به عباره اخری آیه شریفه در مقام بیان مشروعیت چنین ذبحی است نه در مقام بیان این که محل تماس دهان سگ با حیوان هم پاک است البته می توان براى اثبات حلال بودن حيوانى كه سگ شكارى آن را گرفته و نام خدا بر آن ياد شده، تمسك جست چرا که این آیه از جهت امساک اطلاق دارد یعنی امساک به هر طریقی که محقق شود چنین حیوانی ذبح شرعی

شده است گر چه شرايط ديگر ذبح مثل قبله منتفى باشد

و اما این که لغویین مادر را کسی دانسته اند که از او فرزند متولد می شود «الام في اللغة هي الوالدة»[8] این کلام لغویین از این جهت بوده که سابقا مساله لقاح مصنوعی مطرح نبوده و فرزند منحصرا به این وسیله متولد می شده است در نتیجه دلالتی بر حصر مادر در چنین کسی ندارد

و اما تایید این مطلب که اطلاق مادر به صاحب اسپرم نیز صحیح است این است که کلمه ام به اساس و پایه شیء اطلاق می شود از این جهت به مکه، ام القری اطلاق می شود چرا که زمین از زیر آن پهن و تشکیل شده است و از همین مورد است کلمه ام الکتاب که به فاتحه الکتاب اطلاق می شود به استناد کلام امیر المومنین علی که فرمودند تمام قرآن در فاتحه الکتاب خلاصه شده است با این بیان اطلاق مادر به صاحب اسپرم نیز صحیح است چرا که پایه و اساس فرزند، زنی است که صاحب اسپرم محسوب می شود

 


[1] در مقابل اجسام صیغلی اجسام غیر صیقلی هستند که سطح صافی نداشته یا نجاست در آن ها نفوذ کرده و با ازاله نجاست از ظاهر آن، نجاست در باطن آن باقی می ماند.
[2] كما في الجزء الأول من الحدائق نقلا عن المحقق ص402 من الطبعة الأخيرة.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo