< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

91/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:در معنای تقلید وجواز آن

در جلسه قبل گفتیم که اختلاف بین معانی مفهومی تقلید، اثر عملی در برندارد مثل این که بعضی تقلید به معنای اخذ الرساله گرفته و بعد نتیجه میگیرند که عدول به مرجع دیگر جایز نیست پس این آثار منوط به تفسیر تقلید نیست. آیا بقای حجیت قول مجتهد اول بعد الممات استفاده میشود ام لا؟ عدم جواز عدول من حی الی حی، نه از باب مفهوم تقلید بلکه بر اساس آنست که ادله قول مجتهد تا چه مقدار مقتضی بقا وعدم جواز عدول می باشد(که این بحث بعدا خواهد آمد.)

تقلید که یکی از سه راه تحصیل مومّن من العقاب می باشد به معنای پیروی از مجتهد و انداختن مسئولیت به عهده اوست:«ملتزم شدن به قول مجتهد برای عمل کردن به قول او»

- دلیل جواز تقلید با وجود علم اجمالی به احکام الزامی چیست؟

پر واضحست که اگر علم اجمالی داریم که یکی از پنج ظرف نجس باشد از همه اجتناب میکنیم یا اگر علم اجمالی داریم که در بین ده کیسه یکی دارای یک سکه طلاست همه را برمیداریم و جستجو میکنیم.

اگر اقتضای عقل، اجتناب یا احراز همه افراد محتملست به چه دلیل برای مقلد اکتفای به یک راه کافی باشد در صورتی که گفتیم اصل جواز تقلید، تقلیدی نیست زیرا مستلزم دور یا تسلسل است بلکه امری عقلی و اجتهادیست .

دودلیل مهم در مقام اقامه شده است:

دلیل اول- سیره قطعیه عقلائیه در همه اطوار و ادوار معاش در جواز رجوع به اهل خبره است از ابتدای تاریخ بشریت هم چنین سیره ای وجود داشته است زیرا همه افراد بشر نمیتوانند در همه امور متخصص شوند و پیوسته در امر معاش یا معاد خود رجوع به اهل خبره می کنند، البته دراموری که خبرویت و تخصص لازم دارد به همین جهت مریض به طبیب رجوع می کند یا به مهندسان یا کارشناسان هر رشته رجوع میشود.

از طرفی احتیاط کلی در همه این موارد امری حرجی می باشد- اگر نگوییم موجب اختلال نظام بشریت می شود- ترک هر محتمل الضرر و انجام هر محتمل الوجوب موجب اختلال زندگی مردم میشود. در زندگی دینی، اگر بنا شد یک مسلمان معقتد به دین اسلام که دینی فراگیرست و در حیطه های سیاسی اقتصادی و خانوادگی و.. سخن دارد در همه این موارد احتیاط کند موجب حرج و ضرر میشود و«ما جعل علیکم فی الدین من حرج » عالم و فقیه بزرگوار،آیت الله مقدس اردبیلی می فرماید دین اسلام دین سهله سمحه است:«بعثت علی الشریعۀ السمحۀ» بدین ترتیب باید گفت قطعا بنای شارع با احتیاط سازگار نیست بلکه گاهی احتیاط خلاف احتیاطست مثلا در دوران بین المحذورین، اگر بخواهد احتیاط کند یا باید فاعل عمل باشد یا تارک آن و اخذ به هریک از طرفین مسلما خلاف احتیاطست. چنین احتیاطی هم در دیدگاه عرف و عقلا در امور زندگی ناپسندست هم در دیدگاه شارع که دین سهله و سمحه است پس احتیاط کلی قطعا خلاف نظر شارع مقدس است.

ان قلت: میتوان به تبعیض در احتیاط دست زد بدین شیوه که به مظنونات اخذ کند و موهومات را رها کند تا موجب اختلال نظام نشود...

قلت: عامی از کجا میتواند ظن به احکام الهی و موضوعات شرعی پیدا کند کسی که سروکار با ادله شرعی ندارد و از محکمات ومتشهابهات خبری ندارد از اصول عام و خاص بی خبرست نمیتواند ظن به احکام پیدا کند، کسی میتواند ظن به احکام پیدا کند که آگاهی اجمالی بر احکام داشته باشد به خصوص تازه مسلمان یا جوان تازه بلوغ که از چنین بینشی محرومست لذا تبعیض هم برای عامی ناممکن است.

دلیل دوم: انسداد باب علم بر مقلد: اگر بر فرض انسداد باب علم و علمی را بر مجتهد نپذیریم قطعا در مورد مقلدان و عوام باب علم منسدست این انسداد به ضمیمه مقدمات دیگر انسداد که عدم لزوم احتیاط تام باشد نشان میدهد راه وصول به احکام الهی رجوع به مجتهدست و از آنجا که قول مجتهد موجب ظن به واقع میشود و شارع هم احتیاط را نمیخواهد، طبعا رجوع به چنین ظنی مجاز بلکه متعین است.

ان قلت مقلد خود برود و تحصیل اجتهاد کند؛ قلت سخنی بی ربط است چرا که اجتهاد امری فنی و تخصصی میباشد و مکلف تازه بالغ شده یا عوامی که استعداد علمی ندارند چگونه میخواهند در این عرصه وارد شوند و اجتهاد بر برخی از ایشان متعسر بل متعذرست. بنابر این اصل مقبولیت تقلید و رجوع به اهل خبره اصل مسلمی است.

- اما دلیل جواز فتوای مجتهد چیست؟

سیره عقلا که از طرف شارع امضا شده است زیرا در عصر معصومان علیهم السلام عامه مردم را ارجاع میدادند به افرادی که عالم به احکامند «علیک بهذا الجالس» «علیک بالثقفی( محمد بن مسلم)»« علیک بزکریا بن آدم فانه ثقۀ فی الدین و الدنیا»« یا ابان اجلس فی المسجد و افت للناس فانی احب ان یری مثلک»

بنابر این هم سیره عقلائی اقتضای جواز تقلید دارد و هم امضای سیره را در روایات و ارجاعات متکثر ائمه ع مشاهده می کنیم .بنابر این مجتهد میتواند بر اساس همین سیره امضاء شده از طرف شرع حکم به جواز تقلیدکند.

دلیل دوم آیه شریفه سوره توبه است:

« فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»

بی شک لولای تحضیضیه است که در مقام توبیخ مکلفین در صورت ترک مدخول لولا می باشد، پس نفر واجب می باشد و روشن میشود آن نفر به منظور تفقه در دین است، اگر نفر واجب شد غایت آن یعنی تفقه قطعا واجبست و اگر تفقه واجب شد غایت آن که انذار باشد واجب می باشد، اما انذار دو گونه است یک بار منبری به وعظ می پردازد که غیبت خوردن گوشت مردارست و آنها را از عقاب خدا بیم میدهد گاهی انذار بالالتزام است مثل این که فلان چیز واجب یا حرامست که به دلالت التزامی انذار را دلالت دارد یعنی فعل یا ترک عمل موجب عقاب میشود.

غایت انذار حذرست حذر یعنی« اتخاذ ما یحترز به عن المواخذه و العقاب» حذر کرد یعنی فرد به نقطه ای پناه برد که از احتمال خطر محفوظ باشد. و چون حذر غایت انذارست حذر هم واجب میشود خود این آیه به ما یاد میدهد که تفقه وظیفه همگان نیست بلکه وظیفه جمعی از قوم است و وجوب آن کفاییست. در پایان آیه حذر را واجب میداند زیرا غایت امر واجب باید واجب باشد و عمل به قول مجتهد از مصادیق حذر واجب می باشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo