< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

94/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: نفی تفصیل موجود در مسئله ضد

تفصیلی که از محقق خوانساری در بدائع الافکار تقریرات آقا ضیاء آمده است و نیز منسوب به شیخ انصاری هم هست این است که گفته اند فرق است بین ضد موجود و ضد معدوم [1] .

اگر ضد موجود باشد انجامش بر ترک ضد موجود متوقف است، اما اگر ضد موجود نباشد فعل ضد بر عدم ضد دیگر متوقف نیست .

مثال

اگر کسی مشغول نماز یا عمل دیگری است، اینجا ازاله متوقف بر صلاة است، ولی اگر فرضا مشغول عملی نیست ازاله متوقف بر ترک الصلاة نیست، بلکه متوقف بر ترک ضد ازاله نیست.

طبعا این مطلب با ذوق عرفی هم سازگار است؛ مثلا اگر کسی خواست منزلش را رنگ کرم بزند این متوقف بر ترک رنگ های دیگر نیست اما اگر بخواهد قیام کند و در حال قعود باشد طبعا محتاج به ترک قعود است و باید ضد موجود ترک شود .

هرچند این مسئله با فهم عرفی سازگار است اما از آنجا که مسئله عقلی است باید به فلسفه بحث برگشت کرد. در فلسفه ثابت است که نسبت ممکن به وجود و عدم سیان است .

وجود شیء دارای علت است و بقاء آن هم محتاج علت است، هر چند علت آن متفاوت است. با توجه به این اگر شیئی معدوم شد، بقاء عدم به خاطر عدم العلة است؛ یعنی علت وجودی نباید باشد .

حال در نگاه عرفی وقتی کسی مشغول تکلم است و استمرار تکلم او نیاز به قصد و اراده دارد و در فاعل مختار این مسئله روشن است پس یک متکلم اگر بخواهد سکوت کند سکوتش مستند به اراده است و هکذا اگر بخواهد تکلم را ادامه دهد آن نیز محتاج اراده و قصد است و لذا هر دو نیاز به علت تامه و عدم المانع دارند و اگر توقف باشد قطعا مستلزم دور است .

در دقت فلسفی هم گرچه یک ضد در وجود نیاز به علت دارد، اما اگر ضد دیگری معدوم بود معنایش این نیست که ضد موجود فقط نیاز به عدم الضد دارد و الا ضدی که معدوم است نیاز به عدم آن عدم نداریم تا در ناحیه ضدی که عدمش نیست محتاج به عدم الضد باشیم .

اگر وجود ازاله متوقف بر ترک الصلاة باشد فرقی ندارد که صلاة موجود باشد و بعد ترک کند تا قدرت بر ازاله پیدا کند یا صلاة معدوم باشد، گرچه وقتی صلاة معدوم است مانعی از وجود ازاله نیست، اما مقتضی که برای وجود الصلاة است، به حال خودش وجود دارد و آن اراده مکلف است و باید این اراده هم نباشد تا بتواند متصدی ازاله شود .

پس فرقی نمی کند همانطور که وجود ازاله با فرض صلاة متوقف بر ترک الصلاة است، وجود ازاله نیز متوقف بر ترک مقتضی صلاة است و اراده صلاة نباید باشد .

در نتیجه فرقی نیست بین اینکه ضد ما مسبوق به عدم ضدش باشد یا مسبوق به وجود ضدش باشد. در هر دو حال اتیان به ازاله نیاز به مقتضی دارد و اگر ضد قبل موجود بود، مقتضی ما نباید باشد تا ضد دوم حصول پیدا کند و اگر صلاة در کار نباشد ایضا وجود ازاله نیاز به مقتضی دارد و مقتضی صلاة باید در کار نباشد و الا وجود مانع از حصول ازاله منع می کند .

تا اینجا ثابت شد وجود یک ضد متوقف بر عدم ضدش نیست و تفصیل هم صحیح نیست، بلکه وجود یک عمل متوقف بر اراده آن عمل است و در فعل اختیاری مکلف، خواه نا خواه اگر اضدادی در کار بود توقف بر ترک اضداد نیست، بلکه از آنجا که جمع بین اضداد غیر ممکن است هر عملی که انسان به او امر شد باید آن را انجام دهد و قهرا انجام یک عمل همراه با ترک اضداد اوست، نه اینکه متوقف بر ترک ضد باشد تا بگوئیم ترک الضد مقدمه فعل واجب است و در نتیجه مقدمه واجب واجب است و ترک الضد واجب و فعل الضد حرام است .

این نتیجه بحث در مسئله مقدمیت ترک ضد برای فعل ضد دیگر است .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo