< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

94/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: مزاحمت بین دو واجب مضیق

سخن ما در این بود که اگر واجب مضیقی مثل ازاله نجاست از مسجد با یک واجب موسعی مثل صلاة مزاحمت کرد طبعا واجب مضیق مقدم است و اگر واجب مضیق را ترک کرد و واجب موسع را انجام داد امر ساقط نمی شود زیرا بین امر به ازاله و امر به صلاة تنافی نیست که امر به کلی طبیعی علی سبیل البدلیه است پس نماز محکوم به صحت است .

به فرض که امر به شیء مقتضی نهی از ضد باشد و آن صلاة مزاحم با ازاله فاقد امر باشد اما از دو راه دیگر می توان اثبات صحت صلاة کرد اول از راه نهی غیری که کاشف از مفسده نیست و لذا مصلحت ذاتی صلاة مصحح اتیان به صلاة است و لو فرضا امر نداشته باشد .

امروز سخن در جائی است که هر دو واجب مضیق باشد مثل اینکه خسوف شده است و رو به انجلا است و وقت نماز ظهر و عصر هم مضیق است. طبعا اهم مقدم است مثلا صلوات یومیه اهم است و باید وقت را در آن صرف کرد

حال اگر اهم را ترک کرد آیا می توان مهم را به قصد امر یا ملاک آورد یا نه ؟

مسلم است که دو امر با هم فعلیت ندارند و این دو امر هر دو فعلی نیستند و الا مستلزم امر به ضدین و محال است پس اهم امرش فعلی می شود و صلاة آیات از فعلیت می افتد آیا می توان گفت اگر صلاة آیات را آورد و صلاة ‌یومیه را ترک کرد آیا صلاة آیاتش صحیح است

مرحوم آخوند و محقق نائینی صلاة آیات را صحیح می دانند؛ زیرا اگر امر به شیء مقتضی نهی از ضد نباشد پس صلاة آیات نهی ندارد تا فاسد باشد و اگر مقتضی نهی از ضد باشد این نهی غیری است که ناشی از مفسده در متعلق آن نیست تا موجب فساد صلاة آیات شود .

اما امر نداشتن به خاطر تزاحم با صلاة یومیه است و می توان آن را‌ به داعی ملاک آورد و موجب قربت خواهد شد پس و لو امر به شیء مقتضی نهی از ضد هم باشد ضد عبادی صحیح است و موجب قرب خواهد شد .

البته در فرض ما امر به مهم هم بر می گردد که مبتنی بر بحث ترتب است که سخنش تا کنون نیامده است .

در این مقام دو مطلب است

اول اینکه ملاکی که منشا امر به صلاة آیات شده است موجود است

دوم اتیان عبادت به داعی ملاک مجزی است

اما مطلب دوم روشن است زیرا عبادت یا به خاطر اهلیت خدای متعال است و یا به خاطر ثواب یا به خاطر خوف از عقاب است که در هر صورت با انتساب به خدای تعالی عبادی است و از زمره توصلیات خارج است پس کبرای بحث قبول است

اما عمدتا بحث در مطلب اول است که صغرای بحث است و به چه دلیل باید نماز آیات را دارای ملاک دانست ول امر نداشته باشد ؟

آقای آخوند می گوید للقطع بالوجدان همانند سایر موارد تزاحم که بلا اشکال اگر اهم ترک شد امر مهم از فعلیت نمی افتد و شیء مزاحم به حالت اولیه خودش باقی می ماند

بنابراین ادل دلیل بر وجود ملاک در مهم وجدان است و لذا صغری مسلم است ولی استاد خوئی وجود ملاک را از راه وجود امر کشف می کنند لذا ادعای آخوند مبنی بر دلیل وجدانی بلا برهان است .

اما راه دومی که بسیاری از این راه پیش آمده اند آن است که اطلاق متعلقات امر اقتضا دارد که متعلق امر دارای ملاک باشد و فرضا اگر دلالت مطابقیه از بین رفت مدلول التزامی باقی است .

بیان ذلک

هر امری که به شیئی تعلق بگیرد به دلالت مطابقی دلالت بر ایجاب و طلب و ثبوت عمل بر ذمه عبد دارد ولی در مدلول التزامی دلالت دارد که امر خداوند گتره و بیهوده نبوده است و امر به صلاة آیات به دلالت التزامی بر وجود ملاک دلالت دارد که به خاطر مزاحمت دلالت مطابقی ساقط شد یعنی طلب ساقط شد، ولی مدلول التزامی به حال خود باقی است؛ زیرا لفظ هم در مدلول مطابقی و هم در مدلول تضمنی و هم در مدلول التزامی حجت است و فرضا اگر مدلول مطابقی زائل شد آن دو مدلول دیگر به حال خود باقی است، همانطور که اگر مولی گفت «اکرم کل عالم» و بعد از این دلیل ده عالم را خارج کرد، مدلول مطابقی که کل بود ساقط شد اما مدلول تضمنی که وجوب اکرام باقی علماست به حال خود باقی است، پس همانطور که زوال مدلول مطابقی موجب زوال مدلول تضمنی نیست، زوال مدلول مطابقی موجب زوال مدلول التزامی که کشف ملاک باشد نخواهد شد و به خاطر مزاحمت مدلول مطابقی صلاة آیات که طلب باشد ساقط شد ولی مدلول التزامی که وجوب طلب باشد به حال خود باقی است .

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo