< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

96/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجج و امارات – تجری- برهان بر حرمت نفس عمل متجری به و مناقشه در آن

خلاصه مطالب گذشته: بحث در این بود که آیا عملی که به وسیله او تجری بر مولا واقع میشود آیا از نظر عقل و شرع محکوم به قبح و حرمت است یا خیر؟ دو برهان بر حرمت نفس عمل متجرّی به اقامه شد. در برهان اول گفتیم که عملی که از روی اختیار انجام شود قابل برای محکوم شدن به وجوب و حرمت است. و از طرفی اختیار ناشی از قطع مکلّف است. اما اینکه آن علم مصادف با واقع باشد یا نباشد در اختیار مکلّف نیست. پس آنچه متصف به حرمت و وجوب و قبح و حسن میشود. مثلاً مقطوع الخمر است و مرتکب آن مستحق عقاب است. ولو مصادف با واقع نباشد. و اشکال نقضی و حلّی بر این برهان نمودیم.

توضیح اشکال حلّی بر برهان اول بر حرمت فعل متجرّی به:[1] در اشکال حلّی میگوییم علم فقط طریق إلی الواقع است. در ملاکات احکام طریق و کاشف اثر ندارد. اگر شخصی سم کشنده را بخورد و لو یقین دارد آب است او را خواهد کشت. و اگر آب را بنوشد ولو طریق قطعی بر خمریت آن داشته باشد مست نخواهد شد. نقش قطع فقط کاشفیت و طریقیت است و طریق واقع را تغییر نمیدهد. قطع خاصیت تنجیز و تعذیر دارد. یعنی اگر قطع مطابق واقع نبود منجز است و اگر با واقع مطابقت نکرد معذّر است. درست است که منشأ اختیار، علم مکلّف است. اما اگر اختیار بر آن واقع تعلّق بگیرد اثر دارد. ولی اگر اختیار برخلاف واقع تعلق گرفت واقع را از واقعیت خود منقلب نخواهد کرد. عقاب بر عمل غیر اختیاری قبیح است ولی ترک عقاب بر عمل غیر اختیاری که قبیح نیست. مکلّف به اعمال واقعیه مأمور است و این اعمال نیز باید با اختیار مکلّف صادر شود. آثار واقع بر واقع حمل میشود ولی اگر واقع منطبق بر اختیار نبود اثر واقعی بر آن وارد نمیشود. پس برهان اول بر حرمت عمل متجرّی به ناتمام است.

دومین برهان بر حرمت نفس عمل متجرّی به:[2] شکی نیست که عمل متجرّی به مصداق تمرد بر مولاست و تمرد بر مولا یکی از جهات مقبحه است. پس قهراً شیء قبیح از نظر شرع هم محکوم به حرمت است. شخص مکلّفی با کمال بی ادبی و تجاسر بر مولا آبی را با علم به اینکه خمر است بنوشد بدین معناست که در مقابل مولا ایستاده و از فرمان او سرپیچی میکند. پس چون این عمل متصف به طغیان بر مولاست بلااشکال حرام و قبیح است.

مناقشه در برهان دوم: آنچه تمرد بر مولاست عمل نیست. بلکه متجرّی برخلاف قطع خود عمل میکند. این عمل کاشف از سوء سریره عبد است. ولی آنچه در حقیقت مخالف عقل و مورد تقبیح عقل است مخالفت عبد با قطع خودش میباشد نه مخالفت با مقطوع. مقطوع آب است و نوشیدن آن از نظر عقل قبیح نیست. این شخص با مخالفت قطع خود نشان میدهد که متمرّد است. تمرد در منکشف نیست بلکه تمرد در کاشف است. یعنی مخالفت با قطع تمرد محسوب میشود نه مخالفت با آن امر واقعی که خوردن آب است. قبیح بودن منکشف غیر از عمل خارجی است. آنچه منکشف است سوء سریره عبد است. ولی عمل خارجی مکلّف قبحی ندارد. تمرد بر مولا قبیح است ولی این تمرد موجب سرایت قبح به فعل خارجی نمیشود. پس فرق است بین نفس عمل متجرّی به و آنچه از این عمل منکشف شده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo