< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتابُ الطّهارة، أحکام الماء القلیل، إنفعال الماء القليل‌،

قال السیّد ره فی العروه : ‌الراكد بلا مادة إن كان دون الكر ينجس بالملاقاة‌ من غير فرق بين النجاسات حتى برأس إبرة من الدم.[1]

در جلسات قبل گفتیم مرحوم فیض کاشانی ره به تبع مرحوم إبن أبی عقیل ره قائل به عدم إنفعال آب قلیل هنگام ملاقات با نجس شده و بر مدّعای خود أدلّه ای إقامه نموده است قبل از ذکر أدلّه مرحوم فیض ره چند روایت که دلالت بر فتوای مشهور مبنی بر إنفعال آب قلیل دارد ذکر نموده سپس أدلّه مرحوم فیض ره را بررسی می کنیم، اما روایاتی که بر إنفعال آب قلیلِ ملاقی با نجس دلالت دارد:

عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْجَرَّةِ تَسَعُ مِائَةَ رِطْلٍ مِنْ مَاءٍ يَقَعُ فِيهَا أُوقِيَّةٌ مِنْ دَمٍ أَشْرَبُ مِنْهُ وَ أَتَوَضَّأُ قَالَ لَا.[2]

راوی از ظرف بزرگی سؤال می کند که به مقدار900رطل آب داشته «یعنی 300رطل کمتر از مقدار کر، چرا که حجم آب کر به اندازه 1200رطل است» و در آن ظرف چند کاسه خون نجس ریخته شده است، آیا می توان از آب آن نوشید یا با آن وضو گرفت یا خیر؟ حضرت در جواب فرمودند خیر.

مناقشه أستاد أشرفی در تمسّک به روایت مذکور: با توجه به این که چند سطل خون در ظرف آب ریخته شده ممکن است مورد روایت در جایی باشد که آب متغیر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس شده باشد چرا که معمولاً این مقدار خون موجب تغییر رنگ یا بوی آب می شود در نتیجه این روایت بطور جزم دلالت بر قول مشهور ندارد زیرا إحتمال دارد موردش جایی باشد که آب متغیر به یکی از أوصاف نجس شده باشد اگر چه مرحوم أستاد خویی ره معتقد است که این مقدار از خون نسبت به مقدار آب که 900رطل باشد ابداً موجب تغییر وصف آب به وصف نجس نمی شود و در عین حال إمام از شرب آن یا توضّی به آن نهی نموده است پس حدیث دلالت بر إنفعال آب قلیل دارد.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنِ الرَّجُلِ يُدْخِلُ يَدَهُ فِي الْإِنَاءِ وَ هِيَ قَذِرَةٌ قَالَ يُكْفِئُ الْإِنَاءَ.[3]

بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي طَرِيقِ مَكَّةَ فَصِرْنَا إِلَى بِئْرٍ فَاسْتَقَى غُلَامُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ دَلْواً فَخَرَجَ فِيهِ فَأْرَتَانِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَرِقْهُ فَاسْتَقَى آخَرَ فَخَرَجَ فِيهِ فَأْرَةٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَرِقْهُ قَالَ فَاسْتَقَى الثَّالِثَ فَلَمْ يَخْرُجْ فِيهِ شَيْ‌ءٌ فَقَالَ صُبَّهُ فِي الْإِنَاءِ فَصَبَّهُ فِي الْإِنَاءِ.[4]

مفاد روایت: راوی نقل می کند که در طریق مکه به همراه إمام صادق بودیم که به آب چاهی برخورد کردیم، غلام حضرت با دلو از چاه آب کشید، در مرتبه أوّل دو موش و در مرتیه دوّم یک موش به همراه سطل بیرون آمد و در هر دو بار حضرت به غلام خود أمر فرمودند که آب سطل را بیرون بریزد و بار سوّم که چیزی به همراه سطل بیرون نیامد حضرت فرمودند: آب را داخل ظرف بریزید «تا از آن إستفاده شود».

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ مَا تَرَى فِي قَدَحٍ مِنْ مُسْكِرٍ يُصَبُّ عَلَيْهِ الْمَاءُحَتَّى تَذْهَبَ عَادِيَتُهُ وَ يَذْهَبَ سُكْرُهُ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ وَ لَا قَطْرَةٌ قَطَرَتْ فِي حُبٍّ إِلَّا أُهَرِيقَ ذَلِكَ الْحُبُّ.[5]

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سُئِلَ عَمَّا تَشْرَبُ مِنْهُ الْحَمَامَةُ فَقَالَ كُلُّ مَا أُكِلَ لَحْمُهُ فَتَوَضَّأْ مِنْ سُؤْرِهِ وَ اشْرَبْ وَ عَنْ مَاءٍ شَرِبَ مِنْهُ بَازٌ أَوْ صَقْرٌ أَوْ عُقَابٌ فَقَالَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ مِنَ الطَّيْرِ يُتَوَضَّأُ مِمَّا يَشْرَبُ مِنْهُ إِلَّا أَنْ تَرَى فِي مِنْقَارِهِ دَماً- فَإِنْ رَأَيْتَ فِي مِنْقَارِهِ دَماً فَلَا تَوَضَّأْ مِنْهُ وَ لَا تَشْرَبْ.[6]

روایات مذکور نمونه ای از روایات متواتری بود که مشهور فقها بدان تمسّک نموده اند مرحوم شیخ أنصاری ره إدّعا نموده که در این زمینه بیش از سیصد روایت داریم که مخالف با فتوای إبن أبی عقیل ره و مرحوم فیض ره و موافق با فتوای مشهور فقهاست مرحوم صاحب جواهر ره حدود چهل و نه روایت و صاحب حدائق ره بیش از سی و هفت روایت جمع نموده اند که همگی به نحوی دلالت دارد بر این که آب قلیل به مجرّد ملاقات با نجس منفعل می شود.

و اما ادامه أدلّه ای که مرحوم فیض کاشانی ره برای عدم إنفعال آب قلیل ملاقی با نجس، إقامه نموده است:

الدلیل الثالث: اگر قائل به إنفعال آب قلیل هنگام ملاقات با نجس شویم لازمه اش آن است که به هیچ عنوان نمی توان شیء نجس را با آب قلیل تطهیر نمود و این أمر واضح الفساد است صاحب حدائق ره این کلام را از مرحوم فیض ره نقل نموده و مرحوم أستاد خویی ره کلام مرحوم فیض ره را به دو تقریب بیان می کند:[7]

تقریب أوّل: اگر بنا باشد آب قلیل به مجرّد ملاقات با نجس، متنجّس شود چنان که مشهور قائل بدان شده اند لازمه اش این است که تطهیر شیء نجس با آب قلیل به هیچ عنوان ممکن نباشد زیرا هنگامی که آب قلیل بر روی لباس نجس ریخته شود آب به مجرّد ملاقات با نجس خود نیز متنجّس شده و این آب متنجّس نمی تواند مطهر لباس باشد چرا که در مطهریت آب شرط است که خود آب طاهر باشد و هکذا در أجزاء دوّم و سوّم آب در نتیجه بنابر قول مشهور آب قلیل ولو به شستن دفعات متعدّد نمیتواند مطهر شیء نجس باشد.

تقریب دوّم: اگر بنا باشد آب قلیل به مجرّد ملاقات با نجس، متنجّس شود بنابر این قول نه تنها شیء نجس با آب قلیل تطهیر نمی شود بلکه شیء نجس یک مرتبه دیگر، با ملاقات با غساله نجس، متنجّس می شود زیرا به مجرّد ریختن آب روی لباس نجس در دفعه أوّل چون لباس نجس بوده غساله آن نیز نجس خواهد شد در نتیجه نه تنها لباس طاهر نشده بلکه نجاست دیگری برلباس وارد می شود و هکذا در دفعات دوّم و سوّم، و اگر گفته شود که هنگام ریختن آب بر لباس نجس، درست است که غساله آن نجس است ولی به مجرّد انفصال غساله از لباس، لباس طاهر خواهد شد این کلام به هیچ عنوان پذیرفته نیست چرا که انفصال آب از لباس یکی از مطهرات محسوب نمی شود تا سبب طهارت لباس نجس شود علی کل من التقریبین راهی برای تطهیر متنجّس با آب قلیل ولو با تعدّد غَسل نخواهد بود.

فرق بین دو تقریب: علّت عدم تطهیر با آب قلیل در تقریب أوّل آن است که آب هنگام ملاقات با نجس چون متنجّس شده نمی تواند مطهر باشد و اما در تقریب دوّم نه تنها آب متنجّس نمی تواند مطهر باشد بلکه برای مرتبه دوّم شیء نجس متنجّس می شود یعنی خود غساله سبب تنجّس دوباره لباس خواهد شد.

جواب از تقریب أوّل: إشکال مذکور در صورتی وارد است که مشهور قائل به إنفعال آب قلیل مطلقا شده باشند لکن مشهور در مقام إتّصاف إنفعال آب قلیل فی الجمله و به نحو موجبه جزئیه هستند نه إتّصاف إنفعال آب قلیل مطلقا یعنی در هر مورد و در همه جا حتی با ورود نجس در آب قلیل، «أن حصول الطّهارة عند الغسل بالماء القليل لا ينافي الالتزام بإنفعال القليل، فان المقصود إتّصاف إنفعاله في الجملة لا في كل مورد» در مقابل مرحوم فیض ره که قائل به عدم إنفعال آب قلیل مطلقا شده است چه آب قلیل بر روی شیء نجس ریخته شود و چه شیء نجس داخل اب قلیل شود در نتیجه منافاتی ندارد به این که قائل به إنفعال آب قلیل شویم در صورتی که شیء نجس داخل آب قلیل شود و به عکس اگر آب قلیل بر روی شیء نجس ریخته شود با فرض تعدّد در غَسل قائل به طهارت لباس شویم هذا أوّلاً.

ثانیاً در تطهیر شیء نجس لازم است که عین نجاست از آن زائل شود حال با شستن در دفعه أوّل عین نجس زائل شده و لباس نهایتاً متنجّس خواهد بود و با شستن در دفعه دوّم طاهر خواهد شد زیرا آن چه بر آن إدّعای إجماع شده إنفعال آب قلیل با ملاقات خود نجس است ولی إجماعی بر إنفعال آب قلیل هنگام ملاقات با متنجّس نداریم در نتیجه محذوری نیست که قائل به إنفعال آب قلیل به مجرّد ملاقات با نجس شویم و در عین حال قائل شویم که متنجّس با ورود آب طاهر بر آن طاهر خواهد شد زیرا در دفعه دوّم عین نجس برطرف شده و آب قلیل با لباس متنجّس ملاقات کرده است نه با عین نجس که موجب تنجّس آب قلیل شود.

و اما این که گفتید آب به مجرّد ملاقات با نجس بنابر قول مشهور متنجّس شده و دیگر نمی تواند مطهر باشد زیرا در مطهریت آب شرط است که خود نیز طاهر باشد این کلام هم پذیرفته نیست زیرا آن چه در مطهریت آب شرط است این است که آب قبل از تطهیر طاهر باشد ولی عدم نجاست آب حین التطهیر لازم نیست و دلیلی بر آن إقامه نشده است شاهد بر این مطلب آن است که:

1. در قذارات عرفیه معمول است که إبتداءاً قذارت را از شیء قذر بر طرف کرده و دوباره آن را می شویند.

2. برای کسی که دسترسی به آب ندارد «یا به طور مطلق ولو با امکان تطهیر به آب» با سه بار استنجاء بالأحجار مخرج تطهیر می شود در همین صورت محذوری نیست از این که قائل به نجاست احجار ثلاثه شویم و در عین حال مخرج را طاهر بدانیم و در ما نحن فیه هم می توان گفت غساله در دفعه أوّل و دوّم هر دو متنجّس هستند و در عین حال لباس «مغسول به» در مرتبه دوّم یا سوّم تطهیر می شود به حسب این که در تطهیر دو بار یا سه بار شستن معتبر باشد.

جواب از تقريب دوّم: مانعی نیست از این که به جهت روایات متواتر قائل به إنفعال آب قلیل شویم و با این حال به جهت روایات متعدّد دیگر «که دلالت بر تطهیر نجس با دو بار شستن بوسیله آب قلیل دارد» عموم إنفعال آب قلیل را تخصیص بزنیم به شیء نجسی که در دفعه دوّم بر روی آن آب ریخته بریزند در نتیجه می توان قائل به إنفعال آب قلیل شویم و با این حال قائل به تطهیر لباس با شستن در مرتبه دوّم و قائل به طهارت غساله دوّم شویم «ذلك بتخصيص ما دل على تنجيس المتنجّس بما دل على جواز التطهير بالقليل».

الدلیل الرابع: روایاتی که دلالت بر إنفعال آب قلیل دارد دلالتش بالمفهوم است لکن روایاتی که دلالت بر عدم إنفعال آب قلیل دارد دلالتش بالمنطوق است «صغرای إشکال» و شکی نیست در این که حین التعارض دلالت منطوقیه مقدم بر دلالت مفهومیه است «کبرای إشکال» چرا که دلالت مفهوم از ظهورات است ولی دلالت منطوق نص است در نتیجه روایاتی که دلالت بر عدم إنفعال مطلق آب قلیل دارد مقدم بر دلالت مفهومیه مبنی بر إنفعال آب قلیل است.

جواب: منع صغری: اما این که گفتید روایات داله بر إنفعال آب قلیل منحصر در دلالت مفهومیه است این کلام صحیح نیست زیرا روایات متعدّدی به منطوق دلالت به إنفعال آب قلیل دارد که به برخی از این روایات قبلاً اشاره نمودیم.

منع کبری: در علم اصول خوانده ایم که دلالت منطوقیه همیشه مرجّح در تقدیم بر دلالت مفهومیه نیست بلکه گاه به عکس است مثل موردی که دلالت مفهومیه اخص از منطوق باشد و در ضمن مطالب قبل گفتیم نسبت بین أدلّه عدم إنفعال مطلق آب با أدلّه إنفعال آب قلیل عام و خاص مطلق است هذا أوّلاً، ثانیاً روایاتی که به مفهوم دلالت بر إنفعال آب قلیل دارد بازگشت آن به منطوق است زیرا به جهت خصوصیّتی که در مفاد منطوق قضیه است کشف می کنیم که مفهوم به منزله منطوق است از این جهت که ظاهر جمله شرطیه در تعلیق جزاء بر خصوص شرط است و دلالت بر انتفاء الجزاء عند انتفاء الشرط دارد و از این أمر إختصاص فهمیده می شود.

الدلیل الخامس: شکی نیست در این که روایات وارده در تعیین مقدار آب کر مختلف است در برخی از روایات حد کر در طول و عرض و ارتفاع سه وجب ذکر شده که مجموعا 27 می شود در برخی دیگر روایات 36 وجب ذکر شده و معروف نزد قدماء 42 و اندی از وجب است حال با توجه به إختلاف روایات در تعیین حد کر، معلوم می شود که شستن نجس با آب کر که برای آن حدود مختلفی ذکر شده أمر مطلوب و پسندیده ای بوده ولی لزومی ندارد چرا که اگر لازم می بود برای آن ضابطه مشخص و معيّن ی ذکر می شد بنابراین از این إختلاف در تحدید آب کر إستفاده می شود که تطهیر با کر و مراتب مختلفی که برای آن ذکر شده، أمر مستحبّی بوده است کما این که از إختلاف در دعاهای نماز میت إستفاده می شود که خصوص دعاهای وارده مستحبّ بوده و أصل نماز با تکبیرهای پنج گانه به همراه دعا فی الجمله لازم و واجب بوده است.

جواب: این که شارع مقدّس حدّ معيّن واحدی برای مقدار کر ذکر ننموده از جهت عدم اهتمام شارع به مسأله کر نبوده است بلکه تعدّد روایات در تحدید کر اضافه بر مقدار اقل که قدر متیقّن است حمل بر مراتب استحباب می شود که البته مقدار لازم در تحقّق کر همان قدر متیقّن از کر یعنی 27 وجب است.

الدلیل السادس: آخرین دلیلی که مرحوم فیض ره ذکر نموده آن است که اگر آب قلیل به مجرّد ملاقات با نجس منفعل می شد

حداقل در یک روایت أمر به تحفظ و یا أمر به کیفیّت تحفظ آب قلیل از تنجّس بوسیله ملاقات با نجس می نمودند هذا أوّلاً، ثانیاً لازمه تنجّس آب قلیل به مجرّد ملاقات با نجس آن است که تمام آب های مکه و مدینه متنجّس باشند چرا که غالبا آب ها در این دو بلد قلیل بوده و معمولاً با دست اطفال و مجانین و افراد لاابالی ملاقات می کرده است، آری به نظر ما این أمر واقعیت دارد با توجه به این که غالب آب های مکه و مدینه در گذشته قلیل بوده و در کشورهای عربی احتراز چندانی از نجاساتی مثل بول و غائط نمی شده اغلب آب ها باید محکوم به نجاست باشند و ما در مسیر مکه بسیاری از اوقات مشاهده می کردیم که بچّه ها آب های مسیر راهی را نجس می کردند و دیگران توجهی به آن نمی کردند.

مناقشه در دلیل ششم: أوّلاً بیان کیفیّت تحفظ آب قلیل بر شارع مقدّس لازم نیست بلکه آن چه لازم است بیان حکم آب قلیل است که در روایات بیان شده است ««اذا لم یبلغ الماء قدر کر یلم نجسه شیءٌ» » و اما این که فرمودید لازمه تنجّس آب قلیل آن است که همه آب ها نجس باشند این أمر نیز پذیرفته نیست و در صورتی صحیح است که تحرز از آبی که شک در طهارت آن داریم لازم باشد لکن شارع مقدّس در موارد شک در طهارت آب، حکم به طهارت نموده است، و بسیاری از آب های مکه و مدینه اگر چه با دست مجانین و اطفال و افراد لاابالی ملاقات می کرده و آنان نوعاً نسبت به نجاست احتراز ندارند لکن علم به نجاست تمام آب های موجود در مکه و مدینه برای أکثر افراد حاصل نمی شود و إجتناب از آن ها با شک در نجاست،طبق قاعده طهارت لازم نخواهد بود در نهایت أمثال این مناقشات موجب رفع ید از قاعده کلی مسلم در إنفعال آب قلیل که مستفاد از روایات متواتر است نمی شود.

 


[1] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 78.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo