< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

95/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عام و خاص

عرض شد در اینکه لفظ کل دلالت بر استیعاب دارد بحثی نیست. منتهی مطلبی که هست در این است که اگر کل بخواهد دلالت بر استیعاب داشته باشد، آیا به مقدمات حکمت هم نیاز هست یا خیر؟

عرض شد مانند صاحب کفایه و مرحوم نائینی قائل‌اند به اینکه به مقدمات حکمت نیاز است، خلافاً با جمعی از جمله مرحوم استاد خویی که این مطلب را انکار نموده‌اند.

حاصل فرمایش مرحوم صاحب کفایه این گردید که کل فقط دلالت دارد برای اینکه تمام افراد مایراد من مدخوله، شامل حکم است. اما آیا تمام افراد مایراد، تمام اصناف مدخول است یا اینکه مراد صنف خاصی است؟ این مطلبی است که احتیاج دارد به مقدمات حکمت، که اگر مولا در مقام بیان است و قیدی را هم ذکر نکرده از این اطلاق کشف می‌گردد که مولا استیعاب را اراده نموده. کمااینکه در لای نافیه و ناهیه هم مطلب به همین نحو است[1] .

اما در مقابل مانند مرحوم استاد خویی می‌فرمایند: متبادر به ذهن از کل، عمومیت است نسبت به همه اصناف و این تبادر مستفاد از دلالت وضعیه است، و الّا بیان کل لغو خواهد بود. بخلاف لای نافیه و ناهیه که وضعش دلالت بر عموم ندارد.

ثمره این اختلاف هم اینجا روشن می‌گردد که اگر یک دلیل گفت اکرم کل عالم و دلیل دیگر گفت لاتکرم فاسقا بر اساس مبنای مرحوم آخوند شمول هردو حکم نسبت به عالم فاسق احتیاج به تمامیت مقدمات حکمت دارد. اما مرحوم استاد میفرمایند کل خودش بالوضع دلالت بر شمول دارد فلذا به منزله بیان است و بر دلیل لاتکرم فاسقا(که برای شمول احتیاج به اجرای مقدمات حکمت داشت) مقدم می‌گردد[2] .

استاد: لای نافیه هم دلالت دارد بر نفی طبیعت مدخول، و نفی طبیعت به نفی همه افراد است؛ بنابراین اگر نیاز به قرینه حکمت باشد باید در هردو باشد، و اگر گفتیم نیاز به مقدمات حکمت نیست، در هردو نخواهد بود.

خلاصه ای از آنچه مطرح گردید، در ضمن چند امر به عرض می‌رسد:

اول: عام و خاص تفسیری جزء همان معنای عرفی و لغوی ندارد.

دوم: عام بر سه قسم است استغراقی مجموعی بدلی، که مرحوم آخوند فرمودند این سه قسم خاصیت خود است بخلاف مرحوم استاد که فرمودند اینها خاصیت نفس دلیل است.

سوم: فرق است بین عام و الفاظی که برای عدد وضع گردیده مانند عشره و عشرین و مانند اینها؛ چه‌آنکه دلالت عام بر شمول از باب دلالت وضع است، اما الفاظ عدد دلالتشان بر شمول از باب تطبیق کل بر اجزائش است.

چهارم: در لغت عرب عام وجود دارد لکن دلالتش بر شمول مراد از مدخول است نه شمول مفهوم مدخول.

پنجم: مرحوم آخوند فرمودند همه مدخولات الفاظ عموم(مانند کل، الف و لام جنس و لای نافیه و ناهیه)، برای دلالت بر شمول مدلول، احتیاج به تمامیت مقدمات حکمت دارند، اما مرحوم استاد فرمودند: دلالت کل بر شمول مدخول بالوضع است و به اجرای مقدمات حکمت نیاز نیست.

اما بعد: بررسی مباحث اصلی بحث عام و خاص.

آیا عام مخصَص، در مابقی افرادش حجت است یا خیر؟

ادامه بحث ان‌شاءالله بعد از تعطیلات دهه اول ماه محرم 1438

والحمدلله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo