< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتابُ الطّهارة، أحکام الماء المطلق، إنفعاله بتغییر أوصافه الثلاثة النجس و ان کان مع الواسطه.

قال ره فی العروه: المسألة التاسعه: الماء المطلق بأقسامه حتّى الجاري منه ينجّس إذا تغيّر بالنجاسة في أحد أوصافه الثلاثة من الطعم و الرائحة و اللون، بشرط أن يكون بملاقاة النجاسة؛ فلا يتنجّس إذا كان بالمجاورة، كما إذا وقعت ميتة قريبا من الماء فصار جائفا و أن يكون التغير بأوصاف النجاسة دون أوصاف المتنجّس فلو وقع فيه دبس نجس فصار أحمر أو أصفر لا ينجس إلا إذا صيره مضافا نعم لا يعتبر أن يكون بوقوع عين النجس فيه بل لو وقع فيه متنجّس حامل لأوصاف النجس فغيره بوصف النجس تنجّس أيضا.[1]

دیروز مقدماتی برای توضیح مطلب امروز به عرض رسید اکنون با توجه به آن مقدمات:

بحث ما در نقد کلام مرحوم شیخ طوسی ره بود ایشان إدّعا نمودند که به مقتضای إطلاق روایت نبوی تغییر آب کر، اگر بوسیله أوصاف متنجّس باشد موجب برای تنجّس آب عاصم خواهد شد مثل این که مقداری گلاب متنجّس در آب عاصم ریخته شود و آب عاصم معطر به بوی گلاب شود یعنی وصف بوی عطر متنجّس را به خود بگیرد نه وصف بوی خود نجس، چنان که در جلسه قبل گفتیم مرحوم أستاد خویی ره برای مسأله چهار فرض، ذکر نمودند که دو فرض آن را خارج از محلّ نزاع و دو فرض آن را داخل در محلّ نزاع دانستند، فرض دوّم در کلام أستاد در جلسه قبل بررسی شد که در حقیقت همان فرمایش منسوب به شیخ طوسی ره بود و اما بررسی فرض أوّلی که مطرح نمودند:

فرض أوّل: اگر مایع مضافی یکی از أوصاف ثلاثه اش به ملاقات با نجس تغییر پیدا کند مثلاً بوی میته را به خود بگیرد سپس این آب مضاف وارد آب عاصمی مثل آب کرّ شده و وصف مایع مضاف که از ملاقات با نجس حاصل شده، به آب کرّ نیز منتقل شود یعنی آب کرّ هم با واسطه، مثلاً بوی میته یا رنگ خون را به خود بگیرد این مورد داخل در محلّ نزاع است و بحث است که آیا آب عاصم بوسیله إنتقال وصف نجس با واسطه به آن، متنجّس می شود یا خیر؟

توضیح ذلک: چنان چه میته ای در آب قلیل بیافتد ولی اجزاء میته یعنی عین نجس در آب منتشر نشود بلکه آب قلیل تنها أوصاف نجس مثل بوی متعفن میته را به خود بگیرد این آب قلیل بلا إشکال متنجّس خواهد شد حال اگر این آب قلیل وارد در آب کر شود و بوی متعفن میته بواسطه آن به آب کر منتقل شود آیا موجب تنجّس آب کر می شود یا خیر؟ منشأ إشکال در عدم تنجّس این است که آب کر مستقیم با خود نجس ملاقات نکرده بلکه بوسیله ملاقات با متنجّس صفات نجس منتقل به آن شده است از این جهت برخی گفته اند چون مستقیم صفات نجس به ملاقات با خود نجس به آب کر منتقل نشده متنجّس نمی شود اگر چه صفات نجس بواسطه متنجّس در آن موجود باشد همچنان که در مورد مجاورت آب کر با نجس اصحاب قائل به عدم تنجّس شده اند چرا که ملاقات با خود نجس حاصل نشده است.

به عباره اخری: چنان چه آب کر مسقیماً با شیء نجس ملاقات کند و با این ملاقات یکی از أوصاف نجس منتقل به آب کر شود در این صورت آب کر مسلّماً نجس می شود و لا خلاف فیه، إنما الکلام در این است که اگر أوصاف ثلاثه نجس با واسطه منتقل به آب کر شود آیا در این صورت نیز آب کر متنجّس می شود یا خیر؟ مثلاً اگر آب قلیل با خود نجس ملاقات کند و متعفّن به بوی میته شود سپس این آب قلیل داخل در آب کر شده و آب کر با واسطه این آب قلیل متعفن به بوی نجس شود آیا در این صورت نیز آب کر متنجّس می شود یا خیر؟ آیا تنجّس در این فرض از أدلّه إستفاده می شود؟ مرحوم سیّد حکیم ره و مرحوم أستاد خویی ره برای تنجّس آب معتصم در این فرض به أدلّه ای تمسّک نموده اند از جمله:

دلیل أوّل: اگر یکی از نجاسات مثل میته وارد آب کر شود این نجاست لا محاله إبتداءاً بخشی از آب را که اطراف نجس است به یکی از أوصاف ثلاثه نجس، تغییر می دهد سپس این تغییر بعد از مدتی به جوانب دیگر آب کر نیز سرایت می کند تا این که تمام آب کر متغیر شود و اینطور نیست که تمام آب کر در آن واحد متغیر شود بلکه إبتداء بخشی از آن و به مرور زمان بخش های دیگر آن تغییر پیدا کرده و سبب تنجّس تمام آب کر می شود مثلاً اگر میته نجس یا خون در آب کر بیافتد إبتدا بخشی از آب کر، متعفّن به میته یا رنگ خون شده سپس به مرور زمان بخش های دیگر آب نیز متعفن و ملوّن به لون خون می شود در نتیجه بخشی از این آب بواسطه ملاقات با خود نجس تغییر پیدا کرده و بخش های دیگر آب بواسطه ملاقات با آب هایی که در إبتداء با نجس ملاقات کرده متنجّس شده است و سرایت نجاست در بخشی از آب بواسطه ملاقات با بخش دیگر آب متنجّس محقّق شده، نه این که بخش دوّم آب بوسیله ملاقات با خود نجس متنجّس شده باشد.

بعد ذلک نقول: همچنان که در مثال مذکور بخشی از آب کر بواسطه ملاقات با بخش دیگر «آن بخشی که إبتدا با نجس ملاقات کرده و اطراف نجس است» متّصف به صفات نجس شده و حکم به تنجّس آن نمودیم و تنجّس این قسمت بواسطه ملاقات با خود نجس نبوده است در ما نحن فیه نیز، چنین است یعنی اگر آب کر متعفّن به بوی نجس شود بواسطه ریختن آب متنجّسی که مستقیما با ملاقات نجس بوی نجس گرفته، چنین آبی هم که صفات نجس را با واسطه آب قلیل به خود گرفته

متنجّس خواهد بود.[2]

دلیل دوّم: تمسّک به صحيحة إبن بزيع.

به مقتضای إطلاق «ماء البئر واسع لا يفسده شي‌ء إلّا أن يتغيّر ريحه أو طعمه» آب چاه با تغییر به أوصاف نجس، متنجّس می شود خواه أوصاف نجس بواسطه ملاقات مستقیم آب با نجس، منتقل به آب چاه شود خواه أوصاف نجس بواسطه متنجّس منتقل به آب چاه شود، بله چنان که قبلاً گفتیم از إطلاق این روایت با قرائن داخلی و خارجی یک مورد خارج شده و آن موردی است که تغییر آب معتصم بوسیله أوصاف خود متنجّس باشد «نه أوصاف نجس»که در این صورت آب محکوم به طهارت است ولی تغییر آب چاه به أوصاف نجس ولو این که با واسطه باشد تحت إطلاق روایت باقی است و از طرفی آب چاه خصوصیّت ندارد بلکه با القاء خصوصت شامل می شود هر آن چه که صلاحیت برای تنجیس را دارد مثل آب کر و جاری که با تغییر به أوصاف ثلاثه نجس متنجّس می شوند ولو مع الواسطه.

دلیل سوم: تمسّک به روایت مذکور از طریق دیگر: مفاد روایت مذکور این است که آب چاه بواسطه افتادن نجس در آن و تغییر آن به أوصاف نجس، متنجّس می شود و تطهیر آن بوسیله نزح آب از چاه و بازگشت به حالت أوّلیه و زوال وصف نجس صورت می پذیرد از طرفی معلوم است که صِرف نزح از آب چاه موجب برای طهارت آن نیست زیرا کم شدن مقدار آب چاه صِرفاً مطهر محسوب نمی شود پس لا محاله نزح آب که موجب برای طهارت آب چاه می شود بخاطر این است که بوسیله نزح آب از یک طرف به تدریج أوصاف نجس کم تر شده و از بین می رود و از طرف دیگر با جوشش مجدد، آب پاک وارد چاه می شود و بلا شک این نزح که سبب برای طهارت آب چاه است دفعتاً محقّق نمی شود بلکه به تدریج انجام می پذیرید حال سؤال ما این است: زمانی که نزح کاملاً انجام نپذیرفته آب چاه قطعا نجس است، علّت نجاست آن چیست؟ و حال آن که قطعا آب أوّلیه چاه بوسیله نزح خارج شده است؟ ناگزیر باید بگوییم حکم به نجاست به جهت ملاقات آب های تازه جوشیده با آب هایی است که قبلاً متنجّس بوده است و هذا هو المططلوب.

دلیل چهارم: این دلیل بصورت برهان عقلی ذکر شده و مرحوم حکیم ره و سیّدنا الأستاد ره آن را مطرح نموده اند:

إنتقال أوصاف نجس به آب کر بواسطه متنجّس به دو صورت ممکن است محقّق شود: الف: ممکن است إنتقال أوصاف نجس به آب کر به همراه إمتزاج در آب کر نباشد ب: ممکن است این إنتقال به همراه إمتزاج در آب کر باشد و اما صورت دوّم که آب قلیل با خود نجس ملاقات کرده و صفت نجس را به خود گرفته و ممزوج با آب کر هم شده باشد در این صورت حکم مسأله از سه حال خارج نیست:

1. یا آب متنجّس ممزوج در آب کر به همراه تمام آب، طاهر شده است که این فرض مخالف با نص و إجماع است زیرا فرض

این است که هنوز بوی نجس در آن موجود بوده و زائل نشده تا پاک شود و روایات دلالت دارد بر این که آب متغیر به صفات نجس طاهر نمی شود مگر این که صفات نجس از آن زائل شود.

2. قسمت آب قلیل متنجّس و قسمت آب کر به طهارت خود باقی باشد این فرض نیز قطعا صحیح نبوده و مخالف إجماع است چنان چه دیروز در ضمن یکی از مقدمات گفتیم، زیرا آب واحد مسلّماً دارای حکم واحد است یعنی یا تمام آن طاهر یا تمام آن متنجّس است علاوه بر این که فرض این بود که ممزوج شده است و تصور آن هم ممکن نیست حال اگر این دو فرض صحیح نباشد ناگزیر فرض سوم صحیح خواهد بود یعنی مجموع آب کر و قلیل متنجّس است لا محاله بخشی از آن با ملاقات نجس شده و بخش دیگر به جهت ملاقات با یک بخش از آب که متنجّس شده بود، متنجّس است تا به این جا فرض این بود که آب قلیل با آب کر ممزوج شده باشد و اما اگر ممزوج نشده باشد نجاست در این فرض بوسیله إجماع مرکّب ثابت می شود.

 


[1] . العروة الوثقى «المحشى»؛ ج‌1، ص: 68.
[2] . اشکال مرحوم خویی ره: هذا الوجه و إن ذكر في كلمات الأكثرين، و لكنه لا يخلو عن مناقشة، لأن سراية التغير إلى مجموع الماء و ان كانت بواسطة المتنجّسات لا بعين النجاسة كما ذكر، إلا ان الدليل لم يدلنا على نجاسة الماء المتغير بملاقاة المتنجّس، و إن كان التغير بأوصاف النجس، فان الدليل إنما قام على انفعال الماء المتغير بملاقاة نفس النجس، فلا بد من الاقتصار عليه.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo