< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الماء الجاری، هل ینفعل الماء الجاری إذا شک فی أن له المادّه أم لا؟

المسألة الرابعه: يعتبر في المادة الدوام‌ فلو اجتمع الماء من المطر أو غيره تحت الأرض و يترشح إذا حفرت‌ لا يلحقه حكم الجاري‌.

مرحوم سیّد ره می فرماید در تحقّق مادّه در آب جاری، جوشش طبیعی آب معتبر است پس اگر مقداری آب باران یا غیر باران در زیرِ زمین جمع شود به طوری که لو خلی و طبعه جریانی ندارد ولی در صورتی که زمین به وسیله آلات شکافته شود آب بیرون می آید چنین آبی در حکم ملحق به آب جاری نیست.

توضیح ذلک: آب جاری که دارای أحکام و آثار خاصی است به آبی إطلاق می شود که دارای دو شرط باشد أوّل این که دارای جریان باشد، دوّم این که دارای منبعی باشد که آب از آن می جوشد چنان که مسأله سوّم گذشت که در تحقّق آب جاری إتّصال به مادّه شرط است و جریان آب به تنهایی کفایت نمی کند، در این مسأله مرحوم سیّد ره اضافه می کند که این إتّصال باید بالفعل دوام داشته باشد فلذا آبی که در گذشته إتّصال به مادّه داشته و یا بالقوه امکان إتّصال به مادّه رادارد آب جاری محسوب نمی شود، از این جهت صاحب عروه ره می فرماید اگر مقداری آب باران در زیر زمین جمع شود به طوری که تنها در صورتی که زمین شکافته شود آب بیرون می آید چنین آبی در حکم ملحق به آب جاری نیست.محقّق همدانی ره نیز این دو شرط را در تحقّق آب جاری لازم شمرده و می فرماید: آب جاری در لغت و در عرف به آبی إطلاق می شود که جریان داشته باشد و دارای منبعی باشد که از آن می جوشد. [1]

عمده بحث امروز در تفسیر کلام مرحوم شهید أوّل ره نسبت به آب جاری است که فقهاء از جمله مرحوم أستاد خویی ره، صاحب جواهر ره، مرحوم حکیم ره، صاحب حدائق ره و دیگر بزرگان در تفسیر کلام این بزرگوار هر کدام وجوهی را ذکر نموده اند و اما

أصل عبارت مرحوم شهید أوّل ره در کتاب دروس:«لا يشترط فيه «الماء الجاری» الكرّية على الأصحّ، نعم يشترط دوام النبع».[2]

قبل از بیان وجوهی که در تفسیر کلام مرحوم شهید ره بیان شده، مقدّمه ای ذکر می شود:

مقدّمه: در صحیحه ابن بزیع آمده است که «مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُفْسِدُهُ شَيْ‌ءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَيُنْزَحُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ وَ يَطِيبَ طَعْمُهُ لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً.[3] » یعنی آب چاه منفعل نمی شود مگر در صورتی که متغیر به یکی از أوصاف نجس شود که در این صورت با زوال تغیّر بوسیله نزح، پاک خواهد شد سپس تعلیل نموده به این که: «لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً» و پر واضح است که مادّه ای در عدم إنفعال آب معتبر است که آن مادّه آناًمّا و در یک لحظه نباشد از این جهت آبی که جوشش ندارد یا إتّصال به منبع ندارد حکم آب جاری را ندارد اگر چه آب چاه یا جاری باشد و اگر کمتر از مقدار کر باشد با ملاقات نجس منفعل می شود و تنها در صورتی آب جاری یا آب چاه دارای أثر عدم إنفعال است که أوّلاً متّصل به مادّه باشد و ثانیاً مادّه آن در حال جوشش یا لا أقل رشح باشد.

وجه أوّل: بیان صاحب جواهر ره در تفسیر کلام شهید أوّل ره:

آب جاری آبی است که دارای منبعی باشد که مداوم آب جاری از آن امداد می گیرد در نتیجه آبی که گاهی إتّصال به مادّه دارد و گاهی إتّصال ندارد و یا آب های زیرزمین که جوششی ندارد مگر این که به وسیله ای منفذه های آن باز شود در این دو صورت آب جاری صادق نیست و حکم آب جاری را ندارد.

وجه دوّم: بیان مرحوم شهید ثانی در روض الجنان در تفسیر کلام شهید أوّل ره:

مراد مرحوم شهید أوّل ره از دوام نبع «يشترط فیه دوام النبع» این است که جوشش دائم و پیوسته باشد به این معنی که در تمام أیّام سال جوشش داشته باشد در نتیجه آبی که تنها در بعض فصول جوشش دارد دون بعض الآخر به آن إطلاق آب جاری نمی شود.

بیان أستاد أشرفی: این إحتمال و برداشت از کلام شهید أوّل ره صحیح نیست زیرا مخالف با إطلاق صحیحه ابن بزیع است چرا که وجود مادّه در این روایت إطلاق دارد و مقید به دوام نبع نشده است ثانیاً اگر مراد از استمرار نبع استمرار إلی الأبد باشد این أمر عادتاً در هیچ یک از انهار عالم تحقّق ندارد علاوه بر این که إحراز استمرار نبع الی الابد أمر غیر ممکنی است از این جهت مرحوم حکیم ره به نقل از محقّق ثانی ره در نقد کلام شهید ثانی ره می نویسد: عن المحقّق الثاني إنكاره، و أنه لا شاهد له من الاخبار و لا يساعد عليه الإعتبار و أنه تخصيص لعموم الدليل بمجرّد التشهي و جعل من فهم ذلك من عبارته ممن لا تحصيل له. و أنه منزه عن أن يذهب الى مثله، فإنه تقييد لإطلاق النص بمجرّد الاستحسان، و هو أفحش أغلاط الفقهاء.

وجه سوّم: مراد مرحوم شهید ره از دوام نبع «يشترط فیه دوام النبع» این است که در حکم عدم إنفعال آب جاری معتبر است که در هنگام ملاقات با نجس، مادّه دارای جوشش باشد «نه این که در تمام أیّام سال جوشش داشته باشد» مرحوم صاحب جواهر ره در نقد این برداشت از کلام شهید ره می فرماید: این کلام محذوری ندارد الا این که حمل فرمایش شهید ره بر این معنی بعید است زیرا این أمر مسلّم است که در صورت قطع جوشش از منبع چنانچه آب جاری قلیل باشد با ملاقات نجس منفعل می شود و لازمه این معنی آن است که إعتبار دوام در کلام مرحوم شهید به عنوان قید توضیحی از برای نبع باشد.

وجه چهارم: مراد مرحوم شهید ره از دوام نبع «يشترط فیه دوام النبع» این است که اگر نبع در آب جاری به صورتی باشد که پیوسته در حال قطع و وصل است یعنی منبع آن به جهت کم آبی گاهی دارای نبع است و گاهی نبع و جوشش از آن قطع می شود، چنین آبی حکم آب جاری را نداشته و با ملاقات نجس منفعل می شود.

این إحتمال نیز ناتمام است زیرا این هم شرط جدیدی غیر از شرط إتّصال به مادّه نیست زیرا آبی که گاهی إتّصال دارد و گاهی قطع می شود در هنگام قطع شدن إتّصال آب جاری به منبع وجود ندارد از این جهت آب جاری باید پیوسته در جریان خود از منبع امداد بگیرد تا این که دارای أحکام جاری باشد چنان که اگر تشت آبی داشتیم که متّصل به شیر آب است ولی گاه إتّصال آن قطع می شود در این صورت نیز زمانی که شیر آب بسته است مسلّماً إتّصال به کر وجود ندارد و این آب با ملاقات نجس منفعل می شود و نمی توانیم به إعتبار این که قبلاً متّصل به کر بوده بگوییم با ملاقات نجس منفعل نمی شود.

وجه پنجم: معنای پنجمی که مرحوم صاحب حدائق ره به نقل از بعض محدثین در مراد مرحوم شهید ره از دوام نبع «يشترط فیه دوام النبع» نقل می کند مورد سوّم از موارد سه گانه ذیل است ایشان می نویسد نبع و جوشش در آب جاری به سه گونه است:

1. أوّل آن که مراد از نبع آن است که پیوسته در حال جوشش است 2. دوّم آن است که نبع در آن استمرار دارد ولی نه بالفعل بلکه اقتضاء استمرار را دارد یعنی در حال جوشش است ولی جوشش آن بسیار ضعیف است و تنها زمانی که به حد خاصی برسد آب جاری می شود ولی پس از وصول به حد خاص جوشش منبع قطع می شود 3. سوّم آن است که اگر از آب آن برداریم نبع قطع می شود و دیگر جوششی ندارد مگر این که زمین شکافته شود تا این که دوباره آب جاری شود حال نبع در دو صورت أوّل نبع دائمی است حال یا بالفعل یا بالاقتضاء و اما نبع در صورت سوّم دوام ندارد و بر چنین آبی صدق مادّه نمی کند چرا که أصل مادّه از مدد است و آبی دارای مادّه است که پیوسته از منبع در حال جوشش مدد بگیرد و چون در قسم سوّم چنین نیست

آب جاری متّصل به مادّه بر آن صادق نبوده و با ملاقات نجس منفعل می شود:

قال ره فی الحدائق: و أما في الثالث فلا دوام للنبع فيه بوجه بل و لا تصدق على مثله المادة أصلا لأن المادة من المدد و الأمداد، و المفروض انها لا تمد الماء بعد أخذه فلا يستمد منها في شي‌ء و الماء الحاصل منها غير مستند إلى المادة فينفعل بالملاقاة لا محالة.

وجه ششم: مراد مرحوم شهید ره از دوام نبع «يشترط فیه دوام النبع» این است که باید نبع فعلیت داشته باشد و اقتضاء نبع در صدق آب جاری کفایت نمی کند در نتیجه اگر بالفعل جوشش نداشته باشد اگر چه به جهت مانعی باشد مثل این که اطراف مرکز آب بلند شده و در أثر فشار آب، چیزی از منبع خارج نمی شود ولی اگر آب کم شود دو مرتبه از مادّه آب خارج خواهد شد اینگونه قابلیت کافی در صدق جاری نیست و آب موجود اگر کر نباشد منفعل به نجاست خواهد شد.

جواب مرحوم أستاد خویی ره: این حرف مردود است زیرا مدار در أدلّه این است که عنوان «ما له الماده» به آن صادق باشد و نمی توان چنین آبی را از آب جاری خارج دانست زیرا إطلاق صحیحه ابن بزیع شامل این مورد نیز می شود چرا که وجود مادّه در عاصمیت آب مقید به دوام نبع نشده است.

وجه هفتم: مراد مرحوم شهید ره از دوام نبع «يشترط فیه دوام النبع» کلامی است که مرحوم سیّد ره در عروه فرموده اند: در تحقّق مادّه در آب جاری، تداوم جریان طبیعی آب معتبر است در نتیجه اگر مقداری آب باران یا غیر باران در زیر زمین جمع شود به طوری که لو خلی و طبعه جریان ندارد ولی در صورتی که زمین شکافته شود آب بیرون می آید چنین آبی در حکم ملحق به آب جاری نیست.

نتیجه: به مرحوم شهید أوّل عرض می کنیم اگر مراد از دوام نبع، نبع در تمام فصول باشد این کلام قطعا صحیح نیست چرا که إطلاق آب جاری بر آب هایی که در بخشی از سال جوشش ندارد نیز صحیح است و به نظر ما بهترین برداشت از کلام شهید بیان مرحوم سیّد ره در این مسأله است سرانجام آبی که بالفعل نبع دارد یا اقتضای نبع دارد در صورتی که فعلیت یا اقتضا از نظر عرف دوام نسبی داشته باشد آب جاری بر آن صادق بوده و با ملاقات نجس متنجّس می شود. و الحمدلله.

 


[1] . «أمّا الجاري» فهو- على ما يساعد عليه العرف و اللغة- الماء‌السائل عن نبع... و قيل: إنّ المراد بالجاري هو الماء السائل مطلقا، نظرا إلى صحة إطلاقه على المياه الجارية من ذوبان الثلج، و فيه: أنّ الإطلاق بحسب الظاهر مجاز، لعدم الاطّراد، إذ لا يطلق الماء الجاري على الماء المنصب من الإبريق و نحوه، بل و كذا الجاري من ذوبان الثلج أيضا إذا كان قليلا، فإنّه ينصرف عنه الإطلاق جزما، بل يصحّ سلب الاسم عنه عرفا، و إطلاق الجاري عليه بالفعل غير صدق الماء الجاري عليه على الإطلاق.هذا، مع تصريح غير واحد من الأساطين- على ما حكي عنهم- بعدم الخلاف في كون السائل من غير نبع راكدا، فلا ينبغي التأمّل في اختصاص الحكم المخصوص بالجاري بغير مثل الفرض.نعم، الأظهر كون العيون الواقفة التي ليس لها جريان فعلي- لضعف موادها- في حكم الجاري من حيث عدم انفعال قليله بمجرّد ملاقاة النجاسة، بمقتضى عموم التعليل المستفاد من الصحيحة الآتية و غيرها من الأخبار الدالّة على أنّ المادة عاصمة عن الانفعال، كما سيتّضح لك في ما بعد إن شاء اللّه. مصباح الفقيه، الهمداني، آقا رضا، ج1، ص28.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo