< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله بهجت

87/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

(و يحرم الغزو في أشهر الحرم) و هي رجب و ذوالقعدة و ذوالحجة و المحرم منها اربعة حرم ذلک الدين القيم واحدة فرد و ثلاثة سرد. اين معروف است نبوي است. قرآن دارد. خيلي عجيب است شوال داخل در اشهر حج هست اما داخل در اشهر حرم نيست. البته مخالفت هم هست خلافها هم از عامه و از خاصه هست. لکن اينکه در قرآن منصوص است اين چهارتا است. در آنجايي که غزو کفايي باشد در اين چهار ماه يحرم القتال.

(إلا أن يبدأ الخصم أو يكون ممن لا يري للأشهر ) الحرم ( حرمة ) بلا خلاف أجده في شئ من ذلك، آيا کسي که براي اشهر حرم حرمتي قائل نيست در صورتي که ساير شروطش موجود باشد. مثل اذن امام و اذن منصوب امام، آيا مي‌توان با آنها ابتداي جهاد کرد؟ خوب تمام مشرکين لايري للاشهر حرمة. روم که ديگر معلوم است. نصاري هم لايري لهذه الاشهر حرمة. بله، مشرکين عرب حرمت قائل بودند اما آنها هم تا ابتدا نکنند ابتداي جهاد به آنها معلوم نيست جايز باشد. شرايط دارد.

لقوله تعالي "يسألونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير" أي ذنب كبير، و قوله تعالي "فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين الآية، بله، اذا انسلخ فاقتلوا المشرکين البته، تازه قتل مشرکين هم مي‌شود گفت مثل اينکه امام امر به جهاد کرده يا منصوب امام للخاص او للاعم، و قوله تعالي " الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم" آنها آمده‌اند و ابتدا کرده‌اند چون حرمتي قائل نيستند، يا با اينکه حرمت قائلند اين حرمت را استحلال کرده‌اند، بالشهر الحرام قتال مي‌شود کرد. حالا بالشهر الحرام معنايش اين نيست که در همان شهري که آنها استحلال کرده‌اند و ابتدا کرده‌اند ما در همان سال قتال کنيم. در مورد حضرت رسول (ص) دارد که در دو سال ديگر در شهر حرام، قصاص حرمت شهر را کرد. «فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکين حيث وجدتموهم» يعني زمانا ديگر شرطي ندارد اما ساير شروط سرجاي خودش هست. «فمن اعتدي عليکم» به حسب ظاهر «الحرمات قصاص». فمن اعتدي متفرع است بر مقاصه‌ي در حرمت شهر و اعم است از اينکه ساير اعتدا‌ها را هم مي‌گيرد. «فاعتدوا عليه» اين فاعتدوا به قرينه‌ي مقابله است. يعني، چون او اعتدي کرده است ما هم مي‌توانيم قصاص کنيم. بلکه ضمانات و تحريمات را هم مي‌گيرد. اعتدي عليکم به مقابله اعتدي هست. چه بسا از نظر اينها حلال است و اعتدايي نيست.

الذي قيل في سبب نزوله أنه كان أهل مكة قد منعوا النبي صلي الله عليه وآله عام الحديبية سنة ست في ذي القعدة در سال ششم مانع شدند و انتهاک کردند با اينکه مشرکين حرمت قائل بودند انتهاک حرمت کردند. پيامبر شايد در آنجا صلح کردند که مسلمانان امسال نروند. سال نهم در همان ذي‌القعده قصاص کردند و به آنها حمله کرد.

و هتكوا الشهر الحرام با اينکه خودشان قائل به حرمت بودند، فأجاز الله تعالي للنبي صلي الله عليه وآله وأصحابه أن يدخلوا في سنة تسع في ذي القعدة لعمرة القضاء مقابلا لمنعهم في العام الأول ، آنها در سال ششم و اين در سال نهم اما در يک ماه که در آن ماه هتک حرمت کرده‌بودند. الحرمات قصاص ثم قال : " والحرمات قصاص " أي يجوز القصاص في كل شئ حتي في هتك حرمة الشهر، مقابله‌ي به مثل کنند ثم عمم الحكم عمم الحکم را امّا با تفريع بر سابق، که لازمه‌ي مماثلت در اعتدي با ابتدا، اقتضا مي‌کند قصاص در حرمت. آنها در ذي‌القعده انتهاک کردند شما مي‌توانيد هتک حرمت آنها را به ذي‌القعده‌ي دو سال ديگر قصاص کنيد. فقال " فمن اعتدي عليكم " الآية ، ومضمر العلاء بن الفضيل المنجبر بما عرفت " چون «لاخلاف اجد في ذلک» ديگر سند را کار نداريم.

سألته عن المشركين أيبتدؤهم المسلمون بالقتال في الشهر الحرام فقال: إذا كان المشركون يبتدؤونهم باستحلاله ثم رأي المسلمون أنهم يظهرون عليهم فيه، جواب شرط، جاز القصاص است که محذوف است. و ذلك قول الله عز وجل "الشهر الحرام بالشهر الحرام، و الحرمات قصاص" و الروم في هذا بمنزلة المشركين، آنها هم «لايرون للشهر الحرمة». همچنين آن کسي که «يري للشهر حرمة» و مع ذلک هتک حرمت مي‌کند به جهت اينکه در کفر مشترکند. اما روم «لايرون الحرمة لهذه الاشهر» همان عقوبت کفر را دارند.

لأنهم لم يعرفوا للشهر الحرام حرمة و لاحقا فهم يبتدؤون بالقتال فيه، يبتدوون يعني يُجوّزون، به عقيده‌ي خودشان يجوزون القتال فيه. آنکه «يري للاشهر الحرم حرمة» و مع ذلک انتهاک حرمت مي‌کند او، از کساني که لايري للشهر الحرمة اشد عقوبة است و لو بر کفر معاقب است.

و كان المشركون يرون له حقا و حرمة فاستحلوه، با اينکه معتقد بودند در اينجا جايز نيست،مع ذلک استحلال کردند. اينها اشد عقوبة هستند از کساني که لايرون و لو هردو بر کفر و شرکشان معاقب‌اند فاستحل منهم، فأهل البغي يُبتدؤون بالقتال "و المراد إذا كان المشركون يبتدؤونهم فنعم، و حينئذ فجواب " إذا " محذوف، يعني جاز القتال لانه قصاص للاشهر الحرام و كان المشركون يرون له حرمة أي في بدء أمرهم، فأهل البغي يعني من استحل منهم يبتدؤون بالبناء للمفعول. کما اينکه خودشان استحلال کردند مسلمانان هم مي‌توانند ابتدا در همان ماه کنند ولو دو سال ديگر، هر وقت که توانستند و صلاح ديدند.

و في المنتهي كان الفرض في عهد النبي صلي الله عليه و آله الجهاد في زمان دون زمان در غير اشهر حرم و في مكان دون آخر مکان هم مثل لاتقاتلو في المسجد الحرام، أما الزمان فإنه كان جائزا في جميع السنة إلا في أشهر الحرم، شايد في الاشهر الحرم صحيح باشد و هي رجب و ذو القعدة و ذو الحجة و محرم، تقريبا پيش ما تعيين اين دو مسلم است البته در اينکه اربعه کدام است، خلاف خيلي زياد است لکن تقريبا اتفاق اماميه اين است که اين اربعه است. واحدة فرد و ثلاثة سرد.

لقوله تعالي: "فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم" يعني در هر زمان و در هر مکان. زمانا ديگر شرطي ندارد و خودتان بايد شروط ديگر را ملاحظه کنيد و أما المكان فإن الجهاد كان سائغا في جميع البقاع إلا الحرم، در همه جا ولي حرم مستثني بود که در آنجا نبايد قتال باشد فإن الابتداء بالقتال فيه كان محرما، لقوله تعالي "و لاتقاتلوهم عند المسجد الحرام حتي يقاتلوكم فيه" با اينکه مسجد الحرام داخل حرم است. عند المسجد الحرام شايد همين عنديت بر مطلق حرم صادق باشد. بله، اگر ابتدا کردند که هيچ، حتي درمسجد هم اگر ابتدا کردند، دفعشان جايز است.

إذا عرفت هذا فإن أصحابنا قالوا: إن تحريم القتال في أشهر الحرم باق إلي الآن لم ينسخ في حق من يري للأشهر الحرم حرمة للأصل، بله، للاصل. باق و لم‌ينسخ. مقتضاي اطلاقات من حيث الزمان و المکان همين است و أما من لايري لها حرمة فإنه يجوز قتاله فيها، البته با شروط ديگر قتال. و ذهب جماعة من الجمهور إلي أنهما منسوختان بقوله تعالي "فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم" اين را ناسخ آن قرار داده‌اند. يري حرمة يا لايري حرمة، همينقدر زمان بگذرد ديگر شرطي ندارد، زيرا حيث وجدتموهم.

و بعث النبي صلي الله عليه وآله عليا عليه السلام إلي الطائف فافتتحها في ذي القعدة و قال‌الله تعالي"و قاتلوهم حتي لا تكون فتنة " أما تحريم القتال في المسجد الحرام فإنه منسوخ أي بقوله تعالي: "فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم" نه، به حسب ظاهر،‌نخير،‌اگر آنها در مسجد الحرام انتهاک کردند مي‌شود قصاص کرد.

و من ذلك يعلم الوجه في قول المصنف: (و يجوز القتال في الحرم و قد كان محرما فنسخ) بالآية المزبورة، بل و بقوله تعالي "فاقتلوهم حيث ثقفتموهم و أخرجوهم من حيث أخرجوكم، و الفتنة أشد من القتل، و لاتقاتلوهم عند المسجد الحرام حتي يقاتلوكم فيه، به حسب ظاهر اگر آنها ابتدا کردند، مانعي ندارد از اينکه در همان مسجد الحرام هم قتال کنند حالا اگر در همين سال نشد در سال ديگر. فإن قاتلوكم فاقتلوهم ، كذلك جزاء الكافرين " قال في الكنز مال مقدس اردبيلي: "هذه الآية ناسخة لكل آية فيها أمر بالموادعة أو الكف عن القتال، كقوله "و دع أذاهم" و قوله "لكم دينكم ولي دين" و أمثاله، لأن حيث للمكان أي في أي مكان أدركتموهم من حل أو حرم، مکانا اگر شروط قتال جايز شد. چون از زمان گذشته است. مکانا «حيث وجدتموهم» چه زمان و چه مکان. و ايشان مي‌گويد حيث مال مکان است. بالاخره، همه جايز است اما با شروطش. لايرون اما انتهاک حرمت کردند يا نکردند. اگر کردند ما مي‌توانيم مقابله به مثل کنيم.

و كان القتال في الحرم محرما ثم نسخ بهذه الآية و أمثالها، فصدرها ناسخ لعجزها " لي آخره، هذا، و قال بعض الأفاضل: "و هل يلحق بمحل البحث أي الحرمة في الأشهر المقاتلة لدفع الكفار الذين دهموا المسلمين في زمن الغيبة لتسخيرهم و أخذ بلادهم؟ فيه إشكال، و لكن احتمال الالحاق في غاية القوة، اين هم همچنين، جايز است در اشهر حرم دفاع. دفاع، عقلي است هيچ شرطي از حيث زمان يا مکان ندارد. مع أنه أحوط في الجملة" آيا احتياط اين است که انسان اين کار را نکند؟ و بگذارد اينهايي که بر اهل دين حمله کردند بگذارد انجام دهند. آيا احتياط در اين است که انسان در جايش بنشيند و هيچ کاري در دفاع نکند؟ اينکه خلاف احتياط است به طور يقين.

و كأنه أشار بذلك إلي ما وقع من الأُرُس في بلد العجم، و فيه أولا أن محل البحث في غزوهم لا في دفاعهم، مسلمانان بخواهند هجوم بکنند عند المسجد الحرام، جايز نيست، نه اينکه آنهادر مسجد الحرام يا در حرم آمده‌اند و انسان دفاع نکند؟ اصلا عقل قاطع است به اينکه اين شروط در جهاد در مقابل دفاع است نه در دفاع محض. و ثانيا أنهم ممن لايرون حرمة لهذه الأشهر، اُرُس که همان روسيه است آنها که اگر نصاري بودند حرمتي قائل نبودند اگر يهود هم بودند همچنين.

فحتمال الالحاق حينئذ في غاية الضعف، بل هو واضح الفساد، و الله العالم. احتمال الحاق، يعني الحاق به جايي که الحاق به جهادبشود که جهاد (در اشهر حرم) جايز نيست. ابتداي حمله به آنها جايز نيست بگوييم دفاع هم ملحق است به او، که جايز نيست. اين حرفها را اصلا نبايد در فقه نوشت اينها از فقه خارج است. ضروريات دين يا ضروريات مذهب مسائل فقهيه نيست. مسايل فقه عبارت است از تحصيل احکام ظاهريه و مظنونه به اجتهاد. چه ربطي دارد به اين مسائلي که عقل در آنجا مستقل است. اگر کسي به انسان حمله کرد و مي‌خواهد بزند. انسان فرار هم نکند زيرا او کار بد کرد و من نبايد کار بد کنم.؟!

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo