< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

95/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تمسک به عام در شبهه مصداقیه مخصّص منفصل–مناقشه مرحوم محقّق خویی درفرمایش استادشان مرحوم محقّق نایینی

خلاصه قبل: مرحوم محقّق نایینی فرمودند: اگر مخصّص وجودی بر عام وارد شد عام معنون می شود به نقیض آن مخصّص به نحو لیس ناقصه.

بیان فرمایش مرحوم محقّق نایینی در مورد مثالی که مرحوم آخوند ذکر کرده اند:

مولا در دلیلی فرموده: "کلّ مرأة تحیض إلی خمسین سنة".[1] و در دلیل دیگری فرموده: "المرأة القرشیة تحیض إلی ستین سنة"[2] . مخصّص منفصل مخصّص وجودی است. باقی تحت عام بعد از تخصیص می شود: مرأه متصف به عدم قرشیت که به استصحاب عدم ازلی ثابت نمی شود. زیرا استصحاب عدم ازلی می گوید: قبل از وجود مرأة، قرشیت نبود. و الآن کما کان در زن مشکوکة النسب اتصاف به قرشیت وجود ندارد استصحاب عدم ازلی عنوان غیر متصف به قرشیت را ثابت می کند نه زن متصف به عدم قرشیت را. پس استصحاب عدم ازلی اثبات عدم نعتی را نمی کند. پس حکم عام را نمی توان در مرأه مشکوکه جاری نمود.

نکته ای در تحقیق فرمایش مرحوم محقّق نایینی

سؤال: چه مانعی دارد که با ورود مخصّص باقی تحت عام عبارت باشد از عنوان عام و نبود مخصّص؟ یعنی در مانحن فیه آنچه تحت عام باقی می ماند چه مانعی دارد مرأه بودن و نبود قرشیت باشد. یعنی مرأه غیر متصف به قرشیت چه لزومی دارد مرأه متصف به عدم قرشیت را باقی تحت عام بعدالتخصیص بدانیم؟

جواب مرحوم محقّق نایینی: هر موضوع حکمی که لحاظ می شود نسبت به صفات عارض بر آن از سه حال خارج نیست. یا این موضوع نسبت به عوارض و صفات خود که از آن تعبیر به انقسامات موضوع می شود، لابشرط است. مثلاً: موضوع، عالم است به هر گونه از صفات باشد اعم از صغیر و یا کبیر، هاشمی و یا غیر هاشمی. یا به شرط شیء است. مثلاً: عالم متصف به عدالت. و یا به شرط لا است. مانند: عالم به شرط غیر فاسق بودن. در مورد عام (کلّ مرأه) و مخصّص (المرأه القرشیه) موضوع باقی تحت عام ممکن نیست که مرأه باشد و نبود قرشیت. زیرا مخصّص قرشیت را خارج کرده و باقی تحت عام مرأه به شرط نقیض آن یعنی مرأه متصف به عدم قرشیت است که با مخصّص تناقص دارد. پس باقی تحت عام منحصر است در فرد به شرط لا. یعنی مرأه متصف به عدم قرشیت.

مناقشه مرحوم محقّق خویی در کلام مرحوم محقّق نایینی[3] :

مرحوم محقّق خویی در صدد جواب و مناقشه در کلام مرحوم محقّق نایینی برآمده اند و دو جواب، یکی نقضی و دیگری حلّی از فرمایشات ایشان استفاده می شود:

اشکال نقضی: در مواردی که شما (محقّق نایینی) اصل عدم ازلی را جاری نموده و نتیجه دار بوده. مثل: موضوع مرکب از دوجوهر یا دو عرض که در دومحل یا در یک محل به نحو وجود محمولی باشند. این اقسام سه گانه ای که برای موضوع عام فرمودید اصل عدم محمولی جاری است. در آنجا هم نباید موضوع را به اصل عدم ازلی یا وجود محمولی موضوع را ثابت کنید.

بیان ذلک: فرمودید اگر موضوع مرکّب باشد مانعی ندارد یک جزء بالوجدان ثابت شود و جزء دیگر به اصل استصحاب وجود یا عدم محمولی احراز شود. مثلاً اگر مرکّب از دو وجود بود مثل وجود عمرو در زمان وجود زید. در اینجا اگر زید بالوجدان موجود باشد و وجود محمولی عمرو به استصحاب ثابت شود. طبعاً حکم موضوع مرکب مثل وجوب إکرامهما ثابت است. و یا اگر موضوع مرکّب از دو عرض بود عدالت مرجع تقلید و فقاهت او اگر یک جزء ثابت بود و وجود جزء دیگر به استصحاب ثابت شد تقلید از این شخص جایز است. موضوع جواز تقلید عبارت شد از مردی که دو صفت عدالت و فقاهت در او باشد. اکنون عدالت نسبت به فقاهت یا لابشرط است و یا بشرط شیء و یا بشرط لا. اینکه در عام مخصّص فرمودید مرأه نسبت به قرشیت ناگزیر یکی از سه حالت را دارد و لامحاله به نحو لیس ناقصه می شود و استصحاب عدم ازلی عدم نعتی را ثابت نمی کند عین همین مطلب در مرکّب هم تصور می شود. مثلاً در زید و عمرو در مورد وجوب اکرامشان یا زید لابشرط است و یا به شرط وجود عمرو و یا به شرط عدم عمرو. در عدالت و فقاهت نیز همینطور. استصحاب فقاهت نمی تواند فقاهتی که همراه با عدالت است ثابت کند. و اینکه فرمودید در مانحن فیه چون موضوع به شرط لا است استصحاب عدم ازلی مفید نیست پس در تمام مواردی که به شرط لا است استصحاب عدم جزء دوم را نباید مفید بدانید. زیرا به فرمایش خودتان مفاد لیس ناقصه است نه لیس تامه.

اشکال حلّی: آنچه بعد از تخصیص باقی می ماند وجود عام و نبود مخصّص است نه به شرط عدم وجود مخصّص. چیزی که در عام بعدالتخصیص معتبر است نبود مخصّص است. یعنی عدم اتصاف به قرشیت نه اتصاف به عدم قرشیت. پس وجود مرأه را بالوجدان احراز کردیم و نبود قرشیت را به استصحاب عدم ازلی ثابت می کنیم نیازی نیست بعد از سلب مخصّص اتصاف به عدم مخصّص را ثابت کنیم. زیرا آوردن بعضی از ملازمات در کلام لغو است. مثلاً: مولا رو به قبله بودن در حال صلاة را اعتبار فرموده. حال استقبال قبله در مناطق ما ملازم است با پشت به شمال بودن و یسار بودن مشرق و یمین بودن مغرب و ستاره جدی در پشت سر قرار گرفتن. آوردن این تقییدات لغو است. وقتی موضوع وجود زن و نبود قرشیت است تقیید به اتصاف به عدم قرشیت لغو است و با سلب قرشیت تقیید به عدم قرشیت لغو خواهد بود.

ضمناً توضیح کامل فرمایش مرحوم محقّق نایینی و اشکال مرحوم استاد خویی مجدّداً در آخر این بحث به قلم حضرت استاد ادام الله ظله العالی به صورت تفصیلی آورده خواهد شد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo