< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هل یکون ماء المضاف رافعا عن الخبث ام لا؟

البحث فیه من جهتان:

الجهه الأوّلی: فی إنفعال الماء المضاف القلیل،

الجهه الثانیه: فی إنفعال الماء المضاف الکثیر، إذا كان الماء جاريا من العالي إلى السافل النجس هل یوجب نجاسته؟

چکیده مطالب گذشته: در جهت ثانی بحث در این بود که آیا در إنفعال آب مضاف هنگام ملاقات با نجس، بین مایع مضاف کثیر و مایع مضاف قلیل فرق است یا خیر؟ برخی بزرگان مثل مرحوم آیة اللّه سیّد عبد الاعلی سبزواری ره و مرحوم آیة اللّه حکیم ره در مایع مضاف ملاقی با نجس تفصیل داده اند به این صورت که اگر مایع مضاف قلیل باشد به مجرّد ملاقات با نجس منفعل می شود لکن اگر مایع مضاف کثیر باشد تمام آن منفعل و متنجّس نمی شود بلکه تنها اطراف آن که نجاست به آن سرایت کرده متنجّس می شود در مقابل مشهور و مرحوم أستاد خویی ره به طور قطع گفته اند مایع مضاف مطلقا به مجرّد ملاقات با نجس متنجّس می شود و در این حکم فرقی بین مضاف قلیل و مضاف کثیر نیست حتی مرحوم سیّد صاحب عروه ره می نویسد که اگر به اندازه سره سوزنی نجس با مایع مضاف ملاقات کند همه آن متنجّس می شود اگر چه آن آب به قدر صد کر باشد.

قال ره فی العروه: الماء المضاف ...إن لاقى نجسا تنجّس و إن كان كثيرا بل و إن كان مقدار ألف كر فإنه ينجس بمجرّد ملاقاة النجاسة و لو بمقدار رأس إبرة في أحد أطرافه فينجس كله.

به جهت این که مسأله در مایعات مضافی مثل شیر و آب میوه... شدیداً محلّ إبتلاء است ما در نوشتار خود مجموع أدلّه قائلین به نجاست را به صورت خلاصه در ضمن پنج دلیل و مجموع أدلّه قائلین به عدم نجاست و مناقشاتی را که در أدلّه قائلین به نجاست شده در ضمن هشت دلیل ذکر کرده و در نهایت متمایل به قول دوّم شدیم و در این خصوص علاوه بر تمسّک به أصل طهارت به روایت علی بن جعفر نیز تمسّک نمودیم:

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ  قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْفَأْرَةِ وَ الْكَلْبِ إِذَا أَكَلَا مِنَ الْخُبْزِ وَ شِبْهِهِ أَ يَحِلُّ أَكْلُهُ قَالَ يُطْرَحُ مِنْهُ مَا أُكِلَ وَ يَحِلُّ. و قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ فَأْرَةٍ أَوْ كَلْبٍ شَرِبَا مِنْ زَيْتٍ أَوْ سَمْنٍ قَالَ إِنْ كَانَ جَرَّةً أَوْ نَحْوَهَا فَلَا تَأْكُلْهُ وَ لَكِنْ يُنْتَفَعُ بِهِ لِسِرَاجٍ أَوْ نَحْوِهِ وَ إِنْ كَانَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَلَا بَأْسَ بِأَكْلِهِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ صَاحِبُهُ مُوسِراً يَحْتَمِلُ أَنْ يُهَرِيقَهُ فَلَا يَنْتَفِعُ بِهِ فِي شَيْ‌ءٍ.[1]

بررسی سند: روایات علی بن جعفر در کتاب قرب الاسناد ذکر شده است لکن در طریق سند این روایت در قرب الاسناد عبد الله ابن حسن ذکر شده که توثیق نشده است ولی مرحوم أستاد خویی ره این روایت را صحیح السند شمرده اند زیرا أوّلاً مرحوم صاحب وسائل ره از خود کتاب علی بن جعفر که الآن هم موجود است،این روایت را نقل کرده و طریق خود را به کتاب علی بن جعفر در آخر وسائل به سند صحیح ذکر نموده است ثانیاً روایت مذکور هم در کتاب قرب الاسناد موجود است و هم در خود کتاب علی بن جعفر.

کیفیّت استدلال: محلّ شاهد در روایت مذکور این عبارت است «إِنْ كَانَ جَرَّةً أَوْ نَحْوَهَا فَلَا تَأْكُلْهُ...إِنْ كَانَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَلَا بَأْسَ بِأَكْلِهِ» یعنی اگر سگ یا موش از ظرف روغن زیتون یا غیر زیتون بخورند از چنین ظرفی که دهان سگ یا موش به آن إصابت کرده باید إجتناب کرد آری به جهت إستفاده از چراغ مانعی ندارد و اما اگر بزرگتر از مقدار «جَرَّةً» [2] باشد اکل از آن بلا مانع است از این کلام إمام  إستفاده می شود که نجاست بخشی از مایع مضاف در ظرف های بزرگ موجب نجاست همه آن نمی شود.

اما این که در ذیل روایت در فرضی که بیشتر از جره باشد، آمده است «إِلَّا أَنْ يَكُونَ صَاحِبُهُ مُوسِراً» این کلام حمل بر استحباب می شود یعنی در این صورت که روغن زیاد است و إستفاده از آن منعی ندارد باز هم بهتر است به جهت اکل إستفاده نشود اگر فرد شخص متمولی است و دور ریختن آن و یا إستفاده از آن بعنوان روشنایی چراغ برای او مشکل نیست و طبعا از این کلام استحباب إجتناب از چنین مایعی إستفاده می شود زیرا قطعاً حکم إلهی بین موسر و معسر فرقی ندارد.

سرانجام اگر هم شک کنیم در نجاست مجموع آب مضافی که به حد کر یا فراتر از کر رسیده و بخشی از آن با نجس ملاقات کرده است با اصاله الطّهارة و أصل إستصحاب حکم به طهارت آن می کنیم زیرا قبل از افتادن نجس در این مایع مضاف قطعا آن مایع پاک بوده و الان شک داریم و نمی دانیم که آیا با افتادن نجس در آن، قسمت های دیگر که نجاست به آن سرایت نکرده نجس شده یا نه؟ إستصحاب طهارت می کنیم در نتیجه اگر مایع مضاف به مقدار قلیل باشد به مجرّد ملاقات با نجس تماماً نجس می شود و قابل انتفاع در امور مشروط به طهارت نیست و اما اگر به اندازه کر یا بیشتر از کر باشد میتوانیم

با تمسّک به روایت علی بن جعفر و قاعده طهارت و أصل إستصحاب قائل به طهارت آن شویم.

إذا كان الماء جاريا من العالي إلى السافل النجس هل یوجب نجاسته؟

مرحوم صاحب عروه ره در این مسأله می فرماید: الماء المضاف.. إن لاقى نجسا تنجّس ...نعم إذا كان جاريا من العالي إلى السافل و لاقى سافله النجاسة لا ينجس العالي منه كما إذا صب الجلاب من إبريق على يد كافر فلا ينجس ما في الإبريق و إن

كان متصلا بما في يده‌.[3]

ترجمه: آب مضاف ... به مجرّد ملاقات با نجس متنجّس مى‌شود اگر چه آب كثير باشد، بلكه اگر به قدر هزار كُر هم باشد به مجرّد ملاقات با نجس گر چه به قدر سر سوزنى باشد؛ تمام آن نجس مى‌شود. بلى! هر گاه آب مضاف از بالا به پايين جارى باشد و پايين او ملاقات با نجاست كند، بالاى او نجس نمى‌شود مثل آن كه بوسیله گلاب‌پاش روی دست كافر، گلاب بريزند در این صورت گلاب موجود در ظرف نجس نمى‌شود گر چه گلابى كه در دست كافر ريخته شده، نجس شده است.

سؤال: آیا آب قلیل أعم از مایع مضاف و آب مطلق به مجرّد ملاقات با نجس مطلقاً متنجّس می شود یا این که در إنتقال نجاست هم سطح بودن یا بالا بودن شیء نجس شرط است ولی اگر شیء نجس در طرف پایین واقع شود و آبی که با آن ملاقات کرده در طرف بالا باشد موجب إنتقال نجاست به آن شیء نمی شود؟ مثال: اگر کسی برای شستشو به دست کافر آب بریزند آیا مجرّد إتّصال آب از بالا به دست کافر موجب می شود که ظرف آب هم نجس شود یا خیر چون إتّصال از طرف بالا بوده آب ظرف نجس نمی شود؟ در مسأله سه قول مطرح است:

1. نظربه مرحوم صاحب مناهل ره: در إنتقال نجاست آب قلیل مجرّد إتّصال با شیء نجس إحتمالاً کفایت است و فرقی نمی کند که شیء نجس در سطح مساوی با آب باشد یا در سطح عالی و یا حتی سافل باشد،در هر سه صورت إختلاف سطح موجب برای عدم سرایت نشده بلکه به مجرّد إتّصال مایع مضاف قلیل با نجس، متنجّس می شود.

2. نظریّه أستاد خویی ره: اگر آب قليل ِ مطلق از بالا به پايين با فشار و يا از پايين به بالا با فشار جريان داشته باشد، تماس قسمت پايين در أوّلى و قسمت بالا در دوّمى با نجاست، موجب نجاست قسمت ديگر نمى‌شود؛ زيرا در هر دو صورت، آن بخش از مضاف كه با نجس ملاقات كرده و بخش ديگر كه با نجس در تماس نيست بواسطه سیلان و فشار ، به نظر عرف دو آب شمرده شده در نتیجه موجب تنجّس قسمت دیگر نمی شود و همچنین آب مضاف چنان چه با فشار از بالا به پايين يا از پايين به بالا «مانند فوّاره» در جريان باشد، با نجس شدن قسمت پايين در صورت نخست و قسمت بالا در صورت دوّم، بالا و پايين آن نجس نمى‌شود؛ زيرا به نظر عرف، بالا و پايين آن، دو آب به شمار مى‌رود.[4]

3. نظریّه صاحب مدارک ره: اگر آب قلیل از بالا به سمت پایین جریان داشته باشد و با شیء نجس ملاقات کند، آب در قسمت بالا مطلقا نجس نمی شود تمسّکاً لقاعده الطّهارة و الإستصحاب در نتیجه إختلاف سطح به تنهایی کافی در عدم إنتقال نجاست نیست بلکه در عدم نجاست جریان داشتن آب پاک از بالا به پایین معتبر است ولی اگر جریان نباشد اگر چه آب پاک در طرف بالا باشد، مانع از إنتقال نجاست از نجس نمی شود و موجب نجاست آب بالا می شود. «این کلام إطلاق دارد أعم از این که با فشار باشد یا بدون فشار،جریان داشته باشد یا نداشته باشد بلکه اگر شیب به صورت ملایم هم باشد موجب نجاست نمی شود» این قول از کلام مرحوم صاحب عروه ره نیز إستفاده می شود «اذا كان جاريا من العالي إلى السافل و لاقى سافله النجاسة لا ينجس العالي منه»

سؤال: منشأ این فتوی چیست؟ چرا اگر نجس در سمت پایین باشد نجاست به بالا سرایت نمی کند و چطور مشهور قائل شده اند که مثلاً اگر مقداری شیر از تانکر بزرگ شیر از بالا بر روی ظرف نجسی بریزد شیرهای موجود در تانکر نجس نمی شود؟ و یا اگر با ظرفی بر روی دست نجس آب بریزند آب های موجود در ظرف نجس نمی شود و این در حالی است که إتّصال بین آن دو محقّق شده است؟

مرحوم صدر ره بحث مبسوطی از جهت علمی و دقت عقلی در کیفیّت إتّصال مولکول های آب با یکدیگر نموده است، لیکن چنین بحثی ضرورت ندارد و به قول مرحوم إمام ره أمثال این مسائل با دقت عقلی سنجیده نمی شود بلکه باید به عرف عرضه شود و ببینیم متعارف مردم کوچه و بازار چه می گویند و از آن چه می فهمند.

کلام مرحوم أستادخویی ره: مدار در إتّصال و عدم إتّصال نجاست را برداشت عرف از حالت تدافع و فشار آب می دانند نه صِرف إختلاف در سطح یعنی اگر آب طاهر با فشار به طرف نجس منتقل شود نجاست به باقیمانده آب سرایتی نمی کند زیرا در هنگام تدافع یک دافع داریم و یک مدفوع که این دو عرفاً متعدّدند و عرف آن دو را یکی تلقی نمی کند از این جهت حتی اگر آب از پایین با فشار به طرف شیء نجس دفع شود مثل فواره در این صورت باقیمانده آن فواره پاک خواهد بود چرا که عرف این دو بخش از آب را دو چیز می بیند و مثل این است که دو ظرف جدا از هم داشته باشیم که اگر یکی از آن

دو ظرف نجس شود موجب سرایت نجاست به دیگری نمی شود.

بیان أستاد أشرفی : در هر صورت این مسأله مسلم و پذیرفته شده نزد عرف است که نجاست از پایین به بالا سرایت نمی کند و به نظر ما با توجه به این که تدافع یکی از دو طرف عرفاً مانع از سرایت نجس از یکی به دیگری می شود و یا ارتفاع سطح در ارتکاز عرفی مانع از سرایت نجس می شود در چنین موردی می توانیم حکم به عدم نجاست کنیم.

لکن به نظر ما سرّ در عدم تنجّس همان ارتکاز عرفی در عدم سرایت نجاست از پایین به بالا است به این معنی که در ارتکاز عرف حال نجاست حال کثافت و قذارت است و همانطور که اگر مایع قذر و کثیف در یک ظرف و مایع زلال و تمیز در ظرف دیگر باشد و هر دو ظرف به هم چسبیده باشند، بین مایع دو ظرف سرایتی واقع نمی شود، این أصل در کلیه مواردی که تدافع بین طاهر و نجس باشد نیز جاری است یعنی اگر مایع زلال و تمیز با حالت فشار و دفع بر مایع نجس وارد شود در نگاه عادی و عرفی مایع کثیف و نجس نمی تواند اثری در مایع زلال و تمیز بگذارد بلکه معمولاً به عکس است یعنی آب زلال اگر از بالا به پایین جاری شود نجس را دفع می کند.

بنابراین به نظر ما صحیح نیست که بگوییم مایع دافع و مدفوع در نظر عرف متعدّدند و از راه تعدّد سلب نجاست از آب واقع در قسمت بالا کنیم بلکه به نظر ما أساس تنجّس به سرایت است و در موارد تدافع چون در ارتکاز عرفی مایع مدفوع نمی تواند به مایع دافع سرایت داشته باشد حال تدافع خواه به جهت جریان یا به جهت ارتفاع سطح دافع، یا بخاطر فشار و تدافع طاهر نسبت به مدفوع باشد در همه این احوال در ارتکاز عرف سرایت از مدفوع به دافع تحقّق نمی پذیرید.

 


[2] . الجِرَّة: ما يخرجه البعير من بطنه ليمضغه ثم يبلعه، النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج‌1، ص: 259‌.
[4] . إن ما ذكرناه آنفاً من انفعال المضاف بملاقاة النجس يختص بما إذا عدّ المضاف بأسفله و أعلاه شيئاً واحداً عرفاً، كما إذا كان واقفاً و قد لاقى أحد طرفيه نجساً، فيحكم بنجاسة الجميع لأنّه شي‌ء واحد عرفاً. و أمّا إذا كان متعدداً بالنظر العرفي، كما إذا جرى المضاف من طرف إلى طرف بقوة و دفع و لاقى أسفله نجساً، فلا نحكم بنجاسة الطرف الأعلى منه لأن السافل منه حينئذٍ مغاير لعاليه عرفاً و أحدهما غير الآخر في نظره...و عليه فلا وقع لكون الماء عالياً أو سافلًا أو مساوياً، لما يأتي في محلّه من أن الميزان في عدم سراية النجاسة و الطهارة من أحد طرفي الماء إلى الآخر، إنّما هو جريان الماء بالدفع سواء أ كان من الأعلى إلى الأسفل أو من الأسفل إلى الأعلى، فإنّ السيلان و الاندفاع يجعلان الماء متعدداً بالنظر العرفي، فسافله غير عالية و هما ماءان فلا تسري النجاسة من أحدهما إلى الآخر، كما لا تسري الطهارة من أحدهما إلى الثاني على ما يأتي في مورده فلا يتقوى و لا يعتصم بسافله، و من هنا إذا صببنا ماء إبريقٍ على ماء سافل منه و هو كرّ ثم وقعت نجاسة على الإبريق، فلا نحكم بطهارة ما فيها لتقوّيه بالماء السافل و اتصاله به لأنهما ماءان، بل لولم يكن دليل على تقوّي السافل.‌التنقيح في شرح العروة الوثقى، الطهارة1، ص: 54‌کما قال به المحقّق السبزواری ره: المناط في الانفعال، صدق الوحدة العرفية، و العلم بسراية النجاسة. و مع الشك فيهما، فالمرجع قاعدة الطهارة، و استصحابها، و لو كان ماء الورد و نحوه. مهذب الأحكام للسبزواري، ج‌1، ص: 272.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo