< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

95/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مفهوم شرط/الکلام فی المفاهیم.

از آنجا که بعض فضلاء بین استلزامات عقلیه و بحث مفاهیم را خلط کرده‌اند توضیحاتی عرض می‌کنیم:

بحث ما در مفاهیم یک بحث لفظی است نه یک بحث عقلی. اگرچه از یک جهت بحث عقلی است و آن اینکه اگر ثابت شد که لفظ دلالت دارد بر علت منحصره دارد، به حکم عقل با انتفاء علت معلول هم منتفی خواهد بود؛ ولکن اصل بحث یک بحث لفظی است که عبارت باشد از اینکه آیا از نظر مدلول لفظ و دلالت مطابقی، خصوصیتی در جمله شرطیه و مانند آن مبنی بر اینکه ذکر شرط یا وصف و مانند اینها دلالت بر انحصار حکم به فرض وجود وصف یا شرط، وجود دارد یا خیر؟

بنابراین قیاس بحث مفاهیم با استلزامات عقلیه مانند ملازمه وجوب ذی‌المقدمه با وجود مقدمه یا ملازمه وجوب یک عمل با حرمت ضد آن قیاس مع‌الفارق است زیرا در لفظ امر به یک عمل واجب بجز دلالت لفظ بر اصل وجوب عمل، دلالت دیگری در لفظ نیست که از آن استفاده شود وجوب مقدمه آن عمل مثل وجوب وضو از امر به صلات یا حرمت ضد صلات از امر به صلات شود بلکه وجوب وضو یا حرمت ضد آن از ملازمه عقلیه بین اراده یک عمل و اراده مقدمه آن یا اراده ترک ضد عمل استفاده میشود، ولی در بحث مفاهیم سخن از دلالت خود جمله منطوقیه بر علیت منحصره شرط برای ترتب جزاست.

اولین مفهومی که مورد سخن بود مفهوم جمله شرطیه بود.

مثال اذا خفی الاذان فقصر. آیا این جمله دلالت بر انحصار شرط بر این جزاء دارد؟ یعنی آیا این جمله دلالت دارد بر اینکه منحصراً علت قصر نماز مسافر خفای اذان است یا خیر؟

عرض شد اگر جمله شرطیه بخواهد دلالت بر انتفاء جزاء عند انتفاء الشرط نماید احتیاج به چهار مطلب دارد:

اول: جمله باید دلالت داشته باشد بر اینکه ترتب جزاء بر شرط به نحو ترتب لزومی است، نه ترتب اتفاقی.

دوم: ترتب علّی باید به نحو ترتب معلول بر علت باشد. به این معنی که مانند ان جائک زید فاکرمه زمانی مفهوم دارد که از دیدگاه عرف تنها علت اکرام، مجیئ زید باشد.

سوم: شرط باید شرط هیئت باشد. یعنی جمله باید دلالت کند بر تعلق هیئت جزاء به شرط نه وجود ماده جزاء به شرط. مثلا در مانند ان جائک زید فاکرمه این جمله زمانی دلالت بر مفهوم دارد که وجوب اکرام معلق بر آمدن زید باشد نه خود اکرام. زیرا اگر مجیئ قید وجوب اکرام باشد انتفاء الجزاء عند انتفاء الشرط صحیح است و اما اگر مجیئ قید خود اکرام باشد این داخل در جمله وصفیه خواهد بود و از بحث ما نحن فیه خارج است. این شرط در کلام مرحوم آخوند نیامده است ولی مرحوم استاد آن را آورده است.

چهارم: باید ترتب جزاء بر شرط از قبیل ترتب معلول بر علت تامه منحصره باشد، یعنی اولاً شزط تمام العله برای جزاء باشد نه فقط مقتضی که برای حصول مفتضا محتاج به وجود شرط و فقد مانع باشد و ثانیاً علت شرط هم برای ترتب جزاء علت منحصره باشد که با فقد آن معلول یعنی جزاء منتفی شود.

اگر این چهار شرط تمام باشد یعنی در مانند ان جائک زید فاکرمه ثابت گردد که اولاً ترتب به نحو ترتب لزومی است نه اتفاقی، و ثانیاً مجیئ علت برای اکرام است، و ثالثاً علت به نحو علت منحصره است، و رابعاً وجوب معلق بر اکرام است، در اینصورت ناگزیر جمله دلالت بر انتفاء وجوب اکرام عند الانتفاء مجیئ دارد و الا خیر[1] .

مرحوم آخوند می‌فرمایند: ما می‌پذیریم که ترتب جزاء بر شرط به نحو لزوم است نه اتفاق، همچنین می‌یپذیریم که قید در جمله شرطیه مربوط به علت است نه ماده(بخلاف نظر مرحوم شیخ انصاری که قید را مبوط به ماده میدانند)، لکن نمی‌پذیریم که در هیئت جمله شرطیه پیوسته ترتب به نحو علّی باشد فضلا از اینکه این علیت به نحو منحصره باشد[2] . که تفصیل بیان ایشان در درسهای بعد خواهد آمد.

والحمدلله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo