< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

92/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: نقد نظر استاد خوئی و آخوند خراسانی در معنای خبر و انشاء/ الفاظ/ مسائل کاربردی

مسلم است که بعضی کلمات هم در مقام انشاء و هم در مقام اخبار مثل کلمه «بعت» و «ملکت» و «زوجت» که افعالی هستند که هم به عنوان خبر و هم در مقام انشاء استعمال می‌شود مثل وقتی که واقعا میخواهد ازدواج کند

اما این در همه جا صادق نیست مثلا «ضربت» انشائی نداریم یا «تکلمت» که برای ایجاد نیامده و همیشه معنای خبری دارد یا جمل اسمیه‌ای مثل «زید قائم» از آن ارده انشاء نمی‌شود و چنین چیزی در موارد استعمالات عرب معمول نیست و لزوم قیام استفاده از آن نمی‌شود. بر خلاف بعضی جملات مثل «اذا تقهقه فی الصلاة یعید صلاته»؛ «من تکلم فی الصلاته اعاد صلاته» که اثبات طلب اعاد است. اما بعضی از جملات مثل «انت حر» یا «انت طالق» اینها جملی هستند که اراده انشاء از آنها می‌شود و گاه گلماتی هستند که از ‌آ‌نها فقط اراده انشاء می‌شود مثل لیت و لعل و استفهام .

چرا بعض کلمات هم در مقام اخبار و هم انشاء استفاده می‌شود؟ این به دلیل آن است که انشاء و اخبار قطعا موضوع له انها متفاوت است و آنچه برای انشاء وضع شده برای خبر نمی توان استفاده کرد و بالعکس. این اختلافات به جهت تغایر معانی اخبار و انشاء‌ است یعنی موضوع له آنها یکی نیست و این کاشف از تباین حقیقت خبر و انشاء است . پس کلام آخوند که فقط اختلاف را در دواعی و لحاظ دانسته قطعا غلط است. دقت در مثالها نشان میدهد که نمی شود جمل خبریة را معناس انشائی کرد مگر در موارد خاصی و هکذا بالعکس مثلا نمی‌شود ضربت را به داعی انشاء استعمال کرد زیرا قطعا غلط است و بعض جمل اسمیه به هر داعی اگر در مقام انشاء گفته شود غلط است مثل «زید قائم» و بعضی هر دو اعتبار خبری و انشائی را می‌پذیرند .

آنچه از این مجموع کشف می‌شود آن است که خبر و انشاء دو شیئ متباین و متفاوت‌اند و واقعا انشائیات ایجادیاتند ولو ایجاد در عالم اعتبار و انشاء نه وجود خارجی؛ مثلا اعتبار زوجیت کرده و سپس ایجاد و انشائ زوجیت با صیغ آن می‌کند؛ و از اینکه نمی‌شود اینها را به جای یکدیگر استعمال کرد، بطلان کلام اخوند معلوم می‌شود پس نمی‌توان گفت فقط اختلاف به داعی و لحاظ است. این تباین نشانه اختلاف و تباین ذاتی بین انشائیات و اخباریات است و الفاظ به حسب وضع و موضوع له و مستعمل فیه متفاوت است. واقعا مستعمل فیها و موضوع له در «هل» با «ضربت» و «تکلمت» مختلف است. پس باید گفت کلا معنای اخبار عبارت از حکایت از ثبوت نسبت یا عدم ثبوت نسبت است. و انشائیات عبارتند از الفاظی که متکلم در مقام ایجاد امر اعتباری یا ایجاد طلب به کار می‌گیرد مثل «افعل» یا «لا تفعل» .

پس با قبول تفاوت این دو با هم، ناچار باید گفت جمل و هیئاتی که در خبر و انشاء هر دو استعمال شده مثل «بعت» و «زوجت» دارای دو وضعند، یکی برای انشاء و دیگری برای خبر. پس براستی در انشائیات متکلم در مقام ایجاد است نه ابرز ما فی الضمیر کند مثل حکایات. در زوجت خبری، خبر از انشاء زوجیت در گذشته می دهد اما در «زوجت» انشائی اصلا اخباری در کار نیست بلکه «زوجیت» در مقام اعتبار با کلمه «زوجت» انشاء و ایجاد می‌کند و اخباری در کار نیست .

پس آنچه که استاد گفته که هر دو ابراز ما فی الضمیر است صحیح نیست زیرا اگر ما فی الضمیر هم باشد، انشاء زوجیت است نه حکایت از اعتبار و انشاء ملکیت؛ لذا نمی‌توان فرمایش استاد را هم نمی‌توان پذیرفت .

ایشان می‌خواهد بگوید قبل از گفتن زوجت انشائی اول در نفس اعتبار زوجیت کرده و بعد با این لفظ ابراز می‌کند.

به استاد عرض می‌کنیم آنجا که خبر می‌دهد که «زوجت نفسی قبل سنة» اینجا هم ابراز اعتبار زوجیتی را که سال قبل کرده می نماید. پس چه فرقی کرد بین این ؟ چه ابراز زوجیت انشائی و چه ابراز زوجیت سال قبل ؟ شما انشائیات را اعتبار نفسانی می دانید پس در هر دو جا «زوجت» خبر از اعتبار نفسانی می‌دهد!

اساسا فعل مضارع هم برای حال و هم برای استقبال پس با گفتن «یعید صلاته» اگر اعتبار کرده است و بعد یعید را برای ابراز اعتبار کرده باید بگوئیم این هم خبر است چرا که حکایت از ما فی الضمیر است .

انصاف ‌آن است که در اخبار حکایت است از وقایع در هر زمانی که حادث شوند و در مورد انشائیات به راستی با لفظ در مقام انشاء ما فی الضمیر است .

مساله بعد

نظر آخوند[1] در مورد اسماء اشارات و اسماء خطاب این است که وضع عام و موضوع له هم عام است و در مورد حروف هم آخوند گفتند موضوع له عام. اما در الفاظ خطاب مثل انت و ... وضع عام و موضع له خاص است زیرا پیوسته در جزئی خرجی یا ذهنی استفاده می‌شود ولی آخوند می‌فرمایند این مربوط به مقام استعمال و لحاظ است و این خصوصیت و تشخص که موجب تعین و جزئی بودن در معنای هذا و موضوع له آن نیست بلکه از ناحیه اشاره آمده است نه از ناحیه موضوع له .

این فرمایش هم قابل قبول نیست زیرا اگر در معنای کلمه هذا شیئی نخوابیده باشد مراد از هذا چیست و معنای هذا کدام است ؟

معنای «انت»، «تو» است و این مساوی با تشخص است نه اینکه به وسیله خطاب جزئیت استفاده شده پس نمی‌توان گفت وضع در اسماء اشاره و ضمایر عام است و موضوع له خاص است .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo