< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

95/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطلق و مقیّد – اقسام تصورات ماهیت

در کلام فقهاء تمسک به اطلاق فراوان است. حتی به اطلاق معاقد اجماعات که گاهی مرحوم صاحب جواهر تمسک فرموده اند، فضلاً عن اطلاق آیات و روایات. لذا شناخت مراد از اطلاق که در استنباط احکام واقع میشود مهم است. طبعاً چون مبادی تصدیقیه مسائل فقهیه است جای صحبت از آن در علم اصول است.

مطلق و مقیّد: کلمه مطلق از نظر لغت عبارت است از مرسل و رها شده و آزاد. حیوان مطلق العنان، افسار ندارد و آزاد است ولی وقتی افسار دست راکب اوست مقیّد است و آزاد نیست هر جا بخواهد برود. "کلّ شیء مطلق حتی یرد فیه نهی"[1] نیز به معنای آزاد بودن هر شیء است تا نهیی در آن وارد نشده باشد. ولی مقیّد، در تحت یک چهارچوبه ای قرار گرفته است.

اصولیین نیز حقیقت متشرّعه یا اصولی برای این دو لفظ بنا نکرده اند. در اصول، مراد از مطلق، دلیل بدون قید و مرسل از قید است و در مقابل آن مقیّد به وصفی و یا به شرطی و یا به إلّا استثنایی و یا سایر قیود میباشد.

مطلق و مقیّد صفت معنی: گاهی توهم میشود این دو لفظ مطلق و مقیّد صفت لفظ است. در حالی که در اصول که از مطلقات و مقیّدات بحث میکنیم مراد معنا است که گاهی مقیّد هستند و گاهی مرسل و بلاقید. مثلاً: انسان معنای مطلق است ولی رجل معنای مقید است. عالم معنای مطلق است و عالم عادل معنای مقیّد. ما در اصول که از دلیل استنباط احکام بحث میکنیم با معانی الفاظ کار داریم. بلکه حتی گفته اند: مطلق، در موضوع حکم بدون قید است و مقیّد، موضوع مقیّد در حکم است. مرحوم جزایری فرموده اند:[2] این دو لفظ صفت معنا هستند، مراد از معنا، معنای بدون رعایت حکم نیست. بلکه این معنای انسانی که مثلاً موضوع حکم اکرام واقع شده این معنا گاهی مطلق است و گاهی مقیّد. پس معنای مطلق آن است که وقتی حکمی برای موضوعی ثابت شد اگر این موضوع نسبت به حکم بدون قید بود مطلق است و اگر این حکم برای این موضوع با فرض قید بود مقیّد است. این بحث را مرحوم امام خمینی قدس سره به شکل زیبایی آورده است.[3]

الفاظ مطلق: بحثی مطرح شده که آیا نکره و یا اسماء و اعلام اجناس مطلق هستند یا خیر؟ این مطلب از جهت معانی این الفاظ دخیل در بحث ما است والا ما با الفاظ کاری نداریم. حتی ممکن است علَم شخص، به اعتبار احوالش مطلق باشد. به دنبال این نیستیم که لفظ ما اسم جنس و یا علَم جنس و یا نکره باشد. حتی اگر علَم شخص هم باشد گاهی حکم برای این علَم در همه احوال ثابت میشود. زید عالم باشد یا جاهل، پیر باشد یا جوان، در روز خاصی یا در غیر آن روز. و گاهی حکم در حال خاصی ثابت است و مقیّد میشود. مرحوم امام خمینی قدس سره فرموده اند:[4]

اولا) مطلق و مقیّد ارتباطی به اسماء اجناس و نکرات ندارد. بلکه در علَم شخص هم ممکن است اطلاق و تقیید راه پیدا کند.

ثانیا) مطلق و مقیّد دو مفهوم اضافی هستند. یعنی ممکن است لفظی به اعتباری مطلق و به اعتبار دیگر مقیّد باشد. مثلاً: عالم عادل از جهت عدالت و فسق، مقیّد است ولی از جهت اینکه مثلاً فقیه باشد یا کلامی باشد و یا سایر احوال وی مطلق است.

ثالثاً) مطلق و مقیّد به اعتبار معانی آن دو است. عین حال از آنجایی که اصولیین برای مطلق الفاظی را ذکر کرده اند. مانند: اسم جنس و علَم جنس و نکره و امثال ذلک، لذا به تبع آنها این بحث را ذکر میکنیم.

اشکال تصور ماهیات: هر ماهیت از ماهیات را که تصور کنیم به پنج صورت قابل لحاظ است:

1) ماهیت مهمله: در این لحاظ نه اطلاق در نظر است و نه تقیید و نه خصوصیات فردی در نظر است و نه خصوصیات صنفی و نوعی. یعنی هیچ شیئی جز اصل ماهیت در نظر نیست. حتی قید ارسال نیز در نظر نمیباشد و فقط این ماهیت در قبال سایر ماهیات لحاظ شده است.

2) لابشرط مقسمی: لحاظ ماهیت به قید مقسم بودن و جامعیت برای انواعی که بعداً لحاظ میشود. لحاظ انسان به قید اینکه مجمع انواع است و دارای انواع مختلف است.

3) لابشرط قسمی: ماهیتی که در او شیوع و سریان در همه انواع لحاظ میشود. یعنی وجود در ضمن همه انواع.

4) ماهیت مجرده (ماهیت به شرط لا): لحاظ ماهیت به قید تجرد از همه قیود. تنها قید آن تقید داشتن در ذهن است، موطن آن تنها عقل است و انواع او جنس و فصل و نوع است. ولی هیچ تقید خارجی در آن لحاظ نشده است و لیسیده از قیود خارجی است.

5) ماهیت به شرط شیء: لحاظ ماهیت با قیود خارجی. لحاظ قدر جامع با قید صنفی از اصناف و حصه ای از حصص ماهیت. ماهیت مقیّد به وجود خاص مانند: رجل عالم. ماهیت مقید به عدم خاص مانند: رجل غیر عالم.

اسم جنس: اختلاف در این است که آیا معنای اسم جنس ماهیت مهمله است و یا لابشرط مقسمی و یا لابشرط قسمی؟ گفته اند: نکره همان اسم جنس است ولی به شرط وحدت علی البدل که به این اعتبار لابشرط قسمی میشود. ولی وقتی اسم جنس را به عنوان جامع افراد لحاظ میکنیم به این اعتبار لابشرط مقسمی است.

نتیجه: مطلق که مقدمه شناخت حکم شرعی است معنایی است که دلالت دارد بر طبیعت بدون قید. در صورتی که حکم در فرض قید ثابت باشد لفظ را مقیّد می آوریم و وقتی به صورت مطلق بیان میشود که حکم در فرض قید و عدم قید هر دو ثابت باشد. پس مطلق و مقیّد دو وصفی است برای معنای موضوع به اعتبار لحاظ قید برای این موضوع حکم و یا به اعتبار عدم لحاظ قیدی برای موضوع حکم.


[3] مناهج‌ الوصول، السيد روح الله الخميني، ج2، ص313.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo