< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تلقیح مصنوعى.

خاطره «حب الریاسه»: در شهر مقدّس قم، با یکی از دوستانی که در نجف اشرف مدتی آشنا بودیم تصادفاً رو برو شدم ایشان بسیار خوشحال بود وقتی از علت خوشحالی وی سوال نمودم در جواب گفت: بالاخره به من هم اجازه چاپ رساله را دادند، من تعجب کرده، گفتم برای همین خوشحالی! این که خنده ندارد بلکه در واقع باید گریه کنی! او گفت مگر من از دیگران چه کم دارم؟ چرا نباید رساله بنویسم؟ گفتم قطعاً از جهت علمیّت نسبت به بسیاری از بزرگان همچون آیت الله تبریزی ره که در درس خواندن تلاش و زحمت بسیاری کشیده و عمر خود را در این امر صرف نموده پایین تر هستی، اگر بنا به تحصیلات باشد آن زمان که شما در نجف مشغول تدریس لمعه بودید من مشغول تدریس مکاسب بودم ولی تا بحال حتی به فکر نوشتن رساله هم نیفتاده ام در نهایت به او گفتم اگر نیاز به پول داری بگو تا با کمک از دیگران زندگیت را تأمین کنیم؟

بعد از مقداری صحبت قضیه ای را به او متذکر شدم که به یاد داری بعد از فوت مرحوم آیت الله حکیم ره، مرجع عام تشیع در عراق مرحوم استاد خویی ره شدند و روزی من و شما هر دو نفر در محضر استاد نشسته بودیم و کسی جز ما حضور نداشت، شما رو به من کرده و گفتید استاد خویی ره به جهت این که بعد از مرحوم حکیم ره مرجعیت شیعیان عراق به او رسیده بسیار خوشحال است از این جهت لباس تمیز و نو پوشیده و از خوشحالی می خندد!

در جواب گفتم این امر طبیعی است چرا که استاد همیشه خوش مشرب بوده و طبق عادت همیشگی با خشرویی برخورد می کند و لباس تمیز یا نو را هم اتفاقی پوشیده است نه به جهت رسیدن به منصب مرجعیت، آن روز شما منکر این امر شدید و بالاخره گفتم کاری ندارد ما که با استاد مأنوس هستیم از خود استاد از علت این خوشرویی و پوسیدن لباس نو سوال می کنیم، پیش استاد رفته و قضیه را کامل برای استاد بیان کرده و گفتم نظر دوست من این است که استاد به جهت رسیدن به مقام مرجعیت خوشحال هستند ولی من منکر این امر هستم استاد در جواب فرمودند: آرزوی مرجعیت و حب چنین ریاستی یکی از این دو چیز را می خواهد: یا بی دینی یا جنون و دیوانگی «مگر این که به جهت اداء وظیفه کسی آن را اختیار کند».

بعد از یاد آوری این قضیه به آن دوست طلبه گفتم تو از اجازه چاپ رساله خوشحال هستی مگر روایت نبوی را نشنیده

ای که فرمودند: «مَنْ أَفْتَى بِغَيْرِ عِلْمٍ لَعَنَتْهُ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ وَ مَلَائِكَةُ الْأَرْضِ»[1] ‌ در قیامت با فتوی دادن در این همه مسائل گوناگون چطور می توانی جوابگو باشی؟ خلاصه از هم جدا شدیم و بعد از مدت ها که دوباره او را دیدم به من گفت بعد از نصیحت شما از چاپ رساله منصرف شدم.

در هر حال مناصب و تعلقات این دنیا می گذرد و به جهت چند صباحی که در دنیا هستیم ارزش ندارد دنبال ریاست بوده و دلبند به آن باشیم اگر چه به قول مرحوم شیخ انصاری ره اجتهاد بر هر طلبه ی مستعدّ واجب عینی است و به نظر بنده قطعاً تحصیل اجتهاد برای طلاب مستعدّ واجب عینی است ولی این مطلب غیر از حب ریاست و دلبستگی به شئونات دنیای فانی است فلذا نیازی نیست این همه رساله نوشته شود از خداوند متعال می خواهیم که حب ریاست را از دل همه ما خارج کرده و نیت ما را احیاء فقه آل محمد قرار دهد در روایات آمده است: أن آخر ما يخرج من قلوب الصديقين حب الجاه[2]

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ سِتٌّ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ النِّسَاءِ.[3]

نقل شده که امام صادق در مناظره ای که با ابوحنفیه داشتند سوالات مختلفی از فلسفه برخی از احکام الهی نمودند ابوحنیفه از جواب عاجز مانده به امام صادق عرض کرد: با شما عهد می بندم که دیگر بر طبق رای و نظر شخصی خود و بر اساس قیاس فتوی ندهم «لَا أَتَكَلَّمُ بِالرَّأْيِ وَ الْقِيَاسِ فِي دِينِ اللَّهِ بَعْدَ هَذَا الْمَجْلِسِ» حضرت در جواب فرمودند «كَلَّا إِنَّ حُبَّ الرِّئَاسَةِ غَيْرُ تَارِكِكَ كَمَا لَمْ يَتْرُكْ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ».[4]

موضوع: تلقیح مصنوعى

إذا کال للرّجل زوجتان هل يجوزُ إنتقالُ البويضة مِن أحَدی زوجته إلی زوجته الاخرى؟ وَ عَلی فرض الجواز مَن هُوَ اُمُّه؟

سخن در این بود که اگر تخمک زنی از طریق پزشکی به رحم زن دیگری منتقل شود و از این راه بچه ای متولد شود «با قطع نظر از این که چنین عملی جائز است یا خیر» مادر شرعی این بچه در حقیقت کدامیک از دو زن خواهد بود؟ آیا صاحب حمل یعنی زنی که بچه از او متولد شده مادر محسوب می شود یا صاحب تخمک که اصل پیدایش بچه از اوست از این جهت که کلمه أم در لغت به اساس و پایه شیء اطلاق می شود مثل مکه که به آن اطلاق اُمّ القری می شود زیرا زمین از زیر آن گسترش پیدا کرده است، در مساله چهار احتمال وجود دارد:

1. هیچ کدام مادر شرعی فرزند نباشند 2. زنی که صاحب تخمک است تنها مادر فرزند باشد 3. هر دو زن مادر این فرزند

باشند 4. زنی که وضع حمل کرده در حقیقت تنها مادر شرعی فرزند باشد.

چنانکه قبلاً گفتیم از آیه شریفه ﴿إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئِي وَلَدْنَهُمْ﴾ به طور قطع استفاده می شود: زنی که فرزند را زائیده مادر محسوب می شود با این بیان احتمال اول که هیچ کدام از صاحب حمل و صاحب تخمک مادر فرزند نباشند رد می شود چنان که احتمال دوم هم که مادر منحصر در صاحب نطفه باشد نه صاحب حمل، رد می شود زیرا این دو احتمال مخالف با آیه مذکور است و اما احتمال سوم که هر دو مادر باشند بعید نیست چرا که می توان طبق قاعده معروف: «الولد الحلال يُشبه العمَّ أو الخالَ» فرزند را به صاحب تخمک نیز نسبت داد یعنی خصوصیات و خلق و خوی بچه شبیه عمو یا دایی می شود، این قاعده طبق علم روز است که نطفه اولیه را منشا برای شباهت در رفتار و قیافه فرزند به فامیل منسوب به پدر و مادر می داند و بلا شک این شباهت از طریق صاحب نطفه به بچه منتقل می شود.

از این جهت منعی نیست که طبق قاعده مذکور و طبق آیاتی که خلقت انسان را منتسب به صاحب نطفه می داند: ﴿إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعاً بَصِيراً﴾[5] و قاعده عرفی که ثمره و نتیجه هر چیزی متعلق به صاحب بذر است با توجه به این امور صاحب تخمک را نیز مادر دانسته و فرزند را منسوب به او بدانیم و استبعادی از این جهت وجود ندارد فلذا می توانیم تمام احکام مادر و فرزند را «مثل توارث و محرمیت و حضانت» نسبت به این دو زن با فرزند جاری بدانیم همچنان که احکام توارث و محرمیت در زوجات متعدد جاری است و با موت زوج مجموع زوجات از ثُمن اموال او ارث میبرند.

در نتیجه تعدد مادر همچون تعدد زوجات استبعادی ندارد و همچنان که سهم الارث زوج، بین زوجات متعدد تقسیم می شود سهم مادر هم بین هر دو مادر تقسیم می شود داستان معروفی است از مناظره ابن عباس با عایشه در مورد ارث از رسول الله در هنگامی که عایشه با دفن امام حسن مجتبی در جوار رسول الله به جهت سهم الارث خود ممانعت نمود، ابن عباس در اعتراض به عایشه فرمودند: «يا عائشة وا سوأتاه، يوم على جمل و يوم على بغل!» شاعر عرب کلام ابن عباس را به شعر سروده است: «تجمَّلتِ، تبغَّلتِ و لو عِشتِ تفيَّلتِ لَكِ التُّسعُ مِنَ الثُّمْنِ و بِالكُلِّ تَصرَّفْتِ».

سوال: آیا می توانیم از احکامی که در آیات و روایات در مورد فرزند و مادر ذکر شده برداشت کنیم که چه کسی مادر چنین فرزندی محسوب می شود؟ در این زمینه ادله احکام اعم از آیات و روایات به سه دسته تقسیم می شوند:

1. دسته اول از ادله، موضوع را عنوان ولد و والده ذکر نموده که ازآن برداشت می شودموضوع این احکام صاحب حمل است:

﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ...﴾.

﴿وَ لَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ..﴾. [6]

﴿وَ الْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ... لاَ تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَ لاَ مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ﴾.[7]

﴿وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً﴾. [8]

﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ﴾. [9]

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا يَرْفَعُونَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: خَمْسَةٌ لَا يُعْطَوْنَ مِنَ الزَّكَاةِ: الْوَلَدُ وَ الْوَالِدَانِ وَ الْمَرْأَةُ وَ الْمَمْلُوكُ لِأَنَّهُ يُجْبَرُ عَلَى النَّفَقَةِ عَلَيْهِمْ.[10]

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: لَا يَمْلِكُ الرَّجُلُ وَالِدَهُ وَ لَا وَالِدَتَهُ وَ لَا عَمَّتَهُ وَ لَا خَالَتَهُ وَ يَمْلِكُ أَخَاهُ وَ غَيْرَهُ مِنْ ذَوِي قَرَابَتِهِ مِنَ الرِّجَالِ.[11]

این روایات عنوان والده و ولد را به عنوان موضوع برای این احکام ذکر نموده که تنها بر صاحب حمل صادق است.

2. دسته دوم از ادله، موضوع را عنوان أم ذکر نموده و با توجه به این که کلمه أم به اساس و پایه شیء اطلاق می شود صاحب اسپرم تنها مادر محسوب می شود:

﴿یوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ...فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ...﴾.[12] ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَ...لاَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ». ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ﴾.[13]

و اما روایات در این زمینه: عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ‌ ‌خُزَيْمَةَ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: يَرِثُ مِنَ الْأَجْدَادِ أَبُو الْأَبِ وَ أَبُو الْأُمِّ وَ مِنَ الْجَدَّاتِ أُمُّ الْأَبِ وَ أُمُّ الْأُمِّ. [14]

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ ابْنِ أَخٍ لِأَبٍ وَ ابْنِ أَخٍ لِأُمٍّ قَالَ لِابْنِ الْأَخِ مِنَ الْأُمِّ السُّدُسُ وَ مَا بَقِيَ فَلِابْنِ الْأَخِ مِنَ الْأَبِ. [15]

عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً ثُمَّ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا فَقَالَ تَحِلُّ لَهُ ابْنَتُهَا وَ لَا تَحِلُّ لَهُ أُمُّهَا. [16]

3. دسته سوم از ادله، موضوع را هر دو عنوان والده و أم ذکر نموده است مثل آیه شریفه: ﴿وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً...﴾ [17] از این دسته ادله استفاده می شود که آیات و روایاتی که حکم را تنها روی عنوان والده برده متحد و مشترک است با ادله ای که حکم را روی عنوان ام برده است در نتیجه احکامی که برای عنوان والده ثابت شده برای عنوان ام هم مسلماً ثابت است و می توان به استناد این ادله که حکم را برای هر دو ثابت دانسته، بگوییم: نسبت به احکام شرعی هر چه برای عنوان ام ثابت شده برای صاحب حمل نیز ثابت است و هکذا بالعکس.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo