< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتابُ الطّهارة، الماء المضاف، هل یکون الإستهلاک مُطهّرٌ مطلقاً أم لا؟

قال السیّد ره فی العروه: المسألة السادسه: المضاف النجس يطهر بالتّصعيد كما مرّ و بالإستهلاك في الكرّ أو الجاري.

مرحوم سیّد در مسأله ششم می فرماید آب مضافِ متنجّس بوسیله إستهلاک در آب عاصم مثل آب کر یا آب جاری طاهر می شود فقهای امامیه فتوای سیّد ره را در خصوص آب مضاف به إستناد روایات پذیرفته اند اگر چه در روایات اسمی از مطهریّت عنوان إستهلاک برده نشده لکن مرحوم أستاد خویی ره سرّ طهارت مضاف متنجّس را بواسطه إستهلاک در آب عاصم چنین ذکر نموده است: چون بین اجزاء مضاف متنجّس بواسطه إستهلاک، تفرّق حاصل شده و وجود موضوع عرفاً معدوم شده است از این جهت حکم نجاست آن نیز منتفی است.

به عباره اخری مایع مضاف متنجّس با إستهلاک در آب عاصم، عرفاً مضمحلّ و معدوّم می شود از این جهت به منزله سالبه به انتفاء موضوع است مثلاً اگر مقدار کمی مایع مضاف متنجّس را در حوض بزرگ آبی بریزند به طوری که در آب مستهلک شود این مضاف قلیل عرفاً فانی و معدوّم در آب حوض شده حال که معدوّم شد دیگر محکوم به نجاست هم نخواهد بود اگر چه به دقت عقلی و به حسب واقع ذرّات مضاف متنجّس در آب حوض موجود است ولی مدار در تحقّق موضوع نظر عرف است.

هل یکون الإستهلاک مطهّر مطلقاً أم لا؟

إشکال مرحوم صدر ره: مرحوم صدر در این که نفس إستهلاک مطلقاً مطهّر باشد إشکال نموده است.

إشکال نقضی: اگر إستهلاک متنجّس از نظر عرف به منزله اضمحلّال و انعدام باشد و از جهت سالبه به انتفاء موضوع حکم نجاست آن منتفی شده باشد، در صورتی که فضله موشی هم در انبان بزرگ گندم بیافتد در این مورد نیز بلا ریب فضله موش عرفاً در گندم و آرد آن مستهلک شده است و طبق این قاعده عقلی چون سالبه به انتفاء موضوع شده باید محکوم به طهارت باشد و حال آن که کسی ملتزم به این أمر نشده است هذا أوّلاً و ثانیاً آب مضافی که در آب کثیر عاصم ریخته شده، درست است که آن آب مضاف نزد عرف بواسطه إستهلاک معدوّم شده لکن آن چه در حقیقت نزد عرف منتفی شده وصف اضافه است یعنی دیگر نزد عرف آب موجود، آب مضاف نیست لکن أصل وجود ذات یعنی ذرات مضاف نجس در آب کر حتی در نظر عرف هم منتفی نشده است در نتیجه نمی توان انتفاء وصف موضوع را علّت برای انتفاء حکم یعنی انتفاء نجاست بدانیم.

مرحوم شهید صدر ره شواهدی را بر این أمر ذکر می کنند:

1. اگر فرضاً مقداری آب کمتر از کر در حوضی موجود باشد که اگر به اندازه یک ظرف کوچک آب به آن اضافه کنیم به

قدر کر می رسد در اینجا اگر به همان مقدار آب طاهری در حوض آب بریزیم تا به حد کر برسد و مکمل و متمّم کریّت شود چنین آبی عرفاً آب کر محسوب شده و تمام آثار و أحکام کر نیز بر آن جاری می شود یعنی هم مطهر است و هم منفعل نمیشود.

و این در حالی است که این مقدار کم آب که مکمل کر و مستهلک در آب حوض شده کالمعدوّم است ولی می بینیم عرفاً و شرعاً این مقدار اضافه شدن آب موثر در تغییر آب به آب کر محسوب شده و با آن آب معامله آب کر می شود از این مثال فهمیده می شود که اگر مقدار کمب مایع متنجّس وارد آب کر شود ذات آب متنجّس به حسب عرف منتفی نشده و عرف با این مقدار آب کم معامله معدوّم را نمی کند بلکه تنها وصف آب متنجّس عرفاً به منزله معدوّم است و یا اگر یک ظرف آب پاک در حوض ریخته شده و متمم کریّت شود در اینجا آب حوض به نظر عرف کرّ محسوب می شود اگر چه این مقدار آب متمم کریّت کم و کالمعدوّم باشد.

2. اگر کسی مقدار کمی گلاب متعلّق به خود را بدون اذن، در ظرف بزرگ گلاب دیگری بریزد حکم این مسأله چیست؟ آیا در شرع مقدّس محکوم به شرکت است یعنی این فرد با دیگری در مجموع ظرف گلاب شریک خواهد شد یا حکم به اتلاف آن می شود و فرد می تواند قیمتش را از دیگری مطالبه کند از این جهت که گلابِ قلیل مستهلک شده و به منزله معدوّم است؟ در این مورد با آب گلاب قلیل معامله معدوّم نمی شود هرچند کم بوده و مستهلک در آب گلاب کثیر شود فلذا فقهاء حکم به شرکت کرده اند اگر چه در نظر عرف گلاب قلیل در ظرف بزرگ گلاب مستهلک شده است.

از این مطلب استفاد می شود که صِرف إستهلاک عرفاً به منزله معدوّم شدن محسوب نمی شود در نتیجه این که وجه طهارت مضاف متنجّس در آب عاصم، انعدام موضوع ذکر شده، صحیح نمی باشد.

قال الشهید ره فی البحوث: و هذا الوجه لو تم لا يفرق فيه بين ما إذا فرض الاستهلاك في المطلق المعتصم أو في المطلق غير المعتصم، إذا بني على عدم إنفعال الماء القليل‌ بملاقاة المتنجّس مطلقا، أو فرض استهلاك الجامد النجس في الجامد الطاهر، كفضلة الفارة المستهلكة في كمية كبيرة من الطحين، فان السالبة بانتفاء الموضوع لا يفرق فيها بين مورد و مورد، و النظر العرفي للاستهلاك لا يفرق فيه بين استهلاك.[1]

مرحوم شهید صدر ره بعد از ذکر إشکالات متعدّد در مطهریّت نفس عنوان إستهلاک، در انتهای بحث أصل طهارت مضاف نجس را بوسیله إستهلاک در آب معتصم به جهت نصوص می پذیرد.

بیان أستاد أشرفی : به نظر ما هم با وجود روایات در این خصوص إجتهاد در مقابل نص معنی ندارد و از همین مورد

است حکم به طهارت آب خزینه که اگر مقداری نجاست در حوضچه های متّصل به آب خزینه ریخته شود و یا کسی در آن بول کند به طوری که در آن مستهلک شود طبق برخی روایات آب خزینه متنجّس نشده بلکه طاهر و مطهّر خواهد بود و می توان کارهای مشروط به طهارت را با آن آب انجام داد حال اگر ما حکم طهارت آب خزینه را در مورد بول که عین نجس است قبول کنیم حکم به طهارت مایع مضاف متنجّس هنگام إستهلاک در آب عاصم به طریق أوّلی پذیرفته می شود.

در نتیجه لازم نیست بگوییم عند العرف چون با إستهلاک موضوع معدوّم شده از این جهت حکم به طهارت آب مضاف مستهلک در آب عاصم می شود که لازمه این کلام این است که إستهلاک به عنوان قاعده کلی مطلقا یکی از مطهرات باشد بلکه می توان گفت با إستهلاک موضوع باقی است و علّت طهارت آب مضاف در ما نحن فیه تعبّد شارع است از این رو هر کجا دلیل مساعدت کرد که إستهلاک در مورد خاص موجب برای طهارت است «مثل آب خزینه حمّام که بول یا نجاستِ دیگر در آن مستهلک شده یا آب مضاف مستهلک در آب عاصم و یا گندم مخلوط شده با مقدار کمی خاک» آن مورد را می پذیریم در غیر این صورت علی القاعده نمی توانیم نفس إستهلاک را در همه جا مطهر بدانیم چنان که مرحوم سبزواری ره قائل شده است ایشان می نویسد: إنّ ذكر الكر و الجاري من باب المثال لمطلق المعتصم، كالمطر و القليل الذي له مادة، فالمناط كلّه على استهلاك النجس، أو المضاف المتنجّس في المعتصم.

ایشان می فرماید آب کر و آب جاری معتصم خصوصیّت ندارد بلکه هر کجا إستهلاک صادق باشد حکم به طهارت می شود و إستهلاک به عنوان یک قاعده کلی خود یکی از مطهرات است و از همین مورد است مورد مخلوط شدن گندم بسیار با مقداری کمی خاک که بالإتّفاق محکوم به حلیت است.

إشکال أستاد أشرفی : آیا می توانیم إستهلاک را به عنوان یک قاعده کلی در همه جا یکی از مطهرات بدانیم ولو در مواردی که نص خاصی وارد نشده است مثلاً اگر فضله موش در مقدار زیادی گندم بیافتد و مستهلک در آن شود آیا در اینجا هم حکم به طهارت مجموع گندم می شود آیا می توانیم مورد آب مضاف ریخته شده در آب عاصم و یا گندم مخلوط شده با مقدار کمی خاک و یا آب خزینه ملاقی با بول را که در روایات حکم به طهارت آن ها شده با این مورد «فضله موشی که در ظرف بزرگ گندم مستهلک شده و یا موارد دیگر» قیاس نموده و حکم به حلیت اکل کنیم؟ خیر چنین قیاسی صحیح نیست بلکه باید به مورد آن إکتفا نمود یعنی إستهلاک تنها در مواردی که نص داریم موجب برای طهارت است چنان که مرحوم صاحب عروه ره نیز إستهلاک را عنوان مستقلی برای طهارت همه چیز ذکر ننموده بلکه در خصوص مضاف متنجّس مستهلک در آب عاصم، حکم به طهارت نموده است «و بالإستهلاك في الكرّ أو الجاري».

بررسی کلام علّامه ره در طهارت آب مضاف متنجّس به مجرّد إتّصال به آب معتصم.

مرحوم علّامه حلی ره قائل است که آب مضاف متنجّس اگر متّصل به آب عاصم مثل کر یا جاری شود این إتّصال خود

مطهّر آب مضاف متنجّس بوده و به مجرّد اتصال، آب مضاف پاک خواهد شد به مقتضای إطلاق این کلام مجرّد إتّصال موجب برای طهارت بوده و شامل همه این موارد می شود الف: اگر چه إتّصال آنی بوده و فورا قطع شود، ب: اگر چه إتّصال متنجّس از سطح عالی باشد ج: اگر چه مضاف متنجّس، مستهلک و ممزوج با آب عاصم نشود.

عمدتا فقهاء کلام علّامه ره را نپذیرفته و مناقشه نموده اند حال سؤال این است که مستند این قول چیست؟ اگر مستند این قول آیات وروایاتی است که دلالت بر مطهریّت آب لغیره من النجاسات دارد مثل آیه شریفه: وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُوراً.[2]

در جواب می گوییم: این آیات دلالت بر مطهریت آب فی الجمله دارد از این جهت در مقام بیان کیفیّت و شرائط تطهیر نیست تا بتوان به إطلاق آن تمسّک نموده و بگوییم به مجرّد إتّصال آب مضافِ نجس به آب کر به مقتضای إطلاق أدلّه در مطهریت آب لغیره مطلقاً پاک خواهد شد بلکه در مورد هر یک از نجاسات و کیفیّت تطهیر متنجّس ملاقی با نجس باید به أدلّه آن رجوع نمود و شرائط طهارت مختلف ذکر شده است مثلاً در طهارت بول باید دو یا سه بار شسته شود یا در مورد طهارت لباس علاوه بر تطهیر با آب غساله آن نیز باید خارج شود و یا در طهارت ولوع کلب لازم است خاک مال شده و هفت بار شسته شود و به صِرف این که آب مطهر است نمی توان از آن إستفاده طهارت به هر کیفیّت را نموده و هر گونه اتصالی را موجب برای طهارت دانست.

دو روایت هم به عنوان مستند فتوای مرحوم علّامه ره ذکر شده است:

1. عن علّامه فی المختلف عن بعض العلماء مرسلاً عن ابی جعفر  مُشِيراً إِلَى غَدِيرِ الْمَاءِ إِنَّ هَذَا لَا يُصِيبُ شَيْئاً إِلَّا طَهَّرَهُ.[3]

کیفیّت استدلال: از إطلاق این روایت إستفاده می شود که ملاقات متنجّس با آب عاصم مثل آب قدح بزرگ، موجب برای طهارت است ولو این که متنجّس در سطح عالی باشد إطلاق این روایت شامل آب مضاف متنجّس نیز می شود.

2. عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْكَاهِلِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ يَسِيلُ عَلَيَّ مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ أَرَى فِيهِ التَّغَيُّرَ وَ أَرَى فِيهِ آثَارَ الْقَذَرِ فَتَقْطُرُ الْقَطَرَاتُ عَلَيَّ وَ يَنْتَضِحُ عَلَيَّ مِنْهُ وَ الْبَيْتُ يُتَوَضَّأُ عَلَى سَطْحِهِ فَيَكِفُ عَلَى ثِيَابِنَا قَالَ مَا بِذَا بَأْسٌ لَا تَغْسِلْهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ فَقَدْ طَهُرَ.[4]

کیفیّت استدلال: به مقتضای إطلاق «كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ فَقَدْ طَهُرَ»[5] هر چیزی که با آب باران ملاقات کند به مجرّد

ملاقات پاک خواهد شد خواه آب مطلق متنجّس باشد خواه آب مضاف متنجّس مثل آب پرتقال و از طرفی آب باران خصوصیّت ندارد بلکه هر آب عاصمی أعم از آب باران یا آب کر چنان چه متنجّس با آن ملاقات کند به مجرّد اتصال، پاک خواهد شد.

جواب أستاد أشرفی : شکی نیست که اگر آب مطلق متنجّس شود به مجرّد إتّصال به کر ولو یک لحظه، پاک خواهد شد ولی این حکم در مورد آب مضاف متنجّس پذیرفته نیست و به مقتضای إطلاق کلام علّامه ره مواردی مثل آب انار متنجّس به مجرّد إتّصال به کر پاک خواهد شد ولو این که ممزوج و مستهلک در آب عاصم نشود این کلام با این إطلاق قطعاً صحیح نیست بلکه از مناسبت حکم و موضوع إستفاده می شود که در صورتی آب معتصم مطهر است که مجموع مایع مضاف نجس با آن ملاقات کرده و در آن مضمحلّ و مستهلک شود و اگر هم پاک شود نهایتاً فقط همان نقطه ملاقات با نجس پاک خواهد شد نه این که به مجرّد إتّصال به آب کرّ مجموع آب مضاف نجس، پاک شود بلکه بقیه آن به نجاست خود باقی است و چون متّصل به مقدار ملاقات شده با آب کر است، نجاست به آن نیز سرایت می کند.

سؤال: اگر سره عصایی را داخل در آب کر نماییم یا به نصف عصا آب باران إصابت کند آیا موجب می شود که نصف دیگر عصا که با آب کر یا آب باران ملاقات نکرده نیز پاک شود؟!! ما نحن فیه از همین قبیل است سؤال می کنیم که به چه مناسبت مجموع آب مضاف نجس به مجرّد ملاقات بخشی از آن با آب کر پاک شود بلکه مناسبت حکم و موضوع اقتضاء دارد که تنها نقطه ملاقات با آب عاصم پاک شود حال اگر آب عاصم فرضاً به بخشی از آب انار متّصل شود بخش های دیگر آن مسلّماً پاک نخواهد شد زیرا فرض این است که آب عاصم به آن به بخش های دیگر آن ملاقات نکرده است در نتیجه از دوروایت مذکور نمی توان طهارت به مجرّد إتّصال را إستفاده نمود با قطع نظر از إشکالاتی که در سند دو روایت مذکور است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo