< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

95/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عام خاص_ خطابات شفاهیه_ ثمره قول به اختصاص خطابات برای مشافهین

خلاصه مطالب گذشته: سخن در این بود که آیا خطابات قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مخصوص مشافهین است یا اعم از مشافهین و غائبین و معدومین. با توجه به اینکه خطابات صادر شده به صورت خطاب انشائی است نه خطاب حقیقی پس معدومین هم مانند حاضرین در این خطابات مشترک هستند.

اگر انسان در مجلس با جمع حاضر سخن میگوید و گاهی مخاطب را نام میبرد سخن با افراد به صورت مشافهه و خطاب به صورت حقیقی است و اکثر خطابات و نداهایی که در زندگی روزمره ما است خطاب حقیقی است. ولی خطاب انشائی مانند قول اعمی است: (یا رجلاً خذ بیدی) که خطاب با شخص خاصی نیست. از این قبیل خطابات که افراد خطاب می کنند ولی شخص مورد خطاب حاضر نیست فراوان داریم. مانند: قول امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ صفین که فرمودند: "یا أبامسلم خذهم"[1] با اینکه ابومسلم هنوز وجود نداشت. در انشاء خطاب، مشافهه با مخاطب موجود، اصلاً شرط نیست. بلکه هر کسی که قابلیت استماع این خطاب را ولو در آینده داشته باشد مشمول این خطاب می شود. مثلاً مولا امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه میفرماید: "أُوصِيكُمَا، وَجَمِيعَ وُلدِي وَأَهْلِي وَمَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي، بِتَقْوَى اللهِ، وَنَظْمِ أَمْرِكُمْ، وَصَلاَحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ"[2] وصیتی که حضرت فرمودند برای کسانی که بعد از سالها حاضر می شوند، هم مورد خطاب حضرت واقع میشوند. پس این خطاب انشاء خطاب است نه مخاطبه واقعی.

بنابر فرمایش مرحوم آخوند[3] ادات استفهام و ترجّی و تمنّی برای انشاء ترجّی و تمنّی و استفهام وضع شده اند. اعم از اینکه در نفس گوینده تمنّی وجود داشته باشد یا نباشد. مثلاً لعلّ وضع شده برای انشاء ترجّی، و لو خداوند متعال میفرماید ﴿لعلّ الله یحدث بعد ذلک أمراً﴾[4] . این استعمال مجاز نیست. بلکه گرچه در ذات خداوند متعال امید و ترجّی وجود ندارد ولی مراد از این لفظ، انشاء ترجّی است. انشاء گاهی از ترجّی واقعی در نفس حاصل میشود و گاهی از دواعی دیگری ایجاد میگردد. لذا خطابات قرآن کریم را از این قبیل میدانیم. خطاب را انشاء نموده ولی مقصود آن مشافهه و تکلّم با حاضرین نبوده. بلکه خطاب را انشاء نموده به نحو قضیه حقیقیه که هر کسی در هر زمانی به دنیا بیاید بتواند مخاطب این خطاب قرار گیرد. نظیر این مسأله را در وقف در بطون لاحقه تشخیص میدهیم. به طوری که هر بطنی در هر زمانی برخوردار از تملیک واقف در گذشته میشود به صورت شرط متأخّر در زمان انشاء. در خطابات انشائی حصول فعلیت خطاب متوقف بر این است که در هر عصری کسی بیاید، مخاطب این خطاب قرار میگیرد و حکم بر او فعلی و حقیقی میشود.

ریشه اختصاص خطابات به مشافهین

اختصاص خطاب به مشافهین و اشکال مرحوم محقّق قمی از این توهم ناشی است که قاعدتاً کسی که خطاب میکند باید طرف خطاب او حضور داشته باشد و کسی میتواند مورد ندا باشد که قابل استماع باشد.

و اساساً میتوان گفت که: به فرض حضور مخاطبین در معنای خطاب دخیل باشد در مورد قرآن مجید، صادق نیست. زیرا خطابات قرآن کریم بر قلب مطهّر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل شده و مسلّم است که در اینجا مشافهه و مخاطبین بالفعلی در کار نیستند. پس در مورد خطابات قرآن مجید نمیتوانیم مشافهه را شرط بدانیم.

تفصیل در مسأله

تفصیلی مرحوم محقّق نایینی[5] دارند مبنی بر اینکه اگر قضیه خارجیه باشد خطاب حقیقی است. زیرا در قضایای خارجیه عمدتاً متکلّم با افراد خارجی صحبت می کند. و لذا خطابات به صورت شفاهی است. ولی اگر قضیه به صورت قضیه حقیقیه باشد مقصود، خطاب انشائی بوده که خطاب فعلی بر فرض وجود مخاطب است.

مناقشه

به مرحوم محقّق نایینی عرض می کنیم مسأله انشائیت حتی در قضایای خارجیه قابل قبول است و حتی در خطاب خارجیه ممکن است بعضی از افراد غافل و یا غیرملتفت باشند. زیرا بحث ما در اصول به عنوان مبادی تصدیقیه اثبات احکام فقهیه است. در مورد خطابات قرآن کریم نیز این خطابات به صورت انشاء خطاب است نه به صورت مخاطبه واقعی و تخاطب با مشافهین که هم با حاضرین معقول است و هم با افرادی که بعد از سالها با قرآن مواجه میشوند.

ثمره بحث

اگر قائل به این شدیم که خطابات، مخصوص مشافهین است برای آن دو ثمره شمرده اند.[6]

ثمره اول: بنابر قول به اختصاص خطابات به مشافهین، ظواهر خطابات فقط برای مشافهین حجت خواهد بود، نه برای معدومین در زمان نزول. مرحوم آخوند میفرمایند: این ثمره متوقف بر دو اصل است که هر دو قابل خدشه است.

اصل اول) خطابات مخصوص مشافهین است و برای غیر مشافهین ظهوری ندارد.

اصل دوم) غائبین مقصود به افهام نیستند.

با این دو شرط ظواهر برای غائبین حجت نخواهد بود.

اما مقدمه اول قابل قبول نیست. زیرا بناء عقلاء بر این است که ظواهر کلام را کاشف از غرض متکلّم میدانند و حتی اگر از پشت دیوار کلامی را بین دو نفر بشنویم مفاد آن را به متکلّم نسبت میدهیم و به ظاهر کلام او اخذ میکنیم. اگر چه متکلّم نخواسته باشد ما کلام او را متوجه شویم. مسلّم است که ظواهر هر لفظی قابل اخذ است مگر اینکه ردعی و قرینه ای بر خلاف ظاهر کلام متکلّم اقامه شود. مثلاً ابن مالک، الفیه را تألیف نموده و دویست و اندی سال بعد جلال الدین سیوطی ظواهر قول ابن مالک را توجیه و تفسیر میکند.

و اما مقدمه دوم که غائبین مقصود به افهام در خطابات قرآن مجید نیستند. این مطلب کم لطفی است. زیرا فرموده اند: "إن القرآن حي لم يمت ، وإنه يجري كما يجري الليل والنهار ، وكما يجري الشمس والقمر ، ويجري على آخرنا كما يجري على أولنا."[7] قرآن فقط برای مردم زمان نزول، نیامده. بلکه برای هدایت بشر إلی یوم القیامه است. و این طور نیست که مقصودین بالإفهام فقط حاضرین در عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشند.

ثمره دوم: اگر قائل شدیم که خطابات مختص حاضرین است ما فقط بر اساس قاعده اشتراک می توانیم اثبات حکم و تکلیف کنیم.

بیان ذلک: مثلاً قرآن فرموده: ﴿یا أیّها الذین آمنوا إذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا إلی ذکر الله﴾[8] و یا فرموده: ﴿و أحلّ الله البیع و حرم الربا﴾[9] . در وجه اول که خطابی است اگر خطابات را مختص مشافهین دانستیم این خطاب برای ما ظهوری نخواهد داشت. ولی چون میدانیم احکام تا روز قیامت استمرار دارد بر اساس قاعده اشتراک میگوییم هر حکمی که در زمان نزول قرآن برای اهل مدینه ثابت شد برای ما هم ثابت است. زیرا احکام، اختصاص به امت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در زمان حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ندارد. لذا احکام برای ما هم ثابت می شود. ولی باید توجه داشت که قاعده اشتراک در جایی قابل جریان است که خصوصیات مشافهین در ما نیز وجود داشته باشد. یعنی اگر در همان صنف و نوعی باشیم که آن افراد در آن صنف و نوع بوده اند اشتراک ثابت است. مثلاً در آیه ندای یوم جمعه میگوییم این آیه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شده که پیامبر حضور داشت و حکومت در دست نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. ولی ما در عصر غیبت هستیم و چون ما مشترک در صنف نیستیم، نمیتوانیم به قاعده اشتراک آن حکم را برای خود ثابت کنیم. مثلاً اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حکمی را برای جمعی که مسافر بودند بیان نمودند و فرمودند: "یا ایّها الناس صلّوا رکعتین" آیا ما هم چون مشترک در تکلیف هستیم باید دو رکعت بخوانیم؟ خیر، این طور نیست. ما باید اول اشتراک در صنف را احراز کنیم. ما که حاضریم نمیتوانیم حکمی را که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای افرادی که مسافر بودند، بیان فرمودند، را اخذ کنیم. بنابر قول به اختصاص ما مشترک در تکلیف هستیم ولی به شرطی که همان خصوصیت صنفی و نوعی در ما وجود داشته باشد. تا برسیم به اشکال مرحوم آخوند بر این ثمره. والحمد لله رب العالمین.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo