< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

92/06/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: معنای حرفی در منظر محقق نائینی/ الفاظ/ مسائل کاربردی علم اصول

کلام در فرمایش محقق نائینی در فرق بین معانی اسمیه و حرفیه است

بعضی از مقدمات ایشان گذشت و رسیدیم به مقدمه سوم که در این مقدمه می‌خواهند بفرمایند معانی حرفیه همه ایجادی است نه اخباری .

برای روشن شدن فرق بین معنای ایجادی و اخباری می‌گوئیم تارة معنای نداء را تصور کرده و می‌گوئیم معنای نداء، مخاطب قرار دادن شخصی با اعلام و فریاد مثلا است که این معنای اسمی است که در ذهن تقرری دارد و با تکلم آن در ذهن تقرر می یابد پس لفظ ندا که اسم است با تکلم و استعمال معنای آن در ذهن خطور می‌کند.

اما وقتی مصداقی از ندا را ذکر می‌کنیم مثل : «یا زید» اینجا با کلمه «یا» معنائی اخطار نمی کند بلکه به مجرد ذکر آن ندا وجود و تحقق می یابد .

پس روشن است که کلمه «یا» متفاوت از «لفظ ندا» است و با هم فرق دارند. ندا معنائی متقرر در ذهن دارد که با گفتن کلمه «نداء» آن معنا در ذهن خطور می‌کند، اما با گفتن «یا زید» و «یا علی» چیزی خطور نمی‌کند بلکه حقیقت ندا ایجاد می‌شود و «یا» در حقیقت مصداق ندا است .

تقریب فرق

با توجه به فرق بین «بعت» در مقام خبر با «بعت» در مقام انشاء، فرق مذکور واضح‌تر می‌شود.

اخبار از خرید و فروش به لفظ «بعت» موجب خطور معنای خبری آن در ذهن یا اخطار آن در ذهن است و معنای آن خبر دادن از امری است که خارجا واقع شده است و متصف به صدق می‌شود و اگر واقعی برایش نباشد یا با واقعیت خارجی آن مطابقت نداشته باشد متصف به کذب خواهد شد .

اما اگر «بعت» در مقام انشاء و به وجود آوردن ملکیت و مقام تملیک گفته شود یعنی در جائی که مقدمات معامله مانند مساومه و رد و بدل انجام شده سپس بایع گفته است «بعتک الدار»، اینجا ایجاد ملکیت برای طرف مقابل شده است نه اینکه خبر از آن باشد و چون از سنخ ایجادیات است به صدق و کذب متصف نمی‌شود .

عین همین مطلب در کلمه ندا است و حرف نداء مثل «یا» است.. معنای ندا با کلمه ندا به ذهن خطور می‌کند ولی کلمه «یا» اخطاری نیست بلکه ایجاد ندا می‌کند پس «ندا»ی اسمی اخطاری است ولی «یا»ی ندا انشائی است و ایجادی .

این بیان ابتکار صاحب هدایة المسترشدین است ولی ایشان در همه حروف قائل به معنای ایجادی نیستند بلکه در حروفی مانند حروف ندا و کاف خطاب و ... قائل به معنای ایجادی‌اند ولی در باقی حروف مانند «من» و «الی» و «فی» معانی را اخطاری می‌دانند .

مرحوم میرزا می‌فرمایند: تمام حروف معانی ایجادی دارند و این اختصاص به چند حرف ندارد و در توضیح مرادشان مقدمه مفصلی ذکر کرده‌اند که محصل آن این است که کلیه حروف و هیئات -که آنها نیز جزئی هستند- همه ایجادی‌اند و نه همانند اسماء، اخطاری؛ زیرا تا زمانی که مثلا فقط می‌گوئیم «القلم» و «الابیض» بدون اینکه نسبت و رابطه‌ای بین آنها بیاوریم این معانی در ذهن می‌آید. ولی زمانی که گفتیم «الجدار ابیض» بین بیاض که عرض است و جدار که جوهر است نسبت و رابطه‌ای ایجاد کرده‌ایم که قبلا در ذهن نبود پس بین عرض و موضوعش رابطه ای هست آن زمان که بیاض قائم به جدار می‌شود می‌گوئیم الجدار ابیض یعنی با هیئت جمله ایجاد ربط و انتساب یکی به دیگری می‌نمائیم .

پس محقق نائینی میخواهند بگویند هیئت ایجاد ربط می‌کند. قوام بیاض به جدار، ایجادی نیست بله وجود عرض وابسته به وجود موضوع است و بین این دو اتحاد وجودی است اما با نسبت ایجاد ربط بین دو معنای مستقل می‌کنید . ضرب دارای معنائی مستقل است که به مجرد شنیدن آن در ذهن خطور می‌کند و هکذا زید اما وقتی در مقام اثبات نسبتی بین «ضرب» و «زید» بر می‌آیید، اینجا هیئت به کار می‌برید و می‌گویید «ضرب زید».

پس نقش هیئت در جمل اسمیه یا فعلیه، ایجاد نسبت و ربط بین دو معنای اسمی مستقل است پس به هیئت معنائی اخطار نکرده بلکه هیئت د راین جمله ایجاد ارتباط فاعلی بین ضرب و زید نموده است که قبلا از هیئت این ارتباط وجود نداشت .

بعد مرحوم میرزا از این مطلب هم تعدی کرده و قائل شدند که گاهی این ربط و نسبت بین فعل و ملابسات فعل هم برقرار است؛ مثلا می‌گوئیم «زید جلس فی الدار» یا «صعد بکر علی السطح». اینجا با گفتن «فی» نسبتی را بین جلوس و دار ایجاد کردید و بدون گفتن «فی» ارتباط ظرفیت بین جلوس و دار نبود. اما با گفتن «فی» ایجاد نسبت ظرفی بین زید و ملابسات جلوس برقرار کردید .

عین همین مطلب در «سرت من البصرة الی الکوفه» موجود است. هر یک از کلمات «سرت» و «البصرة» و «الکوفه» دارای معانی مستقل و اسمی‌اند ولی انتساب ابتداء سیر به بصره و ایجاد علقه بین بصره و ابتدای سیر با حرف «من» پدید می‌آید. پس همه جا به نظر ایشان معانی حرفی ایجاد نسبت و ارتباط بین دو معنای اسمی می‌کنند .

سوال

معانی ایجادی حکایت نیستند تا با فرض مطابقت یا عدم آن متصف به صدق و کذب شوند در صورتیکه در «زید فی الدار» یا «ضرب زید» حکایت وجود دارد زیرا هیئتی است که واقعی دارد پس هیئات حاکی از امر واقعی‌اند. در حالیکه در انشائیات و ایجادیات حکایتی نیست بلکه امر مردد بین وجود و عدم است پس چگونه می‌شود ادعای ایجادی بودن حروف و هیئات را پذیرفت ؟

پاسخ محقق نائینی

آیا در ایجاد انتساب ضرب به زید شکی هست؟ خیر؛ یعنی بدون حضور هیئت این معنا ایجاد نمی‌شود. و هکذا معنای وجود زید در خانه یا جلوس زید در دار که با کلمه «فی» ایجاد شده است؛ پس حرف در این جمل نقش ایجاد ربط را دارد اما حرف «فی» حکایت و محکی ندارد . خود هیئت موجود در «زید ضارب» به جز نقش ربط را ندارد بلکه مجموعه جمله است که حکایت از امر واقعی دارد .

آنچه موجب اشتباه شده است خلط بین نقش هیئت با نقش مجموع جمله است. پس حروف و هیئت در این مثال‌ها نقش حکایت ندارند بلکه نقش ارتباط بین معانی‌ای را دارند که قبلا به هم مرتبط نبودند اما با واسطه دارای علقه و ارتباط شدند.

سرانجام به نظر محقق نائینی

اولا پیوسته موطن معانی حروف مقام استعمال است درحالیکه موطن معانی اسمیه عقل و ذهن است. معانی حرفی با استعمال وجود پیدا می کنند در حالیکه معانی اسمی با استعمال دارای تقرر در ذهن شده. و معانی اسمی اخطاری است در حالیکه حرف با استعمال معنا را ایجاد می‌کند .

ثانیا: اسماء مستقل‌اند در معانی خود، در حالیکه حروف قائم به غیرند و خود دارای استقلال در معنا نیستند .

ثالثا: با منتهی شدن استعمال، معنای حرفی منتهی می‌شود در صورتیکه با منتهی شدن استعمال اسماء معنا منتهی نمی‌شود .

مطلب رابعی هم استفاده می‌شود که سیاتی انشاء الله.

و الحمد لله

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo