< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

92/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: دلائل اشاعره بر اثبات کلام نفسی

تکلم امر حادثی است که جزء صفات فعل ذات حق متعال است و اینکه متکلم به ذات حق متعال اطلاق شده است دلیل بر ذاتی بودن این صفت در خداوند نیست و برای اثبات ذاتی بودن آن نمی توان به کلام نفسی قائل شد و بعد هم به قدیم بودن و ازلی بودن صفت تکلم برای خداوند شویم .

با توجه به روایات و عقل، در نفس اراده و علم و مبادی اراده که تصور و تصدیق است، چیزی به نام کلام نفسی وجود ندارد.

اما اشاعره برای اثبات کلام نفسی در جمل خبریه و انشائیه گفته اند که اموری را در جمل خبریه و انشائیه می‌بینیم که نمی توانند لفظی باشند چنانکه اراده و علم هم نیستند .

اشاعره برای اثبات مدعای خود به اموری تمسک کرده اند که مخدوش است

برهان اول اشاعره بر اثبات کلام نفسی

در جمل خبریه و لو متکلم عالم به نسبت نباشد و شاک در نسبت باشد، ولی خبر می دهد که «زید مات»، در صورتیکه ممکن است عالم یا شاک به نسبت یا عالم به عدم باشد.

این جمله خبریه دال بر ثبوت محمول للموضوع و نسبت بین زید و موت زید است، در صورتیکه علم بر خلاف اوست یا اساسا شاک در این نسبت و وقوع خارجی آن است، ولی در عین حال ذات جمله خبر است که محتمل الصدق و الکذب است و از شما سوال می کنیم که کدام کلام محتمل الصدق و الکذب است ؟

بلاریب متکلم و مخاطب ممکن است عالم به خلاف باشند اما این کلام دارای مفهوم و معنائی است که به اعتبار آن جمله خبریه است که یحتمل الصدق و الکذب و آن جز کلام نفسی چیزی نیست؛ برای اینکه علم که نیست؛ زیرا متکلم علم به خلاف دارد، نه علم به مضمون این جمله و مخاطب هم گاه علم به خلاف دارد، پس محتمل الصدق و الکذب که خاصیت ذات جمله خبریه است، جز کلام نفسی نیست.

اما کلام لفظی هم که دخلی به واقع امر ندارد و در خارج زید یا مرده یا نمرده است .

واقعیت دیگر الفاظی است که متکلم گفته که قطعا دخلی به امور واقع فی النفس و معنا ندارد پس باقی می ماند علم و اراده متکلم که آن هم ناشی از تصور و تصدیق است که اینها نیز دخلی به الفاظ کلام ندارد، پس آن جمله خبریه که ذاتش مساوق با محتمل الصدق و الکذب بودن چیست ؟

پس در این گونه موارد کشف می کنیم که شیء دیگری قائم به نفس متکلم است به نام کلام نفسی که استاد مرحوم سید هاشم حسینی تهرانی در شرح تجرید از قوشجی نقل کرده که بهترین معنا برای تفسیر کلام نفسی همین است که آن نسبت ذهنیه قائم به ذهن مخاطب است که آن شاید حقیقت کلام نفسی در جمل خبریه از نظر اشاعره باشد .

در جمل انشائیه نیز گفته اند بلا اشکال گاه اراده هست و متکلم امر می کند، اما گاه اراده وجود ندارد و برای امتحان و اعتذار امر می شود؛ مثل امر به سجده برای آدم با اینکه خداوند متعال می دانست شیطان اطاعت نمی کند و در عین حال طلب سجده کرد و این قائم به نفس متکلم است و غیر از اراده متکلم است.

مرحوم بروجردی و سیدنا الاستاذ جواب داده اند[1] که در جمل خبریه آن نسبت جز تصور موضوع و محمول و نسبت بینهما چیزی نیست و تردید نیست که در تصور موضوع و محمول و نسبت بینهما امری به جز تصورت قائم به ذهن نیست، بلکه ذهن آن را ایجاد می کند و با تصور و هو هویت بین موضوع و محمول به جمله خبریه بازگشت دارد و این دخلی به کلام نفسی ندارد .

در جمل انشائیه هم اراده امر کردن است گرچه اراده واقعی نباشد و نباید گفت اگر اراده باشد، تخلف مراد از ارادة الله مستحیل است؛ زیرا اراده آنجا که تخلف محال است تکوینی مراد است، اما در اراده فعل من الغیر، تخلف مراد از اراده مستحیل نیست، پس در اوامر اعتذاریه و امتحانیه ارادة الله وجود دارد و امر همان اراده است که داعی او بر این اراده گاه حصول مامور به است و گاه داعی، امتحان عبد یا اعتذار از مؤاخره عبد است .

 

برهان دوم اشاعره بر اثبات کلام نفسی

دیگر از براهین شعر «ان الکلام لفی الفواد و انما جعل اللسان علی الفواد دلیلا» است که اصلی برای آن نیست و آخوند آن را برای نفی کلام نفسی آورده اند[2] و این روایتی نیست که به استناد آن بتوان مدلولش را ثابت کرد .

 

برهان سوم اشاعره بر اثبات کلام نفسی

دلیل سوم اشاعره آن است که خداوند متعال قطعا متصف به صفت متکلم هست و از طرفی قیام تکلم به ذات حق متعال حلولی است و مثل قیام بیاض به ابیض و سواد به اسود است و همانطور که در این موارد از قبیل حلول مبدا به ذات است در ما نحن فیه هم تکلم قیام حلولی دارد و این صفت برای حق متعال ثابت است.

از طرفی صفات صدوری داریم که اشاعره منکر آن نیستند ولی در صفات صدوری؛ مثل خالق و رازق در مورد تکلم غیر ممکن است که از قبیل فعل صدوری باشد و الا باید بر خدا نائم و متحرک و امثال ذلک ثابت باشد؛ زیرا این صفات نیز به وسیله خداوند در بدن ثابت می شود، ولی از آنجا که می دانیم این صفات بر خداوند حمل نمی شود، اما متکلم اطلاق می شود، کشف می کنیم تکلم صدوری نیست، بلکه حلولی است و از قبیل ابیض و اسود است که قیام ذات به این صفات حلولی است و در این صورت اگر تکلم از سنخ حادثات باشد، لازم می آید خداوند معرض حادثات باشد و حال اینکه خداوند معرض حادثات قرار نمی گیرد پس معلوم می شود در ذات خداوند تکلم حلولی است .

شاید این بهترین برهان اشاعره برای اثبات کلام نفسی باشد که در جلسه آینده به نقد آن خواهیم پرداخت .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo