< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

92/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: علامت دوم تشخیص حقیقت از مجاز/ الفاظ

ما در فقه نیاز به استفاده از ظهورات ادله داریم طبعا هر لفظی در معنای حقیقی خود ظاهر است و در معنای مجازی بدون قرینه ظهوری ندارد و طبعا فقیه که به دنبال شناحت ظهورات الفا‌ظ است، باید به دنبال شناخت معانی حقیقی و مجازی هم حرکت کند؛ زیرا هر لفظی عادة در معنای حقیقی خود ظاهر است و برای فقیه مستنبط ظهور حجت است و وقتی معنای حقیقی را شناخت، طبعا پی به معنای ظاهر لفظ خواهد برد و وقتی معنای ظاهر روشن شد، استنباط برای فقیه آسان می شود پس لفظ حقیقتا در معنای حقیقی ظاهر است و ظهورات الفاظ حجت است. طبعا باید بحث کرد چگونه معنای حقیقی از مجازی روشن می شود .

قبلا در منطق خواندیم که ابزاری برای برای تشخیص معنای حقیقی از مجازی کرده‌اند تبادر و عدم صحت سلب و اطراد لفظ در معنا .

اولین علامت تبادر معنا از لفظ بود. آنگاه که دیدیم در نزد اهل لغت معنای خاصی به ذهن خطور می کند این انسباق نشانه آن است که آن معنای منسبق به ذهن حقیقت است و آن لفظ برای آن معنا به وضع تعیینی یا تعینی وضع شده است .

البته شرط این دلالت و کشف در وقتی است که انسباق مستند به حاق لفظ باشد نه قرینه حالیه یا مقامیه پس آنگاه که از کسی شنیدیم «رایت اسدا» و در ذهن شنونده حیوان مفترس منسبق شد از لفظ اسد، این کاشف از وضع اسد برای حیوان مفترس است و لفظ ظهور در معنای حقیقی هم خواهد داشت .

در آیه شریفه «تیمموا صعیدا طیبا» اگر دیدیم منسبق از لفظ صعید، خصوص تراب است می گوئیم قرآن تیمم بر خاک را اجازه داده است نه بر سنگ یا سایر وجوه ارض. طبعا تیمم بر سنگ مجزی صحیح نخواهد بود ناگزیر این انسباق نشانه حقیقت بودن لفظ صعید در تراب است و معنای حقیقی از خود لفظ صعید به ذهن تبادر کرده و هیچ قرینه‌ای در کار نبوده .

سوال: اگر ما انسباق و تبادر معنا را از لفظی دیدیم ولی احتمال دادیم این مستند به قرینه ای بوده که بر ما مخفی مانده آیادر اینجا تبادر کاشف از حقیقت است ؟

مثلا گوینده می گوید «رایت اسدا» در این منطقه که شیر درنده نیست شاید مراد گوینده رجل شجاع بوده نه حیوان مفترس. آیا اینجا میتوان به اصالت عدم قرینه نفی قرینه کرد و گفت انسباق مستند به حاق لفظ است و لفظ حقیقت در رجل شجاع است ؟

اگر شک کردیم که آیا معنایی که از لفظ خاص تبادر کرده به ذهن مستند به حاق لفظ است تا دلیل حقیقت بودن لفظ در معنا باشد یا مستند به قرینه است تا دلیل بر حقیقت بودن نباشد، آیا به اصالت عدم قرینه می توان نفی قرینه کرد و گفت معنا مستند به حاق لفظ است ؟

خیر، در علم اصول و فقه، کثیرا ما علماء می‌گویند: عند الشک اصل عدم قرینه است. آیا می توان به اصالة عدم قرینه، استنباط کرد معنای متبادر الی الذهن معنای حقیقی لفظ است ؟

خیر، اشتباه نشود اصالة عدم قرینه در مقام کشف مراد جدی است نه در مقام مراد استعمالی و تشخیص حقیقت از مجاز .

بیان ذلک

تارة در معنای حقیقی و مجازی و معنای موضوع له بحث می کنیم و اخری در کشف مراد جدی متکلم و اخذ به کلام او و احتجاج بر او .

مقام دوم همان مقامی است که می‌توانیم متکلم را بر آن اساس مواخذه کنیم و بر او احتجاج کنیم و بگویم توی متکلم به عنوان عاقل بالغ گفتی «لزید علی دینار» این کلام تو نشانه آن است که زید یک دینار به ذمه تو دارد و قاضی تو را ملزم به اداء دین می کند. این مقام اراده جدی و احتجاج است و اگر در اینجا متکلم بگوید مراد من از دینار نصف دینار بوده یا مراد من از لام در لزید برای الصاق بوده، از او پذیرفته نمی شود زیرا به او می گویند در این صورت تو باید قرینه می آوردی و چون نیاوردی به همان ظاهر مواخذه می‌شوی .

پس در تشخیص معنای حقیقی از مجازی، اصالة عدم قرینه نقش ندارد و هیچ وقت حجیت ندارد .

آری در مقام کشف مراد جدی متکلم، اصالة عدم قرینه زیاد مورد استفاده قرار می گیرد؛ مثلا عند الشک در اینکه عام مراد جدی بوده یا خاص، اینجا اصل عدم قرینه است و عموم مراد بوده و اگر شک کردیم اطلاق مراد است یا تقیید اصل عدم قرینه است و معلوم می شود مراد جدی مولی اطلاق است

دومین علامت تشخیص حقیقت از مجاز، صحت حمل و عدم صحت حمل و به عبارت دیگر عدم صحت سلب وعدم صحت سلب است

اگر بشود معنائی را از لفظی سلب کرد، این کاشف از مجازیت لفظ است مثلا «الرجل الشجاع لیس بأسد» این کشف می کند که اسد در رجل شجاع مجاز است و اگر صحیح نبود سلب و حمل صحیح بود این علامت حقیقت است و صحت سلب علامت مجاز است

همان اشکال دور در تبادر در مورد عدم صحت سلب یا صحت حمل نیز آمده و آخوند میفرمایند صحت الحمل علامة الحقیقة است و عدم صحت سلب علامت مجاز است.

استاد خوئی می گویند:[1] حمل یا عدم صحت سلب نمی تواند قرینه برای حقیقت باشد

بیان ذلک

می دانیم در حمل از یک جهت اتحاد و از یک جت تغایر است. اگر تغایر به تمام جهات باشد قطعا حمل غلط است مثل حمل جدار بر کتاب و به عکس. اگر بین موضوع و محمول از همه جهات اتحاد بود باز هم غلط است مثل الانسان انسان .

پس در هر حملی هم ناگزیر از یک وحدت و تغایر هستیم .

آخوند می‌گویند:[2] حمل اولی ذاتی نشانه آن است که موضوع حقیقت است در محمول. اگر به حیوان مفترس گفتیم «الحیوان المفترس اسد» این کاشف از معنای حقیقی اسد است. یا اگر گفت الانسان حیوان ناطق این کتشف از این است که معنای انسان، حیوان ناطق است یا در کتب لغت می‌گویند «الصعید التراب الخالص» یا «التطهر انفعال التطهیر» این معانی که در کتب لغت ذکر می کنند و لفظ را موضوع و معنا را محمول قرار میدهند و ما از محمول بر موضوع کشف می کنیم که معنای حقیقی موضوع همانا محمول است، لذا آخوند در حمل اولی ذاتی می‌گویند در حمل اولی ذاتی ناگزیر دلالت دارد بر اتحاد معنای لفظ با محمول و حقیقت بودن لفظ در محمول پس در «الانسان بشر یا حیوان ناطق» دلالت می کند که موضوع له لفظ محمول است و برای آن وضع شده است اما در حمل شایع معنا بیان نمی شود، بلکه فقط دلالت دارد زید فقط یکی از افراد انسان است و اتحاد در مفهوم نیست بلکه فقط در وجود است .

پس آخوند می گویند در حمل اولی صحت حمل علامت حقیقت است و لی در حمل شایع فقط حمل در وجود است نه معنا. و للکلام تتمه

و الحمد لله

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo