< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

93/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: رد نظریه مرحوم آخوند در منشا افعال

گفتیم چند قاعده را فلاسفه به عنوان اصول موضوعه پذیرفته اند و در نتیجه در بحث ما نحن فیه در مقابل جبریین که ملتزم شده اند که موثر در همه امور خداوند است برای اینکه از شبهه جبر خارج شوند و با قواعد فلسفی تضادی نداشته باشد، برخی همانند محقق خراسانی ملتزم شده اند[1] که افعال انسانها ناشی از اختیار آدمیان و اراده آنها از آنان صادر می شود و برای آنکه قاعده «ما لم یجب لم یوجد» را نقض نکنند، فعل اختیاری را به اختیار منتهی کرده اند و آن را سرانجام به سعادت و شقاوت ذاتی منتسب دانسته اند و به این ترتیب خواسته اند از شبهه جبر تخلص پیدا کنند .

اشاعره قائل به جبر و مفوضه قائل به تفویض امور به دست انسانها شدند و امام صادق علیه السلام فرمودند «لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین»[2] و برای بیان معنای امر بین الامرین، آخوند خواسته اند که با التزام به قواعد فلسفی امر بین الامرین را توجیه کنند، با توجه به تالی فاسد های مکتب جبریین مانند بطلان ثواب و عقاب .

در مقابل جبریین، مکتب مفوضه می گوید مثل انسانها در دنیا مثل بنائی است که خانه ای ساخته و آن را به دیگری واگذار کرده است و تصرفات در اختیار مالک و خریدار خانه است و گفته اند خداوند انسان را خلق کرده و او را به خودش واگذار کرده است و خداوند از افعال آدمیان جدا و منحاز است و اختیار را به خود انسان ها واگذار کرده است .

این دو مکتب هر دو غلط است؛ زیرا لایزال باید فیض از مبدا هستی ادامه داشته باشد؛ همانند نوری که از خورشید باید دائما به زمین بتابد تا دنیا روشن گردد. همینطور باید فیض هستی دائما از ناحیه خداوند به عالم افاضه شود تا حیات انسانها و وجود عالم با همه برکات آن ادامه یابد و اسباب و مسببات دارای تاثیر باشند و لذا مستند دانستن تمام افعال بما لها من العلل و المقتضیات به خود انسانها غلط است، بلکه امری بین دو امر است و آخوند گفته اند امر بین الامرین به این صورت است که افعال به اراده و انتخاب خود انسان هاست و شکی نیست که اراده انسان ها علت تامه برای وجود مراد و افعال انسان می شود و مبادی اراده نیز یکی پس از دیگری در وجود انسان تحقق می یابد و سرانجام فعل از آدمی حاصل می شود به اراده آدمی و اینکه جبری مسلک گفته اند اراده انسان موثر نیست بلکه فقط ارادة الله موثر است و عادة خدا بر این جاری شده است که عقیب اراده بشر مراد محقق شود نه اینکه اراده انسان در حصول مراد موثر باشد، بر این مکتب قلم بطلان کشیده اند و گفته اند افعال به اراده خود انسانها تحقق می یابد ولی از آنجا که «الشیء ما لم یجب لم یوجد» پس این اراده انسان هم که از ممکنات است باید به علت تامه ای منتهی شود؛ زیرا هیچ ممکنی بدون علت تامه و رسیدن به حد وجوب بالغیر وجود پیدا نمی کند، لذا مرحوم آخوند می گوید گرچه فعل انسان مستند به اراده آدمی است و او مجبور نیست، اما از آنجا که اراده انسان امر حادثی است، باید به دو دلیل باید به یک شیء ذاتی منتهی شود .

دلیل اول: حدوث و امکانی بودن اراده «الشیء ما لم یجب لم یوجد» و علت تامه را به سعادت و شقاوت انسان بر گردانده اند.

دلیل دوم: گرچه اراده انسان علت وجود فعل آدمی است، اما چون اراده امری عرضی و حادث بر نفس است و کلما بالعرض لابد و ان ینتهی الی بما بالذات، پس باید اراده انسان به ارادة الله منتهی شود و آن علم خدای تعالی به نظام اتم و اکمل است و به این دو دلیل فعل ارادی انسان گرچه مستند به اراده انسان هاست، ولی سرانجام منتهی می شود به علت تامه ای که آن ارادة‌ الله و یا سعادت و شقاوت ذاتی است و آن اراده منشا اراده امر خیر یا امر شر می شود .

ولی استاد خوئی این دو قاعده را مخدوش دانسته است[3] و قاعده «الشیء ما لم یجب لم یوجد» را در افعال اختیاری انسان جاری ندانسته است، بلکه در امور تکوینی و علل و معالیل تکوینی جریان دارد و در آن موارد باید علت تامه محقق شود ولی در افعال ارادی که منتهی به انتخاب و اختیار است، نیاز به تحقق علت تامه نیست، بلکه قدرت آدمی کافی برای تحقق فعل است .

و قاعده دوم یعنی منتهی شدن امر بالعرض به امر بالذات نیز با توجه به اینکه اراده غیر از طلب است و فعل آدمی از طلب ناشی می شود، در افعال قاعده مزبور جاری نبوده و وجود ندارد و الا افعالی مانند قیام و قعود و اکل و شرب و نوم هم که از افعال بشر است مسلما منتهی الی ما بالذات نمی شود و اساسا قبول نداریم که ارادة الله تعالی به افعال اختیاری انسانها تعلق بگیرد گرچه حیات انسان و قدرت او در دست خداوند است .

بنابراین این دو قاعده که پایه برای فرمایش آخوند شده است هر دو باطل است و در ما نحن فیه جاری نیست؛ زیرا افعال انسان پس از اراده مستند به طلب و انتخاب و اختیار است و دیگر اختیار اختیاری نیست تا محتاج علت تامه باشد، بلکه اختیار فعل النفس است و لازم نیست، منتهی الی ما بالذات شود .

 

معنای امر بین الامرین و منزلة بین الامنزلتین

بنابراین معنای «منزلة بین المنزلتین» یا «امر بین الامرین» شیء دیگری است و آن عمدتا وابسته به فصل بین اراده و انتخاب است و مشکله بزرگ از وحدت طلب و اراده درست شده است که ما این دو را از هم منحاز دانستیم .

اراده آدمی حال نفس و عرض بر آن است اما طلب غیر از اراده است و اختیار یا انتخاب که همان معنای طلب است غیر از اراده است و اختیار یا انتخاب یا طلب یا تصدی نحو العمل، غیر از اراده است و این فعل النفس مستند به خود نفس است نه علت دیگری به نام اختیار یا انتخاب تا بگوئید «الشیء ما لم یجب لم یوجد»، بلکه پس از اراده مرحله دیگری در نفس به نام انتخاب است و چه بسا انسان شیئی را اراده کند و شوق مؤکد در او حاصل بشود، ولی در عین حال انتخاب فعل نکند ﴿و لقد همت به و هم بها لولا ان رای برهان ربه﴾[4] .

پس افعال آدمی مستند به اختیار است که فعل النفس است و لازم نیست به ما بالذات منتهی شود. پس منزله بین المنزلتین و امر بین الامرین بر اساس این دو پایه می تواند باشد :

پایه اول: در انسان قدرت عقل و تصور و تصدیق به فائده و سایر مقدمات وجود دارد بلاریب .

پایه دوم: بلاریب تمام عالم هستی همانگونه که در وجودش محتاج به حق متعال دارد، در ادامه تاثیر و تاثر نیز محتاج به افاضه فیض از ناحیه حق متعال است ﴿یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید﴾[5] پس ادامه وجود همانند اصل ایجاد به دوام فیض بسته است و این مانند اشراق شمس است که باید پیوسته وجود داشته باشد، تا عالم روشن بماند .

افعال آدمی مانند راه رفتن و تحصیل علم به اختیار آدمی است ولی قدرت بر اینها به ارادة الله است و اگر قدرت در بدن نباشد بر این افعال قادر نخواهد بود پس خداوند پیوسته با ادامه فیض آدمی را زنده می دارد اما انتخاب مؤثر برای حصول اثر را به آدمی داده است پس جبر و تفویض غلط است تفویض غلط است زیرا هیچ کاری بدون افاضه فیض مستمر من الله تحقق نمی یابد و جبر هم غلط است زیرا قطعا حرکت دست ما با حرکت دست مرتعش فرق دارد زیرا یکی اختیاری است و دیگری به غیر انتخاب است

سرانجام نظر مرحوم آخوند که گفته اند منشا اعمال سعادت و شقاوت است و آن منشا اختیار کار خیر و شر است؛ اشتباه است بلکه بعد از اراده، انتخاب است و آن همان اختیار است که مستند به خود آدم است مثل اکل و شرب، گرچه قدرت بر اکل و فرمان دادن به ادامه حیات است که آن به دست خداست .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo