< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

90/01/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: استصحاب تعلیقی

کلام ما منتهی شد به فرمایش فاضل نراقی در مورد حکمی که از نظر سعه و ضیق مردد باشد که موضوع یا متعلق حکم موقت است به وقتی آیا بعد از آن وقت نیز استمرار دارد؟

این بحث مبسوطا در امر رابع از چهار تفصیلی که در اول بحث استصحاب ذکر کردیم گذشت. در اینجا نکات دقیقی محقق نائینی در اشکال بر فاضل نراقی آورده و مرحوم استاد خوئی در آنها مناقشه کرده و چون ظاهر آن مطالب در همان تفصیل رابع گذشت تکرار نمی‌کنیم و وارد بحث دیگر می شویم ‌که ارتباط با متعلقات مقید به زمان دارد. اکنون به ذکر نکته‌ای که از آن بحث باقی مانده می‌پردازیم .

اگر فرض کردیم حکمی موقت شد به وقت خاصی، بعد از آن وقت احتمال می‌دهیم آن حکم باقی باشد به بقاء مطلوبیت اول نه به حدوث طلب جدید و احتمال می‌دهیم که موضوع اول به مطلوبیت باقی مانده باشد و وقت، مطلوب دیگری باشد، در اینجا آیا استصحاب جاری می‌شود ؟

این همان بحثی است که از آن با این عنوان یاد می‌شود که آیا قضاء به امر اول است یا به امر جدید. مثلا می‌دانیم نماز صبح موقت است به فجر تا طلوع شمس، اما نمی‌دانیم این وجوب به خاطر مطلوبیت اصل صلاة و مطلوبیت وقوعش در این وقت خاص است یا یک مطلوبیت بیش نیست. آیا وجوب صلاة در این وقت بازگشتش به دو مطلوبیت است که یکی مطلوبیت اصل عملی و دیگری مطلوبیت ایقاع العمل فی هذا الوقت، که اگر از این قبیل باشد در فرض فوت وقت، مطلوبیت اول به حال خود باقی است و به خاطر مطلوبیت اول باید نماز را در خارج وقت انجام داد، یا خیر یک مطلوبیت و یک طلب بیش نیست که متعلق آن هم صلاة در این وقت خاص است و با انقضاء وقت طلب دیگری در وقت نیست .

مثال دیگر: در وقتی که خسوف و کسوف واقع شود یقین به امر به صلاة آیات داریم اما نمی‌دانیم این یک مطلوبیت است و یک عمل یک طلب دارد و آن تا قبل از خسوف وکسوف است یا دو مطلوبیت است، یکی اصل صلاة و دیگری وقوع قبل از انجلاء تام .

اگر از قبیل دوم بود طبعا قبل از تمام شدن انجلاء قرص قمر یا شمس، نماز آیات واجب است و بعد از انجلاء نیز واجب ولی اگر مقید بود به خصوص وقت، طبعا بعد از انجلاء قضاء واجب نیست. این همان بحث معروفی است که آیا اگر قضاء واجب بود به امر جدید است یا به همان امر اول. اگر از قبیل تعدد مطلوب باشد قضاء به امر اول است و اگر به نحو وحدت مطلوب باشد طبعا وجوب قضاء محتاج به امر جدید است. اینجا آیا استصحاب وجوب بعد از وقت جریان دارد ؟

 طبعا این بحث نیز به مبنای مرحوم نراقی که قائل به تعارض استصحابین بود جریان ندارد .

ربما یقال که این از قبیل قسم ثانی استصحاب کلی است؛ زیرا یقین داریم به وجود امری که به اصل صلاة تعلق گرفته و این امر مردد است بین فرد طویل که اصل امر به صلاة کلا باشد یا فرد قصیر که امر در خصوص وقت باشد پس مردد است بین فرد طویل و قصیر و ما در قسم دوم استصحاب قائل به جریان استصحاب در کلی شدیم. اینجا هم بگوئیم اصل مطلوبیت صلاة صبح متیقن است پس طلب به اتیان صلاة صبح یا صلاة خسوف و کسوف به ایجاد صلاة مسلم است اما این طلب طویل است تا بعد از وقت باقی باشد یا قصیر است تا زائل شده باشد، پس گفته‌اند همانطور که استصحاب در قسم ثانی کلی جاری است در اینجا نیز جاری است .

ربما یقال خیر این از قبیل قسم ثانی از استصحاب قسم سوم کلی است یعنی یقین داردیم فرد اول زائل شده و احتمال می‌دهیم حین زوال فرد اول فرد دیگری از کلی حادث شده باشد. در مانحن فیه هم از این قبیل است طلبی که با صلاة صبح بود با تمام شدن وقت علی القاعدة تمام شده و احتمال می‌دهیم که طلبی در وقت انقضاء وقت به صلاة صبح تعلق گرفته باشد. اگر حرف دوم را پذیرفتیم استصحاب بقاء وجوب صلاة صبح یا صلاة آیات بعد از انجلاء غلط است ولی اگر حرف اول را پذیرفتیم که از قبیل تردد کلی بین فرد طویل و قصیر است استصحاب کلی بعد از انقضاء وقت جاری است ولی جمعی گفته‌اند - و منهم الاستاذ الخوئی - که این از قبیل تردد بین فرد طویل و قصیر است که قسم دوم است و بعد از انقضاء وقت استصحاب کلی جاری خواهد شد و معنایش این است که قضاء محتاج به امر جدید نیست بلکه به امر اول است. منتهی چون استصحاب حکم مجعول معارض با استصحاب عدم جعل است لذا استصحاب در حکم یعنی طلب جاری نمی‌شود ولی آنانکه مطلب مرحوم نراقی را نپذیرفتند باید ملتزم به جریان استصحاب بقاء طلب بشوند .

اما این سخن با تسالم اصولیین بر اینکه قضاء به امر جدید است سازگار نیست. من جمله با مبنای خود استاد خوئی، منتهی چون ایشان تبعا للنائینی به خاطر تعارض اصل عدم جعل با اصل بقاء حکم مجعول استصحاب را در احکام کلی جاری نمی‌دانند در ما نحن فیه هم می‌گویند و لو از قبیل استصحاب کلی قسم دوم است ولی نوبت به استصحاب طلب اصل الصلاة که کلی مردد بین الطویل و القصیر است نمی‌رسد .

به هر حال با توجه به مبنائی که ایشان در قسم دوم استصحاب کلی ملتزم شدند علی القاعدة نوبت به حرف آقای نراقی در مقام ما نخواهد رسید و باید بگویند قضاء به امر اول است در حالیکه بدان ملتزم نیستند .

سرانجام محصل بحث ما در استصحاب تدریجیات این شد:

در زمان و حرکت به قول معروف استصحاب جریان دارد مشهور در حرکت توسطیه قائلند ولی استاد خمینی شدیدا رد کرده و می‌گویند در حرکت قطعیة چون سنخ وجود متدرج و متصرم است و از دیدگاه عرف شیء واحد است استصحاب جاری است . در امور تدریجی مثل جریان الدم و الماء استصحاب جاری است مستندا الی ان الاتصال مساوق للوحدة . در اموری که وحدت آنها اعتباری است عرف هم آنها را دارای وحدت نمی‌داند. استاد خمینی به تکلم مثال می‌زدند و جریان استصحاب را در این امور مشکل می دانند ولی استاد خوئی به صلاة مثال زده و چون اعتبار وحدت در اجزاء متباین صلاة را موجب تعقل وحدت نزد عرف دانسته‌اند و علی کل حال استصحاب را جاری می‌دانند . اموری که مقید به زمانند مثل صلاة که مقید به زمان است اگر شک در بقاء حکم آنها کردیم اگر شک ناشی از شبهه موضوعیه بود استصحاب بقاء موضوع یا استصحاب عدم حصول غایت جاری است و اگر شبهه مفهومیه بود استصحاب در هیچ یک از حکم وموضوع جاری نیست و اگر شک ما ناشی از تعارض نصوص بود حال آن حال شبهه مفهومیه است. و بعد ذلک وقع البحث استطرادا در جائی که علم به غایت داریم و احتمال بقاء حکم را به موجب دیگر می دهیم. اگر شک کردیم که واجب موقت ما از قبیل مطلوب واحد است یا متعدد آیا استصحاب در اصل طلب جاری است تا قضاء نیاز به امر جدید نداشته باشد یا استصحاب جاری نیست تا قضاء محتاج امر جدید باشد.

این بود آنچه خواستیم از بحث استصحاب در امور تدریجیه و متصرمه صحبت کنیم. البته مطالب دیگری هم در مقام باقی می‌ماند که به همین مقدار اکتفاء می‌شود .

تنبیه دیگر از تنبیهات استصحاب

آیا استصحاب در امور تعلیقی جاری است ؟

مسأله از اینجا ناشی می‌شود که اگر فرضا کشمشی در روغن بجوشد یا حین طبخ با برنج بجوشد آیا نجس و حرام می‌شود مستندا الی کونه سابقا عنبا. در این مثال حرمت کشمش معلق بر غلیان و جوشیدن است و حکم تعلیقی است نه تنجیزی و مثل وجوب صلاة نیست که به مجرد زوال، وجوب صلاة فعلی و منجز شود یا مثل وجوب صوم نیست که به دخول شهر رمضان، وجوب صوم فعلی شود. سخن این است که آیا همانطور که استصحاب در امور تنجیزی جاری است - به مبنای جریان استصحاب در احکام کلی خلافا للنراقی در امورتعلیقی هم استصحاب جاری است ؟

انگور اگر می‌جوشید حرام و نجس بود آیا آن حرمت که معلق بود بر غلیان در کشمشی که با انگور فرق دارد هم جاری است و می‌توان آن حرمت معلق را برای کشمش استصحاب کرد یا خیر؟

به این استصحاب تعلیقی می‌گویند. گاهی همین تعلیق در موضوع جاری می‌شود مثل آنچه در درسهای قبل نسبت به صلاة موقت گفتیم که مثلا اگر در غایت وقت شک کردیم اگر صلاة یک ساعت واقع شده بود صلاة فی الوقت و فی النهار بود الان هم آیا صلاة فی النهار است ؟

پس استصحاب تعلیقی تارة در حکم است مثل حرمت و أخری در موضوعی مثل صلاة است. البته فعلا با تعلیق موضوع که اکثرا منکرند کاری نداریم. بحث ما در استصحاب تعلیقی حکم است آن هم نه به مبنای فاضل نراقی که منکر استصحاب در احکام کلی است بلکه به مبنای مشهور که استصحاب را در احکام کلی جاری دانسته‌اند .

  و الحمد لله

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo