< فهرست دروس

درس تفسیر استاد اشرفی

90/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیات اخلاقی

سوره ی بقره ایه ی 48(واتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا ولایقبل منها شفاعة ولا یوخذمنها عدل ولا هم ینصرون ) خوب ترجمه ی ایه روشن است خداوند متعال می فرماید پرهیز کنید از ان روزی که کفایت نمی کند هیچ نفسی از نفس دیگر شیئی را یعنی هیچ کس نمی تواند مشکلی را که دیگری دارد کفایت مشکل او را در ان روز کند( ولا یقبل منها شفاعة) در ان روز برای این نفس شفیعی که شفاعت کند وجود ندارد چون شفاعت این شفیع پذیرفته نیست (ولا یوخذ منها عدل )فدیه هم و چیزی که معادل او باشد از او گرفته نمی شه که رفع گرفتاری اورا کند (ولا هم ینصرون)پهلوانی هم نیست که در ان روز به داد او برسد و این شخص را نصرت و یاری کند و بتواند رفع گرفتاری از او بنماید خوب قبل از اینکه وارد بشیم در تفسیر بعضی از کلمات را در نظر بگیرید یکی کلمه ی اتقوا تقوی اصلا تقوی یعنی چه یک نکته ای مرحوم مطهری در یکی از این مقالتشان دیدم نکته ی زیبایی است ایشان می فرمایند که تقوی مشتق از تقیه است و مشتق است از تقی و ان این است که کسی در حصنی قرار بگیرد و به وسیله ی ان حصن از خطر محفوظ بشه مثلا یک جنگجو در میدان جنگ به وسیله ی سپر یا امثال ان خود را متقا میکند یعنی از خطر جنگ واز بین رفتن وفرود امدن شمشیر و نیزه خودش را در مصونیت قرار می ده ایشان می گه که تقوی معناش اینه که یک حصنی کسی برای خودش درست کند که بوسیله ی این حصن خویشتن خویش را از خطرات مخالفت با خدای منان نگهدارد میگه این اینطور نیست که به یک عمل حاصل بشه خواه ناخواه واقع شدن در چنین حصنی این نیاز به ادامه ی پرهیز از گناه و بالاخره تحصیل ملکه یا لااقل تحصیل حالت راسخی را دارد که ادمی خویشتن را با تعهد و التزام در حصن از ارتکاب گناه قرار بده پس بنابراین معناش این نیست که اگر ادمی یک گناه نکرد یا یک واجب را انجام داد این اهل تقوی است متقی ان کسی است که در خویشتن این حصن را به وجود اورده باشد خوب خدا می فرماید که از ان روزی که لاتجزی خدا حفظشان کند این بنیاد پژوهشها معجم مفهرسی برای قران تشکیل دادند 20جلد هم از این کتاب زیبا استخراج شده هر یکی از کلماتی که در قران مجید امده در این کتاب مطرح کرده و بصورت مبسوط در مورد مشتقاتی که در مورد ان امده بحث کرده من جمله در جلد دومش در کلمه ی جزا وارد شده و ان ایاتی که لفظ ماده ی جزا در ان وارد شده تمام این ایات را ذکر می کند و نظرات مفسرین و لغویین را در این ایه ذکر کرده انصافا بسیار کار پرزحمتی بوده گرچه من می گفتم اطناب ممل هم هست در ان زیاد بحث را طولانی کردند که فهمیدن و استخراج مطلب از ان یک مقدار مشکل شده کلمه ی تجزی من جمله انجا نقل می کند از اخفش که یکی از بزرگان اهل لغت است و معروف هم هست که شیعه بوده ایشان ایشان می گوید که این کلمه ی تجزی لغت اهل حجاز است و الا لغت بنی تمیم تجزئ است اجزئ یجزئ وتجزئ نفسا شیئا میگه مناسب با لغت بنی تمیم این است که( لاتجزی نفس عن نفس شیئا لا تجزئ نفس عن نفس شیئا )بعد هم میگه به اینکه اجزئ به معنای همان کقایت کردن است و( لا تجزئ نفس عن نفس) یعنی کافی کفایت نمی کند هیچ جانی از نفس دیگر هیچ شیئی را یعنی انچه که متوجه طرف شود و شخصی شده کس دیگری نمی تواند از ان مشکل کفایت کند و خودش را جایگزین او کند و بعد مشکل را از او برطرف کند در همانجا نقل می کند از ابن قطیبه که ایشان گفته است که ای لا تقضی عنها ولا تغنی نمی تواند قضا کند که در بعضی از روایات دارد که وقتی مشکلی شد قضا کن میگه نه دیگه اینجا قضا هم نمی تواند کند وقاضب نمی تواند او را مستغنی از غیر کند خوب به این مضمون متعدد کلمات لغویین را ایشان نقل کرده که حالا باید لاتجزیه باشد به تقدیر ضمیر یا لا تجزی فیه باشد حالا انها چندان محل بحث ما نیست اما انچه که مسلم است لا تجزی است که مفسرین هم همین طور امده اند درک کرده اند و تجزی به قول اخفش لغت اهل حجاز است لا تجزئ نیست منتها در تجزی بعضی از اوقات مفعول هم امده مثل این ایه ی شریفه بعضی از اوقات هم بدون ذکر لا تجزی والد عن ولد دیگه انجا جزئی از مفعول نشده این ایه ی شریفه می فرماید که ان روزی که هیچ نفسی نمی تواند کفایت از نفس دیگر کند پیوسته در پرهیز و تقوای از ان روز بوده باشید که در ان روز دیگر نه عدلی و فدیه ای گرفته می شه و نه کسی می تواند که یاری کند دیگری را و در ان روز هم شفاعتی وجود ندارد به این مناسبت مقداری در بحث شفاعت هم وارد می شیم که شما می دانید که سنی ها بخصوص وهابیت خذلهم الله و عذاذالله شرهم عن الاسلام اینها منکر شفاعتند به اشد ما یکون من جمله ایاتی که استناد می کنند همین ایه ی شریفه است که در ان روز شفاعتی وجود ندارد در این مقام فرمایشات جالب و زیبایی جناب اقای طباطبایی در این تفسیرشان اورده اند که حالا مقدمتا به عرض برسانم ایشان می گویند که این ایه ی شریفه درست می خواهد ان حالاتی که در دنیا وجود دارد این حالات را در قیامت به طور کلی نفی کند می فرمایند که در این عالم قیامت که سلطنتها و ملکهایی ظاهری است و جوامعی از بشریت تشکیل می شه که بر اساس اجتماع در یک مجمعی جمع می شوند و قوانینی برای حفظ جمعیت و نظم جمعیت مقرر می کنند این قوانین من جمله جزاها و مکافات ها و جریمه ها برای جرائم معین می شوند اما این مجموعه در دنیا با دهها تبصره ی قانونی یا غیرقانونی قابل کنسل شدن و بهم خوردن است خوب شما ملاحظه می فرمایید در همین جهان هستی ما با رشوه ها قانون کنسل می شه با دوستی رفاقتها نسبها حسبها می بینم اشخاص از جزا گرفتن در قانون تفره می روند اگر نشد ممکن به قوم و قبیله شان متوسل شوند همان طوری که ان مرد بزرگوار در زیر منبر ابن زیاد با توسل به قومش از شر ابن زیاد لعنت الله علیه نجات پیدا کرد میگه این اصولی است که در این جوامع بشری در دنیا خواه ناخواه حاکم است به انواع و اقسام وسایل ممکن است که قانون شکنی موجب برای جزا و مواخذه ی شدید نباشد حالا رفاقت حسب نسب رشوه است قدرته گردن کلفتی است یا هر چه که هست بعد می فرمایند که در بسیاری از امم و مخصوصا وسنیین این نیز موجود بود حتی برای پس از مرگ که ما درنصارا این را زمانی که من بچه بودم در شاهرود ما که نصرانی هم فراوون بودند قبرستانی هم مخصوص خودشون داشتند انها هم یک مقداری این کار را می کردند که مرحوم طباطبایی میگه حتی براساس سنتها اینها در بعضی از ملل اسلامی هم موجود است حالا این وسنیین چه می کردند کسی که می مرد با او انواع و اقسام چیزها را قرار می دادند خنجر و سلاح قرار می دادند که بتواند از خودش دفاع کند لباسهای فاخر و زر وریور باهاش قرار می دادند که بتواند احیانا با دادن رشوه و غیره ذلک از بعضی از شرور خودش را محافظت کند بلکه می گوید احیانا بعضی از جواریح و جاریه های زیبا رابا این میت هم دفن می کردند که در انجا بهش بد نگذردبلکه حتی گاهی برخی از گردن کلفتهای جامعه را پول می دادند و با این میت دفن می کردند که بتواند ینصرون نصرتش بده در انجا بعضی از ملل اسلامی هم هست ولی ما این را همان شاهرود ما دیدید که زر وزیوز دفن می کردند که داستان مفصلی هم یکی از اینها نقل می کند در زمان مرحوم محقق بهبهانی وحید بهبهانی یک مسلمانی امده و مقداری زر وزیور اورد و خدمت ایشان گذاشت و عرض کرد به اینکه اینها را شما مصرف خیرات کند گفتند چیه گفت زن من در روسیه علشق او شدم و به عنوان یک نصرانی با او ازدواج کردم او هم بعد عاشق امام حسین(ع) شد و بالاخره مریض شد و مرد ولی والدینش نمی دانستند که او مسلمان شده به رسم خود نصارای روسیه از زر و زیور که برای این زن من بود باهاش دفن کردند و بعد من که رفتم ان زر و زیور را دو شب بعد از قبرش بیرون کنم ندیدم جنازه را وزر وزیور را شب خوابیدم و به من خبر دادند که جنازه ی زن تو را بردند در کنار گلدسته ی طرف دست راست حرم مطهر سید الشهدا دفن کردند و من از انجا امدم اینجا و به کلید دار شبانه پول دادم و شبانه رفتم و بالاخره کندم دیدم این جنازه ی زنم اینجاست با این زر و ریور این زر و زیور را حالا اوردم خدمت شما که این را در راه همسرم خرج کنی بنابراین این مسائل بوده حالا مرحوم اقای طباطبایی می فرمایند که این ایه ی شریفه و چندین ایه ی شریفه ناظر به همین مضمون به صورت کلی و اجمالی در مقام رد این تفکر علط است که این تفکراتی که در دنیا شما می بینید برای مردم هست که میان با وسایل مختلف از جریمه های خودشون کسر می کنند یا کم می کنند یا دفع می کنند این مسائل در روزگار قیامت کاربردی ندارد واثری ندارد حالا چند ایه ی دیگری که ایشان اشاره می فرمایند (والامر یومئذ لله)سوره ی انفطار ایه ی19 ان روزگار دیگه کسی جز خدای متعال صاحب امر و قدرت نیست یا( رعب العذاب وتقدحت بهم الاسباب) ان روز هر گونه اسبابی که در این دنیا کاربرد دارد همه قطع می شه سوره ی بقره ایه ی166( لقد جئتمونا فرادی کماخلقناکم اول مر و ترکتم ما خذلنا هم وراءظهورکم ولا نری معکم شفاعکم الذین زعمتم انهم فیکم شرکاء لقد تقطع بینکم وذل عنکم ماکنتم تزعمون )ایه ی94سوره ی انعام چقدر زیبا تمام ان ابزار ووسائلی که در این دنیا بوده همه ی این ابزار و وسائل دز قیامت قطع می شه و دیگه هیچ گونه کاربردی ندارد .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo