< فهرست دروس

درس تفسیر استاد اشرفی

89/12/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیات اخلاقی

سوره ی بقره ایه ی 44و45و46(اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون )شما که خودتون اهل قران و حدیثید وخوب اثار گناه و اثار واجبات را می دانید و مطلع هستید دیگران را امر به بر و نیکی می کنید ولی خود غافلید و فراموش می کنید سپس فرمود (استعینوا بالصبر و الصلاة) پس یک فرمان اول این است که کسانی که خودشون دعوت به یک امر حقی می کنند اولی ان است که خودشون نیز عمل به ان کنند و فراموش نکنند که دعاة باللسان باشند ولی دعاة در عمل نباشند فرمان دوم فرمود در امورتان کمک بگیرید از صبر و از صلاة( استعینوا بالصبر و الصلاة من حال کبیره) کمک گرفتن از صبر یعنی دقت کردن و حوصله به خرج دادن و تحمل مشکل کردن و تلخی اول را تحمل کردن این خودش موجب برای بررسی موضوع و جوانب حل موضوع می شه کنارش هم که نماز خواندن (وایاک نعبد وایاک نستعین )فرمان سوم فرمود (الذین یظنون بانهم ملاقوا ربهم وانهم الیه راجعون )خاشعین انهایی هستند که معتقدند ملاقات خداوند متعال را خواهند کرد و بازگشت خودشون و همه ی امورشون به خداوند متعال است گفتیم به اینکه ظن در اینجا به معنی گمان فارسی نیست بلکه ظن در لغت عربی گاهی به معنای اعتقاد حتی علم هم واقع شده گرچه گاهی هم در ما سوای علم (والذین یظنون انهم )این یظنون به معنی اعتقاد و گرایش است خاشعین انهایی هستند که معتقدند با خدای متعال ملاقات می کنند خوب لقاءالله چیه ما مثل وهابی های خبیث یا حنابله می دانیم معتقدیم که خداوند متعال هیچ جا دیدنی نیست نه در دنیا ونه در اخرت خوب گرچه باقی مسلمین با ما معتقدند که خدا در دنیا دیده نمی شه ولی حنابله معتقدند که خدا در قیامت روی کرسی نشسته ا ست و مردم او را ملاقات می کنند وبا چشم می بینند ولکن نه لن ترانی لن نفی ابد است نه در دنیا ونه در عقبی ابدا باچشم کسی خدا را نخواهد دید پس (الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم )ملاقات با خدا چیه و لقاءاللهی که اولیاالله به لقاءالله می رسند لقاء یعنی حاضر شدن در مقابل حق متعال و غیر از خدا را ندیدن ان کسی که قلبش را واقعا منحصر به جایگاه خداوند متعال کند غیر از خدا چیز دیگری را نخواهد دید ذعلب یمانی به مولا امیرالمومنان عرض کرد( افارایت ربک قال لا اعبد ربا لم اره قال کیف رایت ربک )فرمود خداوند متعال با چشم بصر دیده نمیشه بلکه خدا را با چشم قلب عبارتی که امیر المونین در جواب ذعلب هم کرد فرمود (لا تدرکه العیون بمشاهدةالعیان ولکن تدرکه القلوب بحقایق الایمان )ان کسی که ایمانش قوی است و خداوند متعال را می بیند و ماسوای خدا برای او ارزشی ندارد و ماسوی الله رادر نظر نمی گیرد خوب معلوم است چنین انسانی که در ایمان به مرتبه ای رسیده که غیر از خدا براش ارزشی ندارد این همان لقاءالله است اگر ایمان ادمی بالا گرفت و رسید به جایی که رسد ادمی به جایی که به غیر حق نبیند بنگر که تا چه حد است مقام ادمیت و اگر انسان رسید به انجایی که همه ی ما سوی الله را در تاثیر بی ارزش دید و گفت لا موثر فی الوجود الاالله )همه ی هستی خودش و نعم خودش را فیض متصل به فیاض حق متعال دید همه ی دید و رگ و قلب و پیوند و بالاخره عقل و تفکر خودش را از مبدا دیگری دید اگر به اینجا رسید جمعا خداوند متعال همیشه در مقابل او حاضر و ناظر است و غیر از خدا چیز دیگری برای او ارزشی و بلکه حتی موقعیتی ندارد بلکه بالاتر به قول مولا حسین ابن علی (عنیت عین الله تراه ) به قول بزرگان ما از وجود خدا پی به وجود مخلوق می بریم اگر رسید ادمی به جایی که ادمی از مخلوق پی به خالق ببرد بلکه از خالق پی به مخلوق برد و همه ی موجودات را مظاهر قدرت خداوند متعال دید و خودش را ذره ای از این دریای بی کران هستی حق متعال دید خوب معلومه این عین لقاءالله است و این عین فنای فی الله است که فرمود ما که خدا را می بینیم بحقایق الایمان به ان مرتبه که ایمان کامل شده خداوند متعال را می بینیم دیدن مثل اینکه گاهی از اوقات ما می گیم من به چشم خودم دارم می بینم که شما دارید در تب می سوزید خوب این چه دیدنیه مگر تب دیدنی است بله گاهی از اوقات انقدر مسئله روشن و بدیهیه که ادمی چیزی یقینی را ولو با چشم نمی بیند براستی اطلاق می کند که من دیدم او را و می بینم او را امروز این را خواستم عرض کنم که ما اقایان روحانیون بالاخره جمعیتی هستیم که اخلاق الهی و اسلامی به وسیله ی ما باید بین مردم منتشر بشه تقوای خداوند متعال هم به وسیله ی ما بین مردم که فرمود یکی از حسرتهای بزرگ برای مخصوصا وعاظ و مبلغین این است که در قیامت می بینند جمع زیادی رهسپار به بهشت می شوند و او دارد حسرت می خورد می گه چطور شد شما اهل بیت شدید می گن اقا شما خودت به ما گفتی بالای منبرها گفتی در سخنرانی ها گفتی ما به فرمایشات شما عمل کردیم حالا رهسپاریم ولی خود ما عمل نکنیم این مسئله خیلی مسئله ی مهمی است سابقا ما می دیدیم در تمام مراکز شهرستانها و مخصوصا در حوزه ها بزرگان حوزه ها الگوی عملی بودند طلاب نازنین هم بر همان اساس تربیت می شدند و وقتی هم می رفتند در یک شهرستانی با عقل و تواضع و فروتنی خودشون وخوبی اخلاقشون مردم را به دین متمایل می کردند و یادگارهای خوشی از انها در دل مردم باقی می ماند من خودم یادم است که در این شهرستانها الان هم شما اگر تشریف ببرید پیرزنها و پیرمردها را ملاقات کنید می بینید که اینها پیوسته یک خاطره های خوشی از بزرگان و علما برای خودشون داشتند که اینها واقعا مربیان مردم ان شهرها بودند چه از زن چه از مرد بچه ها من زیاد می شنیدم در همین شاهرود که بسیاری از افرادی که الان در سن وسال خود من هستند می گفتند پدر مادرهای ما صبح ما را از خواب بیدار می کردند می گفتند برین پای منبر ملا بزرگ که پدر ما بود می رفتند ایشان می گه ما در سن بچگی می رفتیم ان قدر فریفته ی کلمات ایشان و سیره ی عملی ایشان می شدیم که الان هم هرچه اموخته ایم و هرچه عمل می کنیم به برکت حضور پای گفتار و فرمایشات این بزرگان بود مرحوم شیخ انصاری خوب معروف است بعد از درس مرحوم ایت الله شاهرودی می فرمود می گفت که بعد از درس میگفت پاشین شاگردها بریم پای منبر اقا شیخ جعفر این زنگارها را از دل بزداییم پا می شدند می رفتند مرحوم شیخ جعفر ان سخنرانی ها را می گفت و ان اثار و برکات را در دل شیخ انصاریها ایجاد می کرد تا چه رسد به دیگران خوب معلومه که البته حرف اگر از دل برخیزد در دل جایگزین می شه خدا رحمت کند پدرم ما را می فرمود مصطفی بسیاری از کارهای مباح برای روحانیون به عنوان ثانوی اگر حرام نباشد مکروه است لااقل چرا برای اینکه ما باید با عمل خودمون خدا رحمت کند اقای شاهرودی می فرمود که فلانی سرمایه ی روحانیت مظلومیت است مظلومیت نه اینکه ادم زیر بار ظلم برود این بد است اما انسان به خاطر خدا تحمل بعضی از ناگواریها را کند به خاطر اینکه سلب اعتقاد مردم از روحانیت نشود یک امر مباحی را ترک کند فضلای محترم دین خدا بر سه پایه استوار است یک پایه اش عقل و حکمت اوست که در احکام دین ما موجود است پایه ی دومش الگوهایی است که این الگوها چون مردم با چشمشان بیش از عقلشان گرایش پیدا می کنند الگوها نقش این مسئله را دارد سوم هم دعوت کنندگان به مکتبند که مکتب را پیوسته زنده نگه می دارند ماها که هم بنا است دعاةالی المذهب باشیم وهم بنا است که ماها اگر الگو نباشیم پس این مردم جوانان از که الگو بگیرند از شما سوال می کنیم این دینی که سراسر زندگی حوزه ی فردی خانوادگی اجتماعی را فرا گرفته این جوانان ما از که الگو بگیرند که در حوزه ی فردی و خانوادگی خودشان براشون این الگو موثر باشد خوب اگر بنا باشد که ما روحانیون در خارج نه فقط الگو نیستیم بلکه به منزله ی چهارتا داش چاله میدونی برخورد کنیم خوب این معلومه که هیچ وقت نمی توان به این کیفیت نه تربیت کرد دیگری را ونه هم ما ادای وظیفه کردیم پس عزیزان گرچه ما دعاة به مکتبیم گرچه اینکه به فرمایش امام صادق مرابطین از دین روحانیتند ولی باید بیش از او سعی کنیم با سیره ی عملی خودمون وبا اخلاقمون الگو برای جوانان کشور خودمون و جوانان از دوستان امیرالمومنین و اقلا توی خانواده و فامیل خود ما الگو باشیم که موجب نفرت خانواده و فامیل از روحانیت نشویم بلکه موجب جذب انها به طرف دین و به طرف تلبس به این لباس مقدس بشیم .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo