< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

95/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطلق و مقیّد – ارتباط مطلق با اقسام تصور ماهیات

خلاصه مطالب گذشته: مراد از مطلق و مقیّد در علم اصول را بیان کردیم و گفتیم اصطلاحی جدا از معنای لغوی آن دو نیست. اقسام تصور ماهیت را نیز بیان نمودیم.

ابتداء چند نکته را مورد بررسی قرار میدهیم:

نکته اول: مرحوم آخوند در مقام تبیین مطلق و مقیّد فرموده اند: تفسیرهایی ارائه شده که نه جامع است و نه مانع. مثلاً: در تبیین مطلق گفته اند: عبارت است از لفظی که بر معنایی اشاره دارد که این شایع در جنس است. و سپس مرحوم آخوند فرموده اند:[1] این تعاریف از قبیل شرح الاسم است. بعضی بزرگان در تعبیر شرح الاسم از این تعاریف اشکال نموده اند. زیرا تعبیر به شرح الاسم در منطق در جایی استعمال میشود که هیچ معنایی از لفظ برای مخاطب روشن نباشد. مثلاً: شخصی که اصلاً به لغت عربی آشنایی ندارد لفظ سعدانه را میشنود سؤال میکند که سعدانه چیست؟ در جواب او از باب تعریف به شرح الاسم گفته میشود: سعدانه نام گیاهی است. در مانحن فیه بزرگان در مقام این نبوده اند که برای افرادی که جاهل بالمرة هستند لفظ مطلق را تفسیر کنند و برای آن شرح الاسمی بیان کنند. بلکه در مقام تعریف برآمده اند که مطلق با عموم چه فرقی دارد؟ گفته اند که عام به دلالت وضعیه دلالت بر شمول دارد ولی مطلق به مقدمات حکمت دلالت بر شمول دارد و شرح الاسم نامیدن این تعاریف کم لطفی است. پس بهتر است از این تعاریف تعبیر شود به تعریف به لازم یا حد ناقص و یا رسم ناقص.

نکته دوم: در تعاریف مطلق گفته اند: لفظی است که دلالت بر شیوع در افراد دارد. در صورتی که مطلق لفظ نیست. بلکه معنایی است که شایع در جنس است و به مقدمات حکمت دلالت بر شیوع در افراد دارد. مقدمات حکمت در لفظ جاری نمیشود بلکه در معنا جاری میشود. مطلق در حقیقت اسم برای لفظ نیست. بلکه مراد از مطلق معنایی است که در بین آن مفهوم شایع است.

نکته سوم: مطلق و مقیّد همان طور که قبلاً گفتیم دو صفت اضافی هستند. یعنی به یک اعتبار میتواند مطلق باشد و از حیث دیگر ممکن است مقیّد باشد. مثلاً: رجل عالم از جهت هاشمی و غیر هاشمی بودن و از نظر احوال دیگر همچون فسق و جثه مطلق است ولی از جهت علم مقیّد است.

نکته چهارم: مطلق اختصاص به نکره و اسم جنس ندارد. زیرا ممکن است عَلَم هم به اعتبار احوال مطلق باشد. مثلاً: (أکرم زیداً) از جهت عدل و فسق و قیام و قعود ممکن است مقیّد و یا مطلق باشد. لذا به تعبیر مرحوم جزایری[2] مطلق به معنایی گفته میشود که دارای حکم است و به اضافه حکمی شایع است و نسبت به حکم دیگری غیر شایع و مقیّد به قیدی است.

نکته پنجم: وقتی میگوییم شایع در جنس، مراد، جنس منطقی نیست بلکه مراد از جنس قدر جامع بین افراد مختلف یک ماهیت است. مراد ما از جنس میتواند رجل، مرأة، عالم و یا حتی اعتباریات از قبیل ملکیت و زوجیت باشد و نظر به این امر نداریم که مافوق آن کلی ذاتی دیگری و یا جنس الاجناس باشد یا نباشد.

در جلسه قبل گفتیم ماهیت به پنج قسم قابل تصور است که عبارت بودند از: 1) ماهیت مهمله. 2) ماهیت لابشرط مقسمی. 3) ماهیت لابشرط قسمی. 4) ماهیت به شرط لا و یا مجرد و یا کلی عقلی. 5) ماهیت به شرط شیء.

مطلق از نظر تصورات ماهیات: سؤالی که مطرح است این است که در بین تصورات ماهیات و پنج قسم مذکور کدامیک از متصورات بر مطلق منطبق است؟ در جواب این سؤال به عنوان مقدمه میگوییم: در منطق خواندیم که کلی بر سه قسم است: کلی طبیعی، کلی عقلی و کلی ذهنی. کلی عقلی موطن آن فقط عقل است و در خارج وجود ندارد. کلی طبیعی عبارت است از ذاتی که متحد با افراد خارجی است که گفته اند: (وجود الطبیعی بمعنی وجود أفراده). کلی ذهنی فقط متصور در ذهن است به عنوان جامع بین افراد عقلی و افراد خارجی. حال افراد اجناس مثلاً: (انسان) اسم است برای جنس (حیوان ناطق). (بقر) اسم است برای جنس (حیوان کذا). آیا این اسماء اجناس به معنای کلی طبیعی هستند و یا کلی طبیعی اسم جنس نیست بلکه قسمی است از اقسام جنس؟

مراد از کلی طبیعی: مرحوم محقّق نایینی کلی طبیعی را در مقابل کلی عقلی تصور میفرمایند بر طبق آنچه در منطق است و در نتیجه کلی طبیعی را همان ماهیت لابشرط قسمی میدانند[3] که متحد با افراد خارجی است. لذا ایشان کلی طبیعی را غیر از ماهیت مهمله میدانند. زیرا ماهیت مهمله را متحد با افراد خارجی ندانسته و تفسیر کلی طبیعی به ماهیت مهمله را صحیح نمیدانند.

مرحوم محقّق خویی میفرمایند: کلی طبیعی به معنای ماهیت مهمله است.[4] تمام اسماء اجناس برای ماهیت مهمله وضع شده است که همان کلی طبیعی است. مانعی ندارد ماهیت مهمله که فوق همه تصورات ماهیات بود متحد با افراد خارجی هم باشد. زیرا هر مقسمی با اقسام خود متحد است.

مناقشه مرحوم محقق خویی در فرمایش مرحوم محقق نایینی: کلی طبیعی در مقابل کلی عقلی درست است ولی کلی عقلی که قید تجرد از افراد خارجی را دارد. ولی کلی طبیعی عبارت است از همان معنای ماهیت بدون لحاظ هیچ قیدی و منافاتی ندارد که ماهیت بدون لحاظ قید متحد با افراد خارجی هم باشد. زیرا هر مجمعی بر اقسامی که تحت او قرار دارند نیز صادق است.

تفاوت نظر به کلی طبیعی: حضرت استاد دام ظله میفرمایند: اگر کلی طبیعی در مقابل کلی عقلی قرار گرفت غیر از ماهیت مهمله است. ولی اگر کلی طبیعی به معنای اصل ماهیت شیء باشد حتی شامل کلی عقلی نیز میشود. مرحوم محقّق نایینی کلی طبیعی را در مقابل کلی عقلی در نظر گرفته اند و اسم جنس را اعم از کلی طبیعی میدانند.[5] ولی مرحوم محقق خویی کلی طبیعی را جامع بین کلی عقلی و ذهنی در نظر گرفته اند و میفرمایند: اسم جنس وضع شده برای کلی طبیعی که همان ماهیت مهمله است.[6] پس ظاهراً نزاع، نزاع لفظی است و چندان ثمره ای از بحث حاصل نمیشود.


[3] فوائد الاصول، الشیخ محمد علی الکاظمی الخراسانی، ج1، ص572.
[4] محاضرات في أصول الفقه، محمّد إسحاق الفيّاض، ج4، ص517، ط احیاء آثار.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo