< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

89/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: در معناي نقض و اشكالات آن

صاحب کفایه از فرمایش شیخ استفاده کرده که مراد شیخ از «لاتنقض الیقین بالشک»، مراد ايشان نقض متیقن است و بعد فرمودند اگر متیقن مقتضیش تمام باشد و شک در رافع باشد نقض درست است زیرا اقتضای دوام و استمرار دارد در نتیجه اگر رافعی آمد این شیء مستمر را نقض می‌کند اما اگر شک در اصل مقتضی باشد مثلا نمی‌دانیم نفت چراغ به قدر یک ساعت است یا نیم ساعت، در اینجا اقتضاء استمرار بعد از نصف ساعت را ندارد و ناگزیر بعد از نصف ساعت نقض ثابت نیست

آخوند فرموده اسناد نقض به متیقن در جائی صحیح است که اقتضای دوام و استمرار داشته باشد و اگر مقتضی تمام نبوده اسناد نقض ناتمام است

آخوند این طور فهمیده و بعد اشکال کرده بر شیخ که نقض به خود یقین نسبت داده شده نه به متیقن و یقین حالتی است مبرم و مستحکم در مقابل شک و تردید، شک و تردید حالت نامتیقن ونامنظمی است در نتیجه غلط است اسناد نقض به آن اما حالت قطع و یقین یک حالت مستحکم و مبرمی است مثل عهد و بیعت است، همانگونه که حالت استحکام و ابرامی در عهد است یقین هم همین حالت را دارد و چه شک به خاطر مقتضی باشد یا به خاطر رافع .

اما چون قبل از شک یقین است و آن یک امر مبرم و مستحکمی است امام می‌فرماید این یقین را به شک نقض نکن یعنی امر مبرم و مستحکم را به تردید نقض نکن خواه متیقن ما شک بقائش ناشی از مقتضی باشد یا ناشی از رافع باشد .

این بیان شیخ کفایه بیان زیبا و مناسب با بلاغت در عبارت است و باید گفت فرقی بین شک در مقتضی و مانع نیست زیرا اگر شک به یقین متیقن اسناد داده می‌شد حرف به جائی بود ولی شک به نفس یقین اسناد داده شده .

مرحوم نائینی در دفاع از شیخ می‌فرماید: مراد شیخ هم اسناد نقض به نفس یقین است ولی در عین حال شامل شک در مقتضی نخواهد شد دیروز گفتیم دفاع مرحوم نائینی محتاج دو بیان کوتاه است .

بيان اول: بطور کلی خود یقین دو حالت دارد گاهی یقین یک متیقن محکم مستحکمی است و لو به اعتبار متیقنش؛ مثل یقین به طهارت یا یک سنگ بزرگ در نقطه ‌خاص، در تکوینیات مثل روشنتر است مثلا گاهی می‌دانیم یک سنگ ده تنی در یک جا قرار داده شده که این یقین مستحکمی است ولی یک بارمتیقن به وزیدن بادی تند در زابل داریم این یقین استحکامی در او نیست

و بعباره اخری

یقین با توجه به اینکه طریقی است و کاشف است از یک حالت متیقنی ناگزیر نقش منکشف در یقین اثر گذار است اگر متیقن امر مستحکمی باشد یقین هم مستحکم است و اگر متیقن امری مثل باد باشد یقین هم غیر محکم و غیر مستمری است .

بيان دوم: ماده یقن به معنای قرار و استقرار است آنگاه که یک آب جاری در یک گودال قرار گیرد و استقرار پیدا کند می‌شود یقن الماء یعنی استقر و ثبت و پیوسته در لغت یقین استفاده می‌شود که حالت استقرار بعد از تردد است آنگاه که انسانی حالت التفات به شیئی پیدا کند و اول به شک و تردید نظر کند و بعد از تامل برای او ثابت و مستقر باشد می‌گوئیم یقین پیدا کرد پس یقین، اطمینان مسبوق به تردد است به عکس علم که در آن این خصوصیت وجود ندارد و لذا به حق متعال موقن اطلاق نمی‌شود ولی عالم اطلاق می شود .

پس روشن شد با توجه به اين دو بيان که لا تنقض الیقین بالشک اسناد نقض را به خود یقین نسبت می دهیم؛ اما یقین در صورتی که متیقن امر امر ثابت و مستقری باشد در این صورت می‌گوئیم لاتنقض الیقین به خود يقين اسناد نقض درست است؛ یعنی یقینی که طریق است اگر متیقن آن دارای دوام و استقرار باشد اینجا نقض یقین درست است اما اگر متیقن آن دارای دوام و استقرار نباشد چون طریق است ناگزیر اسناد نقض به چنین یقین غير ثابت ومستمري ناپسند است .

پس جناب آخوند نياز نيست بگوئيم که مراد شيخ از يقين متيقن است و بعد اشكال كنيم كه نقض به خود يقين نسبت داده شده و يقين امر مبرمي است .

خیر؛ اسناد نقض به خود یقین هم که داده شود به خاطر اینکه یقین طریق است و ناگزیر حال متیقن در یقین اثر می‌گذارد؛ نقض در یقینی که متیقن آن دوام دارد درست است. این جواب نائینی بر اشکال آخوند برشیخ است .

اما اشكال ديگري كه بزرگان به شيخ كرده‌اند: اينكه ايشان اختصاص داده روايات را به شك در رافع؛ در روایاتی که کلمه نقض نسبت داده شده درست است چرا كه نقض هم ریختن و پاره کردن یک شیء مستحکم ابرمی است مثل «نقض العهد و البیعة» یا «نقضت من بعد قوة أنكاثا» ولی در بعضی از روایات مثل روایه محمد بن مسلم عن ابی بصیر در حدث در بعماه که قبلا گذشت که امام صادق فرمودند امیرالمومنین در مجلسی 400 حکمت آموخت به اصحابش که یکی این بود که «من کان علی یقین فشک فلیمض علی یقینه فان الیقین لایدفع بالشک» و فرمود لا یدفع بالشک نه لاینقض و دفع به معنای عقب زدن است .

دوم روایت عبدالله بن سنان که در باب نجاسات وسائل آمده که سوال کرد من ثوب طاهرم را به شخص ذمی عاریه می‌دهم و می‌دانم که ذمی شرب خمر می‌کند آیا وقتی گرفتم باید آن را بشويم یا نه ؟ حضرت فرمودند لازم نیست در مقام تعلیل «لانک اعرته ایاه و هو طاهر و لم‌تستيقن أنه نجسه» در این حدیث نیز اسمی از کلمه نقض نیامده .

متسشکل می‌گوید در روایات ما در برخی کلمه نقض آمده و به قول شما نقض مناسب است با چیزی که دارای ابرام واستمرار باشد و شامل شک در مقتضی نمی‌شود اما این دو روایت به صورت مطلق است و می‌گوید کسی که قبلا یقین داشت بر طبق یقین خود عمل كند و جري عملي بر طبق يقين سابق بنمايد و صحبتی از نقض نشده و ناگزیر به اطلاق این دو روایت اخذ کرده و می‌گوئیم هر یقینی را باید طبق آن جری عملی کرد .

از این اشکال جواب داده شده :

اولا عمده روایات باب استصحاب همان صحاح زراره بود که در همه نقض وارد شده بود «لاتنقض الیقین بالشک فان الیقین لاینقض بالشک»

ثانیا این حدیث ابی بصیر دو نسخه دارد که در یک نسخه «فان الیقین لاینقض بالشک» و در نسخه دیگر «لایدفع بالشک» و بعدی ندارد که مقصود از دفع هم همان معنای نقض و دست بر داشتن از یقینی که دارای قدرت و استمرار است باشد

علاوه بر اینکه اين روایت اربعاه از طریق قاسم بن یحیی عن جده حسن بن راشد نقل شده و گفته‌اند یحیی بن قاسم و حسن بن راشد توثیق نشده‌اند بلکه ابن غضائری اینها را تضعیف کرده بنابراین روایت از نظر سند قوی نیست .

بحث رجالی

اولا این حدیث اربعاه از آن احادیثی است که تامل در آن ثبوت آن را از امام می‌فهماند که در یک جلسه 400 حکمت آموختن در مورد علی بن ابی طالب می تواند صادق باشد که همه رقم مطلب دراین حدیث است از مطالب دینی ودنیوی .

علاوه براین حسین بن عبیدالله غضائری این بزرگوار استاد شیخ و نجاشی بوده و در رجال مرد بسیار قوئی بوده ایشان کتابی به نام ممدوحین و یک کتاب به نام مقدوحین نوشته است و عجیب است که کتاب ممدوحین در دسترس نیست و مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی این خریط فن در کتاب ذریعه می‌فرماید کتاب مقدوحین مورد ارزش نیست و بعید نیست در آن دست برده باشد زیرا اکثر روات شیعه را قدح می‌کند .

بر این اساس عده ای و من جمله این مرد بزرگ می فرماید کتاب مقدوحین بعید نیست ساخته و پرداخته دشمن شیعه باشد یا در آن دست برده باشند و لذا بسیاری از بزرگان به تضعیفات کتاب مقدوحین اعتبار نمی‌کنند .

البته قدح علامه مثل توثيقاتش مستند به حس نیست بلكه مستند حدس است لذا اين اشكال وارد نيست علاوه بر اينكه اينها دو در سند كامل الزيارات قرار گرفتند .

اما صحیحه عبدالله بن سنان آن هم در مورد طهارت و نجاست وارد شده که طهارت امر مستمر و باقی و پر دوام است مثل ملکیت و زوجیت که رفعش همان نقض است نه اینکه مطلق یقین باشد چون یقین به طهارت است که امری مستمر است

گرچه امکان دارد اشکال شود كه این به عنوان مورد ذکر شده و مورد مخصص نیست ولی چون در باب نجاست و طهارت است که در آن تسهیل زیاد شده و نمی‌توان حکم آن را به جای دیگر تسریه داد بنابراین حدیث دوم هم نمی‌تواند باعث صرف نظر کردن از «لاتنقض الیقین بالشک» باشد .

تلخيص

    1. شیخ قائل به فرق بین شک در مقتضی و رافع است و نقض باید در یک امر مستحکم و مبرم باشد و لذا نمی‌تواند شک در مقتضی را شامل شود .

    2. آخوند اشکال کرده‌اند که اسناد به یقین است و در آن فرقی بین متیقن مستمر و غیر مستمر .

    3. توجیه نائینی در دفاع از شیخ .

    4. اگر توجیه نائینی را هم اشکال کنیم دو روایت دیگر است که مطلق یقین را می‌گوید نباید نقض کرد چه شک در مقتضی و چه در رافع و این دو روایت را جواب دادیم بنابراین این دو روایت نمی تواند حرف شیخ را تضعیف کند .

و الحمد لله

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo