< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

94/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: بیان محقق نائینی در بقاء ملاک در واجب مهم بعد از عصیان امر به اهم

گفتیم چنانچه ضد واجب عمل عبادی باشد و در اثر تزاحم با واجب فعلی دیگر فاقد امر باشد، می توان از باب ملاک آن عمل عبادی را انجام داد و به همین مقدار که عمل به قصد ملاک انجام شود عبادیت تحقق می باید و با مامور به مطابق است .

سخن این است که عمل عبادی که با واجب اهمی یا واجب مضیقی مزاحمت پیدا کرده است از کجا باید احراز ملاکش کرد ؟

راه اول: مرحوم آخوند گفتند که ما یقین وجدانی داریم که به خاطر عجز از واجب مهم یا واجب موسع، ملاک واجب مهم باقی است[1] که این ادعا قابل اثبات نبود و العهدة علی مدعیه .

راه دوم: کشف ملاک از راه دلالت التزامی بود که مرحوم استاد آن را رد کردند و فرمودند دلالت التزامی متفرع بر ثبوت دلالت مطابقی است و چون دلالت مطابقی امر به واجب مهم یا موسع ساقط شده است دیگر دلالت التزامی هم بر ثبوت ملاک بر واجب مهم نداریم مثل اینکه اگر ترک ازاله کرد و اتیان به صلاة کرد دلیلی بر ثبوت ملاک در این صلاة نیست .

ما در فرمایش استاد مناقشه داشتیم که دیروز گذشت .

راه سوم: از محقق نائینی است که می فرمایند مولائی که امر به واجب غیر مضیق کرده است یا امر به واجب غیر اهم کرده است،‌ دلیل آن مشتمل بر طلب و متعلق طلب است و اگر متعلق طلب مطلق بود کشف می کنیم که ملاک هم مطلقا در متعلق طلب وجود دارد و با فرض انتفاء قدرت ملاک باقی است[2]

مثلا اگر مولی گفت اکرم کل عالم ما از اطلاق متعلق امر کشف می کنیم که اکرام هر عالم ملاک دارد؛ زیرا اگر متعلق تکلیف در لسان دلیل مشروط به قدرت شد مثل حج، می فهمیم ملاک وجوب حجة الاسلام به فرض قدرت منحصر است .

اما اگر لسان دلیل مطلق بود و مقید به قدرت نبود کشف می کنیم که متعلق تکلیف مقید به قدرت نیست .

از طرفی می دانیم به مذهب عدلیه هیچ امر و نهیی بلا ملاک نیست، پس اکرام هر عالمی حتما ملاک ملزم بوده داشته که مولی آن را واجب کرده است، پس به برهان انی از اطلاق دلیل در مقام اثبات کشف می کنیم، متعلق تکلیف مطلقا دارای ملاک بوده است پس اگر در ما نحن فیه امر به صلاة به خاطر مزاحمت با ازاله ساقط شد این فعلیت مزاحمت موجب سقوط فعلیت امر به صلاة هست اما دخلی به متعلقی که مطلقا دارای مصلحت بود ندارد یا اگر قدرت بر اکرم یکی از علماء نداشتیم از اطلاق دلیل «اکرم العالم» کشف وجود ملاک در متعلق که اکرام هر عالم یا صلاة بود، می کنیم لذا اگر فرضا ازاله را ترک کرد و نماز خواند یا اکرام را به خاطر مزاحمی ترک کرد منافات ندارد که متعلق تکلیف را به داعی ملاک بیاوریم.

ان قلت: تکلیف مشروط به قدرت است و اگر به خاطر مزاحمت با ازاله قدرت شرعی به خاطر مزاحمت واجب دیگر بر صلاة ندارید تکلیف به صلاة ساقط است و امر به صلاة نیست و از کجا وجود ملاک در متعلق امر کشف می شود .

در جواب آقای نائینی گفته اند رتبه معروض مقدم بر رتبه عارض است؛ زیرا عرض نیاز به محل دارد، دون العکس بنابراین رتبه هر نیازمندی متاخر از رتبه صاحب حق است همانطور که رتبه معروض مقدم است در تکلیف هم همین طور است[3] زیرا تکلیف عرضی است که بر متعلق وارد می شود و رتبه قبل از امر موضوع و متعلق امر است و اول مولی صلاه را با مصلحت آن ملاحظه می کند سپس امر می کند پس پیوسته رتبه امر و رتبه تکلیف متاخر از رتبه متعلق تکلیف است و ما گفتیم از اطلاق متعلق تکلیف کشف می کنیم که ملاک در مطلق متعلق تکلیف است و امر به صلاة و لو عجز از امتثال آن پیدا کنیم، و متاخر موجب رفع ید از اطلاق ملاک متعلق تکلیف نمی شود یعنی رتبه متاخر موجب نمی شود که متقدم هم مقید شود پس درست است که تکلیف مقید به قدرت است اما متعلق مقید به قدرت نشد.

بنابراین در مانحن فیه هم چون متعلق امر مطلق صلاة است، تقید تکلیف به قدرت موجب رفع ید از اطلاق متعلق تکلیف نخواهد شد و چون این اطلاق متعلق دلالت بر ثبوت ملاک در هر صلاتی داشت و لو امر به خاطر واجب مزاحم مضیق ساقط شده باشد اما ملاک صلاة به حال خود باقی است .

این بیان محقق نائینی است برای جواز آوردن واجب مهم به داعی ملاک در مزاحت آن با دلیل اهم .

 

اشکال سیدنا الخوئی بر بیان محقق نائینی

ایشان می فرمایند اینکه شما گفتید ما از اطلاق متعلق کشف می کنیم هر صلاتی دارای ملاک است از دو حال خارج نیست یا از باب کشف علت از معلول یا از باب اطلاق لفظ [4] .

اگر از باب اطلاق لفظ باشد اذا زالت الشمس وجبت الصلاتان ما از اطلاق وجوب صلاة بدون قید کشف می کنیم هر صلاتی داری ملاک است خواه مزاحمی باشد یا نباشد و ملاک در مطلق صلاة است، ولی راه کشف ملاک پیوسته وجود امر است و اگر امر به شیئی تعلق گرفت ما می فهمیم که در آن شیئ مصلحت و ملاک است اما اگر امر نبود و دلیل در مقام اثبات نداشتیم نمی توان کشف ملاک کرد زیرا راه کشف منحصر به اطلاق دلیل است واگر امر نبود متعلق امر هم فانی است، پس اطلاق متعلق در فرض وجود امر و تعلق آن به مطلق است .

ممکن است نبود امر و سقوط آن به خاطر فقد مقتضی و نبود ملاک باشد یا به دلیل وجود مانع ازاله باشد و ما از کجا بفهیم که ملاک در صلاه بدون امر هست ؟

ان قلت: امر در رتبه بعد از اطلاق متعلق امر است و متاخر در تقیید اثر نمی کند .

قلنا: گاه ممکن است مولای حکیم با نبود امر به صلاة صلاتش هم فاقد ملاک باشد .

ضمنا مبرز جمله امر است که کاشف از سه چیز است طلب و متعلق طلب و کشف ملاک در صلاة و در مقام ابراز تقدیم و تاخیر نداریم .

و اگر مراد از کشف، کشف از علت از معلول است، این صحیح نیست؛ زیرا ما فقط وجود امر ساقط شده و وجود متعلق امر را می بینیم اما ماسوای این که با نبود امر هم متعلق باقی است و می توان صلاة را به داعی امر آورد، دونه خرط القتاة .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo