< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

93/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: مشکل اخذ قصد امر در متعلق امر

گفتیم نمی شود قصد امتثال امر را در متعلق امر اخذ کرد و گفتیم لسان ادله متفاوت است و گاه در لسان دلیل امری اخذ می شود که عقلا یا عرفا باید مفروض الوجود باشد تا حکم فعلیت پیدا کند؛ مثلا در آیه شریفه ﴿لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا﴾[1] وقتی مکلف موضوع شد و متصف به استطاعت شد حج واجب است و این موارد از نظر استفاده عرفی موضوع و قیود متعلق متعلق تکلیف اخذ می شود، و باید مفروض الوجود باشد و قبل از فعلیت حکم تحقق یابد تا بعد حکم مولی فعلی شود پس معنای آیه این خواهد شد که «اذا وجد فی الخارج مستطیع فیجب علیه الحج فعلا» .

حال قیود ماخوذه در لسان دلیل آیا متعلق خود تکلیف اند تا اتیان به آن لازم باشد یا اینها در موضوع تکلیف اخذ شده است تاعلی فرض وجودشان تکلیف فعلی شود ؟ و چه فرقی است بین صل متطهرا و صل اذا زالت الشمس ؟

چطور در بعض موارد شما قائلید باید فرض وجودش شود تا نماز واجب شود و بعض قیود را باید ایجاد کرد و در متعلق تکلیف اخذ شده؛ مثل «صل متطهرا» چرا در اینجا خود تطهر مثل خود صلاة واجب است و همانطور که اصل صلاة متعلق امر است قید صلاة هم که طهارت باشد متعلق امر است اما در «صل عند الزوال» بر فرض وجود زوال تکلیف به وجوب صلاة می یابد یا در «صل مستقبل القبلة» اینجا صلاة هم واجب است و قید صلاة هم لازم التحصیل است اما در ﴿لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا﴾ در فرض وجود استطاعت حج واجب است.

چه فرقی کرد که بعضی از قیود را لازم می دانید و متعلق تکلیف می دانید و برخی از قیود نه، اینها متعلق تکلیف نیستند، بلکه علی تقدیر وجود قید تکلیف فعلی است ؟

جواب: این از یکی از دو راه تشخیص داده می شود: اگر قیدی مقدور مکلف نبود تحت امر قرار نمی گیرد مثل زوال که مقدور نیست، بر خلاف طهارت که اولی مقدور نیست ولی دومی مقدور است و تحت امر قرار می گیرد .

پس در فرض وجود زوال صلاة واجب است نه اینکه صلاة واجب است با فرض تحصیل زوال .

راه اول: کشف از طریق عقل است که قید غیر مقدور علی فرض وجوده باعث فعلیت تکلیف می شود.

راه دوم: برای کشف اینکه قید تحت امر است یا نه و مفروض الوجود بودن است فهم عرفی است مثلا می دانیم در اوفوا بالعقود علی تقدیر وجود عقد وفاء به آن واجب است و یا علی تقدیر وجود استطاعت حج واجب است .

پس راه دوم کشف عرفی از لسان دلیل است. ممکن است هم هر دو قید مقدور باشد؛ مثل عقد و استطاعت، ولی هر شنونده ای کشف می کند که مقصود نه آن است که تحصیل عقد هم لازم است، بلکه معنایش لزوم علی تقدیر العقد است و یا نذر علی تقدیر وجوده وفاء به آن لازم است، نه اینکه ایجاد نذر هم واجب باشد، به خلاف صل متطهرا که می فهماند طهارت قید واجب و لازم التحصیل است، نه اینکه علی تقدیر الطهارة صلاة واجب باشد .

اکنون که مایز مشخص شد در صل بقصد اطاعة الامر آیا معنایش این است که شما باید همراه اطاعت این امر، قصد امر هم بکنید یا نه، چون امر غیر اختیاری و وظیفه مولی است باید قبلا مفروض الوجود باشد تا مولی بتواند امر کند به صلاة به قصد امر .

محقق نائینی فرمود چون امر تحت اختیار عبد نیست پس باید قبلا مفروض الوجود باشد؛ یعنی اگر مولی می گوید صل الظهر بقصد اطاعة الامر، پس باید قبل از تکلیف، امری به صلاة ظهر کرده باشد تا بعد به ما بگوید: صل بقصد امر؛ یعنی باید امر در رتبه قبل مفروض الوجود باشد و نمی شود بدون تحقق امر قبلا، مولی بگوید: صل بقصد الامر؛ زیرا در این تکلیف بقصد الامر امری در کار نیست تا نماز را به قصد امر بخوانیم؛ لذا باید امر مولی که تحت اختیار عبد نیست قبل از آن امر از مولی صادر شده باشد و مفروض الوجود باشد تا بعد بگوید صل بقصد الامر و اگر بگوئیم همان امر به اصل صلاة کافی در ایجاب اتیان الصلاة به قصد امر است لازم است تقدم الشیء علی نفسه .

بررسی کلام محقق نائینی

استاد خوئی معیار محقق نائینی را قبول دارند ولی در عین حال عقیده دارند لازم نیست امری قبل از امر به صلاة عند الزوال وجود داشته باشد .

مقدمه

قدرت در فعلیت تکلیف شرط است، یا از باب استقلال عقل، یا از باب اینکه لازمه خطاب، مقدور بودن عمل است .

آیا در وقت امر قدرت لازم است، یا قدرتی که در فعلیت تکلیف معتبر است قدرت حین الامتثال است نه قدرت حین فعلیت امر؟

حق این است که آنچه معتبر است قدرت حین الامتثال است. عقل می گوید تکلیف به شیء غیر مقدور غلط است؛ زیرا غرض از امر ایجاد داعی در نفس مخاطب است و اگر مخاطب تکلیف برایش غیر مقدور بود، امر در او ایجاد داعی نمی کند، اما این نه مقتضی آن است که وقت امر مولی عبد قادر بر عمل باشد، بلکه لازمه این حکم عقل آن است که حین الامتثال عبد قادر بر آن باشد .

مثلا مولی می گوید از اول زوال تا غروب شمس وقت نماز است و باید با طهارت مائیه نماز بخوانی، حال اگر اول زوال آب نبود تکلیف ساقط نیست و تکلیف تا زمانی که وقت امتثال است اگر مقدور نبود تکلیف غلط است اما وقت امتثال تا غروب امتداد دارد و اگر تا قبل از اتمام وقت قدرت حاصل شد تکلیف درست است؛ زیرا مناط در تکلیف قدرت در وقت امتثال است، نه قدرت در زمان امر مولی .

حال استاد خوئی می گوید[2] شما می گوئید وقتی مولی می گوید صل بقصد الامر، چون امر غیر اختیاری مکلف است، پس امر باید مفروض الوجود باشد تا مکلف بتواند امر را به قصد امر بیاورد .

جواب ما این است که اگر مولی از اول زوال امر به نماز ظهر و عصر می کند که وقت آن تا غروب مستمر است، اگر همان اول زوال مولی فرمود صل بقصد الامر آیا در طول این مدت وقتی پیدا می شود که مکلف همین امر اول مولی را امتثال کند؟ همان اول زمان فرمود صل الظهرین بقصد امری، این چه اشکالی دارد ؟ آیا باید از دیدگاه عرف وجود امر در زمان امر به صلاة یعنی اول زوال مفروض الوجود باشد یا از دیدگاه عقل؟

جواب: اما عرف نمی تواند استظهار مفروض الوجود بودن امر را ازلسان دلیل استظهار کند و اما از نظر عقل اتیان به قصد امر غیر مقدور نیست .

بله قبل از امر مولی نماز خواندن به قصد امر مستحیل بود، اما بعد از آن امر به صلاة کرد و لو این امر یکی بیش نیست محذوری ندارد و غیر مقدور نیست؛ زیرا تا غروب برای اتیان ظهرین وقت دارد و لازم نیست قبلا امر مفروض الوجود باشد، خیر، همین امر می تواند متکفل اثبات قصد امر و قصد قربت باشد؛ زیرا در طول این چند ساعت، عبد قدرت بر اتیان عمل به قصد قربت دارد .

آن فلسفه در ما نحن فیه قابل نقض است؛ زیرا هدف از اینکه امر غیر مقدور، باید مفروض الوجود باشد این است که مکلف قدرت نداشت این قید را ایجاد کند، اما در ما نحن فیه بعد از اول وقت و امر مولی، مکلف قدرت بر اتیان صلاة به قصد امر دارد. بنابراین می شود قصد الامر و القربة را در متعلق امر اخذ کرد و لازم نیست مفروض الوجود بوده باشد .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo