< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتابُ الطّهارة، أحکام الماء القلیل، إنفعال الماء القليل‌،

قال السیّد ره فی العروه: ‌الراكد بلا مادة إن كان دون الكر ينجس بالملاقاة‌ من غير فرق بين النجاسات حتى برأس إبرة من الدم.[1]

بحث ما در أدلّه ای بود که مرحوم فیض ره برای عدم إنفعال آب قلیلِ ملاقی با نجس بدان تمسّک نموده است آخرین دلیلی که این بزرگوار به عنوان دلیل ششم ذکر نموده یک أمر وجدانی است که ما خود به وضوح این أمر را مشاهده نموده ایم.

مقدّمه «در ضمن یک خاطره»: بنده در سال 36 شمسی به نجف اشرف مشرف شده و در سال 53 به ایران برگشتم در سال 39 شمسی، توفیق پیدا کردم به همراه والده برای حج تمتع به مکه مکرمه مشرف شدیم و اهتمام شدیدی داشتم که در آن سال حج بی إشکالی را بجای آورم این در حالی بود که رعایت همه مسائل حج، امری بسیار مشکل و در حد حرج بود چرا که در تحقّق أوّل ماه ذی الحجه بین فتاوی امامیه و آن چه وهابیت فتوی می دهند إختلاف است از طرفی شاهدی بر صحّت اعلان مفتیان عربستان در حلول ماه ذی الحجه وجود نداشته بلکه تصادفاً در آن سال مطمئن به خلاف شدم زیرا دو روز جلوتر از رویت هلال در ایران أوّل ماه را اعلام کردند.

با وجود این إختلاف بزرگان از فقهای امامیه فتوی داده اند که برای درک حج لازم است وقوف مشعر و عرفات حتماً در

وقت معيّن خود انجام پذیرد و اگر هم کسی به جهت عذری نتوانست وقوف اختیاری را درک کند نهایتاً وقوف اضطراری در مشعر و عرفات را حتما باید درک کند تا حج او صحیح باشد ذبح هم باید به صورت صحیح و لزوماً در منی انجام پذیرد و این در حالی بود در سال های بعد مامورین عربستان به جهاتی اجازه نمی دادند که ذبح در منی انجام پذیرد و از طرفی آن ها شرائط ذبح من جمله قبله و تسمیه را رعایت نمی کنند بنده در یکی از سفر های بعد به جهت این که تصمیم داشتم حج بی إشکالی را بجای آورم مجبور شدم چهار مرتبه گوسفند ذبح کرده و نهایتاً باز هم دلچرکین بودم که آیا به وظیفه قربانی کردن در عید قربان عمل نموده ام یا خیر، و حقیقتاً رعایت تمام شرائط حج و أحکامی که برای آن ذکر شده با وجود مخالفت هایی که از طرف وهابیّت می شود امری بسیار سخت و گاه حرجی است از این جهت به أستاد خویی ره بعد از مناسک حج در ضمن نامه ای نوشتم که برخی از أحکامی که رعایت آن را در حج لازم می شمارید با آن چه امکان انجام آن وجود دارد بسیار متفاوت است و رعایت همه مسائل نوعاً حرجی است.

در مسأله ما نحن فیه نیز قضیه از همین قرار است زیرا اگر بپذیریم که آب قلیل با ملاقات نجس، متنجّس می شود امری بسیار مشکل و گاه حرجی است خصوصا در أزمنه گذشته و نسبت به کسانی که در کشورهای عربی حجاز و عراق سکونت داشتند چرا که برخی از اعراب احتراز چندانی نسبت به نجاسات نداشتند در چند سفری که به حج مشرف شدیم به وضوح می دیدیم که اطراف مسجد الحرام و حتی داخل خود مسجد الحرام ملوّث و آغشته به نجاسات شده است حتی در زمان حاضر هم بدون رعایت مسائل طهارت و نجاست بلکه با آب مضاف مسجد الحرام را تطهیر می کنند و اگر کف پای کسی خیس باشد یا عرق کرده باشد با راه رفتن در مسجد الحرام پای او اگر آلوده به نجاست نشود مطمئناً آلوده به زمین متنجّس خواهد شد.

و یا سابق که در نجف اشرف بودیم به وضوح مشاهده می کردیم که شب ها سگ های ولگرد در خیابان ها و بازارها پرسه میزدند و اگر زمین مرطوب بود با راه رفتن سگ ها و سپس مردم تمام زمین متنجّس می شد گاه دیده می شد که قصابی تخته ای که با آن گوشت را قطعه قطعه می کرد بیرون از مغازه خود گذاشته و نیمه های شب سگ های ولگرد به جهت وجود أثرات گوشت در این تخته ها آن ها را لیس میزدند گاه دیده می شد برخی از افراد لا ابالی در ظرف های شیر ادرار می کردند این مسائل و منظره ها قطعا در دوره های گذشته خصوصا در صدر إسلام و در زمان رسول الله و أئمّه در مکه و مدینه که مسائل طهارت و نجاست تازه بیان شده بود به مراتب بیشتر بوده است.

مرحوم آقا نجفی قوچانی ره صاحب دو کتاب سیاحت شرق و سیاحت غرب می نویسد: زمانی که در ما در نجف أشرف بودیم رسم بود که افرادی آب را از نزله یعنی نهر پایین نجف می آوردند و داخل حب هایی می ریختند که حجم این ظرف ها کمتر از مقدار کر بود و مردم از آن ها برای شرب و تطهیر لباس و بدن خود و یا برای وضو إستفاده می کردند ایشان می نویسد که من هم مثل بقیه مردم از همین حب ها برای شرب و تطهیر إستفاده می کردم بعد از مدتی متوجه شدم که مقداری غائط در حب منزل ما افتاده است و این در حالی بود که مدّت ها از همین ظرف برای تطهیر و غذا و وضو إستفاده می کردیم، پایان مقدّمه.

الدلیل السادس: مرحوم فیض ره در بخش دوّم از استدلال خود به همین أمر وجدانی مذکور نموده است ایشان می فرماید:

الف: اگر آب قلیل به مجرّد ملاقات با نجس منفعل می شد حداقل در یک روایت أمر به تحفظ و یا أمر به کیفیّت تحفظ آب قلیل از تنجّس می شد و یا مردم از أئمّه در این موضوع سؤال نموده و چاره جویی می کردند حال با توجه به اهتمام شدیدی که در شریعت إسلام نسبت به مسأله طهارت و نجاست وجود داشته و در این زمینه سؤال و جوابی در تحفظ از تنجّس آب قلیل نشده است از این أمر إستفاده می شود که آب قلیل همچون آب کر با ملاقات نجس متنجّس نمی شود که سؤال و جوابی هم در این زمینه نشده است هذا أوّلاً.

ب: با توجه به عدم اهتمام برخی از مردم در رعایت طهارت و نجاست و عدم امکان احتراز از متنجّس در اعصار گذشته اگر بنا باشد که آب قلیل با ملاقات نجس متنجّس شود که عمده إستفاده مردم مجامع گذشته از همین آب های قلیل بوده چرا که آب جاری و کر معمولاً وجود نداشته است، لازمه این کلام آن است که بگوییم تمام خانه و زندگی مردم در اعصار گذشته نجس بوده و نماز و بسیاری از اعمال مشروط به طهارت نیز باطل بوده باشد «و علی هذا لا یستقر حجر علی حجر» و بلکه باید بگوییم تمام آب های مکه و مدینه متنجّس بوده چرا که با دست اطفال و مجانین و کسانی که احتراز چندانی نسبت به نجاساتی مثل بول و غائط نداشته و توجهی نسبت به رعایت مسائل طهارت و نجاست نداشته اند ملاقات کرده است از این رو باید اغلب آب هایی که از آن إستفاده می نمودند محکوم به نجاست باشد و به تبع آن تمام اعمال آنان نیز باطل بوده باشد وَ لَا یقولُ بِهِ أحَدٌ.

مناقشه أستاد خویی ره: بیان کیفیّت تحفظ آب قلیل از تنجّس بر عهده شارع مقدّس نیست بلکه آن چه لازم است بیان حکم آب قلیل است که آن نیز بیان شده است «ان الماء القليل ينفعل بملاقاة النجس» زیرا بنا نبوده أئمّه دین موضوعات أحکام را نیز بیان کنند مثلاً تصرّف در أموال دیگران حرام است ولی در هیچ روایتی وارد نشده که اموالتان را به چه صورت حفظ کنید.

و اما این که فرمودید لازمه تنجّس آب قلیل آن است که همه آب ها متنجّس باشند و إجتناب از همه آب ها لازم باشد این کلام نیز ناتمام است زیرا این کلام در صورتی صحیح است که تحرز از آبی که شک در طهارت آن داریم نیز لازم باشد و حال آن که «الأمر فی الطّهارة و النجاسة سهلٌ» زیرا بنا نیست که اینقدر در طهارت و نجاست دقت شود بلکه در شریعت إسلام با إحتمال ضعیف و شک در طهارت آب، حکم به طهارت آن شده است.

درست است که بسیاری از آب های مکه و مدینه که با دست مجانین و اطفال و کسانی که نسبت به نجاست و طهارت احتراز نمی کردند نجس می شده است لکن چون علم به نجاست تمام آب های موجود در مکه و مدینه برای أحدی حاصل نمی شده طببعتاً إجتناب از آن نیز لازم نبوده است. در نهایت أمثال این مناقشات موجب رفع ید از قاعده کلی مسلم در إنفعال آب قلیل که مستفاد از روایات متواتر است نمی شود.

خاطره: نقل کرده اند که مرحوم صاحب جواهر ره در مسیر درس تا مسجدی که در آن نماز إقامه می نمودند عبای این بزرگوار با آب در وسط کوچه ملاقات کرد که در راستای آن غائطی وجود داشت و عادتاً آن آب بول بوده است هنگامی که شاگردان تذکر دادند که عبای شما با بول ملاقات کرده و قطعا نجس شده است ایشان فرمودند این أمر قطعی نیست زیرا ممکن است کسی در آن قسمت بالا غائط کرده و سپس در این مکان خود را تطهیر نموده باشد و آب هایی که با عبای من ملاقات کرده، آب استنجاء باشد نه بول تا این که نجس باشد، طلاب وقتی این کلام را از صاحب جواهر ره شنیدند إحتیاط کرده و در نماز جماعت به ایشان اقتداء ننمودند گفته شده که صاحب جواهر ره وقتی متوجه این أمر شدند فرمودند اگر اقتداء نکنید از این جهت که مخالفت با حدیث مسلم «کل شیء طاهر حتی تعلم انه قذر» نموده اید حکم به فسق همه شما می کنم حال اگر مسأله از این قرار باشد که تا علم به تنجّس آب قلیل نباشد احتراز از آن لازم نیست می گوییم درست است که در گذشته به جهات مختلف امکان نجاست بسیاری از آب ها وجود داشته است لکن از طرف دیگر در طهارت و نجاست أمر سهل است و تا یقین به طهارت برای کسی حاصل نشود آب محکوم به طهارت است.

هذا أوّلاً، ثانیاً با قطع نظر از قاعده طهارت این مطلب در صورتی صحیح است که قائل شویم آب قلیل با ملاقات با نجس و ملاقات با متنجّس، متنجّس می شود ولی اگر کلام مرحوم آخوند ره را قبول کنیم که آب قلیل تنها با ملاقات نجس متنجّس می شود نه با ملاقات متنجّس این إشکال و شبهه تا حد زیادی قابل حل بوده و کار آسان می شود زیرا بسیاری از مواردی که به عنوان موید کلام مرحوم فیض ره ذکر نمودیم ملاقات با نجس اصلی نیست بلکه ملاقات با متنجّس است وهمچنین روایاتی که حکم به تنجّس آب قلیل نموده یا سؤالاتی که روات در مورد طهارت و نجاست نموده اند عمدتا درمورد ملاقات با خود نجس بوده است

إن قلت: مقتضای مفهوم جمله «اذا کان الماء قدر کر لم ینجسه شیء» آن است که هر آب قلیلی با ملاقات نجس متنجّس می شود «اذا لم یبلغ الماء قدر کر ینجسه النجس» زیرا منطوق روایت نکره در سیاق نفی است و به إطلاق شامل همه آب های کر می شود طبعاً مفهوم آن نیز باید دارای إطلاق باشد و مقتضای إطلاق آن است که هر چیزی آب قلیل را متنجّس می شود أعم از نجس یا متنجّس.

جواب أستاد أشرفی : در منطوق نفی عموم شده نه نفی کل فرد فرد و مفهوم نیز چنین است «اذا لم یبلغ الماء قدر کر ینجسه شیءٌ مّا» و صحیح نیست در مفهوم آن بگوییم « ینجسه کل شیء» زیرا نقیض سالبه کلیه موجبه جزئیه است یعنی آب قلیل فی الجمله متنجّس می شود و قدر متیقّن از تنجّس إختصاص به موردی دارد که آب قلیل با خود نجس ملاقات کند نه این که با متنجّس ملاقات کند از این جهت محقّق همدانی ره می گوید کسی که فقیه است بعید است قائل شود که ملاقات با متنجّس حتی بالواسطه نیز موجب نجاست می شود و معتقد است که روایات هم دلالت ندارد بر تنجّس شیء هنگام ملاقات با متنجّس بالواسطه بلکه آن چه مسلم است آن است که آب قلیل با ملاقات خصوص نجس یا متنجّس أوّل متنجّس می شود ولی تنجّس آب قلیل با ملاقات متنجّس یا متنجّس باواسطه مسلم نیست اگر چه أدلّه ای بر این أمر إقامه شده است از جمله:

1. إجماع: برخی گفته اند این أمر إجماعی است که ملاقات با متنجّس هم موجب تنجّس شیء می شود «و لا فرق فی تنجّس الماء اللقلیل بین ملاقاته مع النجس و المتنجّس بالإجماع».

جواب: نوعا این إجماعات مدرکی بوده و إعتبار چندانی ندارد زیرا با اعتماد به أدلّه ای که وارد شده از جمله برخی روایات، قائل به این قول شده اند و چنین إجماعی که محتمل المدرک است نمی تواند کاشف از قول معصوم باشد.

2. دوّمین دلیلی که إقامه شده تمسّک به مفهوم روایت مذکور است که أصل استدلال و جواب از آن ذکر شد.

3. عمده دلیل بر إنفعال آب قلیل روایاتی است که حکم به إنفعال نموده است از جمله این روایات:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِيِّ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ‌رَجُلٍ رَعَفَ فَامْتَخَطَ فَصَارَ ذَلِكَ الدَّمُ قِطَعاً صِغَاراً فَأَصَابَ إِنَاءَهُ هَلْ يَصْلُحُ الْوُضُوءُ مِنْهُ قَالَ إِنْ لَمْ يَكُنْ شَيْ‌ءٌ يَسْتَبِينُ فِي الْمَاءِ فَلَا بَأْسَ فَإِنْ كَانَ شَيْئاً بَيِّناً فَلَا يَتَوَضَّأُ مِنْهُ.[2]

عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ جَرَّةِ مَاءٍ فِيهِ أَلْفُ رِطْلٍ وَقَعَ فِيهِ أُوقِيَّةُ بَوْلٍ هَلْ يَصْلُحُ شُرْبُهُ أَوِ الْوُضُوءُ مِنْهُ قَالَ لَا يَصْلُحُ.[3]

عَنِ الْمُفِيدِ عَنِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ لَا تَشْرَبْ مِنْ سُؤْرِ الْكَلْبِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ حَوْضاً كَبِيراً يُسْتَقَى مِنْهُ[4] .

در این سه روایت مورد سؤال، ملاقات آب با خود نجس بوده است نه ملاقات با متنجّس در نتیجه آن چه موجب تنجّس می شود ملاقات با خود نجس است بقیه روایات و مناقشاتی که در این استدلال شده در جلسه بعد إن شاء اللّه خواهد آمد.

 


[1] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 78.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo