< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت مرحوم آیت الله بهجت

87/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

(و) لذا (يجب) علي الإمام عليه السلام و منصوبه (التربص إذا كثر العدو و قل المسلمون حتي تحصل الكثرة للمقاومة ثم تجب المبادرة) مي‌گوييم اين عباراتشان شايد مثل عبارات قدما در فتاوا بوده است  که گاهي ملتزم بودند عين عبارت روايت را نقل کنند. شايد اينها نص بوده است. «علي الامام» يا «يجب علي الامام» در روايت بوده است و اينها از خودشان نمي‌خواهند بگويند ما بر امام و منصوبش واجب مي‌دانيم. حمل بر صحت، اقتضاي اين مطلب را دارد.

كما في القواعد ، ولكن في التحرير يستحب له أن يتربص بالمسلمين مع القلة گاهي تحقيق مي‌کند که کم اينها از زياد آنها بهتر است همين محسوسات ممکن است اين مطلب را بفهمد. آنها کساني‌اند که مي‌دانيم مهارتي ندارند. کما اينکه اگر نصي شد مي‌فهميم که قليل شما فلان مقدار بالاتر است. الآن خفف الله عنکم. صدتا مقابل هزارتا نمي‌شود ولي مقابل دويست‌تا مي‌شود. عمومي در آن زمان بوده است و تخفيف هم در همان زمان بوده است. اما ديگران بايد نگاه کنند و خوب تفحص کنند که آنها چه کسي هستند و اينها چه کسي هستند.

و يؤخر الجهاد حتي يشتد الأمر بالمسلمين و لعل المراد حال آخر غير المفروض ثم إن الكثرة المقاومة تختلف باختلاف الحال، و قال عمر بن أبي نصر "سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: خير الرفقاء أربعة، و خير السرايا أربعمائة، و خير العساكر أربعة آلاف، و لاتغلب عشرة آلاف من  قلة" دوازده هزار در يک روايت دارد عشرة آلاف هم دارد. از قلّت ممکن است معارض نداشته باشند از آن جهت مغلوب شوند و الا عشرة آلاف کم نيست.

و في خبر فضيل بن حنتم در تصحيحش دارد فضيل بن خيثم عن أبي جعفر عليه السلام قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله "لايهزم جيش عشرة آلاف من قلة " و قال شهر بن حوشب "سألني الحجاج عن خروج النبي صلي الله عليه وآله إلي مشاهده فقلت: شهد رسول الله صلي الله عليه وآله بدرا في ثلاث مائة وثلاثة عشر ، که اصحاب حضرت حجة هم همين مقدار در روايت دارد اصحابي که اول خودشان را به ايشان رسانده‌اند. حتي آن ثلاثمأة و ثلاثة عشر را در روايتي دارد که اسمهايشان را هم ذکر کرده است. 

و شهد أحدا في ستمائة ، وشهد الخندق في تسعمائة ، فقال ، عمن قلت ؟ قلت عن جعفر بن محمد عليهما السلام فقال : ضل والله من سلك غير سبيله " وفي المروي عن الخصال بسنده إلي ابن عباس قال : " قال رسول الله صلي الله عليه وآله خير الصحابة أربعة ، آيا ابن عباس اين را گفته آيا سندش درست است. ببينيد فضيل بن خيثم کيست؟ به هر حال اربعة کدام اربعه است.

و خير السرايا أربعمائة، و خير الجيوش أربعة آلاف و لم‌يهزم اثنا عشر ألف من قلة در روايت فضيل دارد که لايهزم جيش عشرة آلاف من قلة اينجا چيز ديگر دارد. ممکن است تحکيم شود همين عشرة آلاف و ممکن است حمل شود به قوت ايمان و ضعف ايمان.

إذا جردوا و صدقوا " در نسخه‌ي چاپ جديد و در يک نسخه از چاپ قديم اذا جردوا بدون تشديد نوشته است. اگر جُرّدوا بود مي‌گفتيم جردوا عن العلائق الدنيوية. لکن در وسايل نگاه کرديم دارد «اذا صبروا» بين اين دو چقدر فرق است؟ ثابت قدم شدند و صبر کردند. صاحب وسايل از صدوق نقل مي‌کند.

و كيف كان فينبغي للإمام عليه السلام ملاحظة أطراف بلاد المسلمين فيجعل فيها من يكف المشركين و يعمل الحصون و يحفر الخنادق و غير ذلك مما يحترس المسلمون به، كما أنه ينبغي له جعل أمير في كل ناحية يقلده أمر الحروب و تدبير الجهاد ذي أمانة و رفق و نصح للمسلمين و رأي و قوة و شجاعة و مكابدة للعدو، و إذا احتاج إلي المدد مده، إلي غير ذلك مما يقتضيه الحال، برود از اطراف استمداد کند و جمعيتي را اضافه کند اگر الآن محتاج‌اند يا بعدا محتاج مي‌شوند. فإن الجهاد موكول إلي نظر الإمام عليه السلام ويلزم الرعية طاعته كما يراه . ( و ) كيف كان ف‌ ( لا يبدؤون ) أي الكفار الحربيون بالقتال مع عدم بلوغه الدعوة إليهم بايد دعوت ابلاغ شود. خوب حالا ابلاغ دعوت واجب است يا نه؟ ذمي است بايد جزيه دهد اخلال به ذمه کرده است ابتداي به دعوت مي‌شوند اما چون ديدند لشکر اينها قوي‌تر است حاضر شدند جزيه دهند.

(إلا بعد الدعاء إلي محاسن الاسلام ) وهي الشهادتان وما يتبعهما من أصول الدين وامتناعهم عن ذلك دعوت کنند و آنها هم قبول نکنند وعن إعطاء الجزية إن كانوا من أهلها اهل ذمه بودند بلاخلاف أجده بل ولا إشكال ، بلکه ممکن است مسلمانان احتياجاتشان زياد باشد و آنها اغنيا باشند به يک وجهي که رفع احتياج اينها را بکند با آنها مهادنه بکنند. تعبير به اشکال و خلاف و اين مسائل نيست. دين داري کافي است و عقل داشتن هم کافي است. و في خبر مسمع بن عبد الملك عن الصادق عن آبائه عليهم السلام قال أمير المؤمنين عليه السلام : " بعثني رسول الله صلي الله عليه وآله إلي اليمن فقال : يا علي لا تقاتلن أحدا حتي تدعوه ، آيا اين لاتقاتلن احدا نهي و تحريم نيست؟ آيا خصوصا کساني که نمي‌دانند به آنها قواعد و خواص اسلام را به آنها بگويند و بعد مقاتله بکند اگر امتناع کردند آيا اين محتاج به دليل نقلي هست؟ که نياز داشته باشيم ببنيم آيا مخالفي پيدا مي‌شود يا نه؟  و أيم الله لأن يهدي الله علي يديك رجلا خير لك مما طلعت عليه الشمس وغربت ، آيا اين فضايل يک نفر را هدايت کردن نه در جنگ در جاهاي ديگر هم. آيا اين لاتقاتلن احدا را ضعيف مي‌کند. دلالت او را بر نهي ضعيف مي‌کند؟ اين چه حرفي است چرا انسان بايد مطلب را گم کند. ولك ولاؤه يا علي " آيا اينها استحبابي است. هدايت کردن کسي ولاء ندارد که ارث به ولاء مي‌رسد تا به آن حد اين هم همانطور اين بالاتر از آن است اما مع ذلک از عتق بالاتر است ممکن است عتقش کند تازه آن هم بازهم اصلا يهودي يا نصراني باشد. اسير بوده است. ولي مقتضاي اصل اينکه نخير بگوييم اصل مي‌گويد به اينکه جهاد واجب نيست قبل از دعوت. نفي وجوب جهاد قبل از دعوت. يا اينکه نخير، شرايطش مقتضاي استحباب اين است که اين مشکوک الشرطية باشد. معلوم است شرطيتش محتاج دليل نقلي نيست اصلا.  ونحوه غيره من النصوص ، مضافا إلي الأصل وغيره بعد ظهور الأدلة في الأمر بجهادهم وقتلهم كي يسلموا ، کي يسلموا يعني چه؟ براي اين غايت. و الا بلاغايت داريد با آنها مي‌جنگيد. براي اينکه مسلمان شوند. غرض شرعي نداريد. براي اينکه مسلمان شوند. استحباب اين مطلب.

فلابد من إعلامهم أن المراد ذلك لا طلب المال والملك ونحوهما مما يستعمله الملوك ، ولكن لو بدر أحد من المسلمين إلي أحد من الكفار بدون اينکه دعوت شود آمد و يکي از آنها را کشت. وقتله قبل الدعوة أثم ولا ضمان ، گناه کرده بايد استيذان کند و بايد اذن داشته باشد براي اين کار خلافا للشافعي فحكم بالضمان للقياس علي الذمي الذي هو مع بطلانه في نفسه عندنا مع الفارق فرض کرديم اينجا صحبت ذمي نيست. بل ربما حكي عن الشيخ نفي الأمرين معا ، حتي اثم هم ندارد کار مسلمانان را يک کمي سبک‌تر کرده است. ولكن فيه أنه مناف لما عرفت من عدم جواز قتالهم قبل الدعوة إلي الاسلام . معلوم است که نبايد به هر چيزي اعتماد کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo