< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله بهجت

87/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

( ويكره الإغارة عليهم ليلا ) عرض کرديم صحبت مکروهيت در اينجاها نيست. يا واجب است اين طرف يا واجب است آن طرف. آيا مکروه است مثلا انسان شب اينها را بکشد؟ تبيت بکند بر اينها، مکروه است؟ آيا مي‌شود؟ اضطراري نباشد. جمعيت اينها کم است و جمعيت آنها زياد است. هيچ راهي نيست اگر تبييت نکنند مغلوب مي‌شوند و راهي هم نيست براي اينکه از دستشان نجات پيدا کنند ولو نقل مکان کنند از جايي به جايي. هيچ راهي نيست. اضطرار است. يکره باز هم نيست. يکره مال جايي است که طرفين جايز باشند.

......." سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: ما بيت رسول الله صلي الله عليه وآله عدوا قط ليلا " بايد جمع شود با آن که ثابت کرده است يکجا ليلا را تبييت کرد. آنجايي بود که آن واجب بود. مابيّت، غدر و تدليس و همه‌ي اينها را در امن و امان گذاشتن، زنها و بچه‌ها را ولو پشت سر مردها با خيال راحت بچه‌ها را خوابانده‌اند. آيا اينجا جاي کراهت است؟ نه

جمهور اينطور روايت کرده‌اند و في رواية الجمهور عنه صلي الله عليه وآله كان إذا طرق العدو لم يغر حتي يصبح " آنها را به خديعه وادار نمي‌کند و شبانه بر آنها حمله نمي‌کند حتي يصبح تا روشن شود. شايد هم يکي از فوائد اين مطلب اين است که صلوة صبح فوت نشود. قبل از صبح اگر حمله کنند معرضيت دارد صلوة صبح براي فوت مثل زوال.

مضافا إلي ما في ذلك من قتل النساء والأطفال ونحوهم مما لا يجوز قتلهم ، آن وقت شما مي‌فرماييد مکروه است؟

نعم لو دعت الحاجة إلي ذلك جاز بلا كراهة ، عرض کرديم يکوقت واجب مي‌شود والا تمام جيش اسلام همگي مقتول و مغلوب مي‌شوند. هيچ راهي براي فرار نيست.

ولعل منه ما رواه الجمهور عن النبي صلي الله عليه وآله من أنه شن الغارة علي بني المصطلق ليلا. يک چنين واقعه‌اي بوده است که اينها محتاج بوده‌اند و راهي نبوده است الا بر اينکه ليلا بر آنها حمله کنند و هر مفاسدي که مترتب مي‌شود در مقابل مفاسد بالاتري است که بر خلافش مترتب مي‌شود.

( و ) كذا يكره ( القتال قبل الزوال إلا لحاجة ) آن هم همچنين است. زوال اگر در توي حال اشتغال به حرب باشد ممکن است ظهرين فوت شود.

كما صرح به غير واحد ، ولعل المراد به خصوص ما قرب منه إلي الزوال مخافة ذهاب الصلاة ، ولأنه المنساق منه لا مطلقا حتي الصبح الذي أقسم الله تعالي شأنه بالمغيرات فيه ، وسمعت أن رسول الله صلي الله عليه وآله إذا طرق العدو ليلا لم يَغِّر حتي يُصبح . مثل ما قبل الزوال

( و ) يكره أيضا ( أن يعرقب الدابة وإن وقفت به ) باز هم مکروه است. اما منتهي به هلاکش مي‌شود. چه کسي ديگر در مقام علاج او بر مي‌آيد آيا در دارالحرب مکروه است يا مطلقا مکروه است.

أو أشرف علي القتل كما في النهاية والنافع والتذكرة والمنتهي واللمعة والتنقيح وجامع المقاصد والمسالك وغيرها إلا إذا اقتضت المصلحة ذلك كما فعله جعفر ذو الجناحين بموته علي ما صرح به غير واحد، و في خبر السكوني المروي في الكافي عن أبي عبد الله عليه السلام قال: " لما كان يوم موته كان جعفر بن أبي طالب علي فرس ، فلما التقوا نزل عن فرسه فعرقبها بالسيف، فكان أول من عرقب في الاسلام " ورواه في المنتهي عن جعفر عن أبيه عليهما السلام قال: " أول من عرقب الفرس في سبيل الله جعفر بن أبي طالب ذو الجناحي، عرقب فرسه ". حالا آيا اين علامت آن است که اين مسنون بوده است يا اينکه راهي نبوده است و حتي تمکن از ذبحش هم نداشته است و الا اگر تمکن از ذبح داشته باشد عرقبه جايز نيست. زيرا اهلاک به نحو غير مأثور است. اهلاک به قتل و ذبح در انعام و ابل و اينها جايز است و الا جايز نيست.

( و ) يكره أيضا ( أن يعرقب الدابة وإن وقفت به ) هرچه سعي مي‌کند نمي‌رود مع ذلک کله چه کند. بايد برود بايد يا به سوي قتال يا به سوي فرار برود اما اين اسب مي‌ايستد. چه کند؟ اگر ذبح ممکن است البته جايز است ولو حالت خشيه باشد. اما اگر ذبح هم ممکن نيست و در وسط جنگ است. آيا عرقبه مکروه است؟ در غير جاي ضرورت يا مسنون بوده است در آن زمان. و لذا اسم اين را درباره‌ي جعفر مي‌آورد و تقريبا مثل اينکه از فضائلش است. مسنون بوده است و بعد نسخ شده است و تحريم شده است. آن وقت کراهت مي‌گويد. در غير مصلحت حرام است زيرا اهلاکش است به غير نحو مشروع. اما چيزي که هست خصوص اينکه از جعفر محقق شده است معلوم نيست در جايي بوده است که متمکن از ذبح بوده است و مع ذلک اين کار را کرده است و يا اينکه نخير آن زمان مسنون بوده است و لذا اسم او را آورده‌اند که اول من عرقب جعفر بوده است. يا اينکه نخير. اين کار در اسلام واقع نشده است الا همان که در اول امر جعفر اين کار را کرد. و علي هذا آن هم همچنين. اهلاکي است لا بالساعة. يعني همين حالا اهلاک مي‌شود. طول هم بکشد اهلاک مي‌شود کسي او را معالجه نمي‌کند. يا اينکه دار الحرب و دار الاسلام هيچ فرق نمي‌کند اصلا اين عمل مسنون بوده است و حالا نسخ شده است. آيا اينطور است؟ يا اينکه اين يا واجب است يا حرام است. اهلاک اينطوري در انعام که قابل اکل هستند جايز نيست. الناس مسلطون علي اموالهم يعني اگر مشروع و غير مشروع دارد مي‌تواند مال خودش را به غير مشروع هلاک کند؟ خير.

إلا إذا اقتضت المصلحة ذلك ضرورت مثلا باشد

كما فعله جعفر ذو الجناحين بموته علي ما صرح به غير واحد، و في خبر السكوني المروي في الكافي عن أبي عبد الله عليه السلام قال: " لما كان يوم موته كان جعفر بن أبي طالب علي فرس ، فلما التقوا نزل عن فرسه فعرقبها بالسيف، فكان أول من عرقب في الاسلام " ورواه في المنتهي عن جعفر عن أبيه عليهما السلام قال: " أول من عرقب الفرس في سبيل الله جعفر بن أبي طالب ذو الجناحين، عرقب فرسه ". راهي نبوده است الا اينکه اين کار را بکند و الا آنها و جيش کفار آن را بر مي‌دارند و بهش منتفع مي‌شود يا سوارش مي‌شوند به سوي حرب. همين مقدار از جيش ضعفي تحصيل مي‌کنند.

ولو تمكن من ذبحها كان أحسن اگر خودش مکروه است اگر متمکن از ذبح شد اين احسن از اين مکروه است. عرض کرديم که خير نوبت به کراهت نمي‌رسد بلکه يا حرام است يا واجب. متمکن از ذبح باشد البته اتلاف محض نشده است. اتلاف مشروط شده است. دست مسلمانان بيفتد اکل مي‌کنند. دست کفار هم بيفتد ممکن است آنها هم اکل کنند. بايد تشخيص دهيم کار ما واجب است يا حرام است.

كما صرح به أيضا غير واحد لخبر السكوني علي ما في المنتهي عن جعفر عن أبيه عليهما السلام قال : " قال رسول الله صلي الله عليه وآله إذا حرن علي أحد كم دابته يعني إذا قامت في أرض العدو همانجا ماند. نه آن طرف مي‌رود و نه اين طرف بايد سير کند سوي قتال يا بايد تغيير محل کند مثل فرار از موضع خاص به جايي که بهتر است.

ذبحها ولا يعرقبها " اين نهي است والموجود في الكافي عن السكوني عن أبي عبد الله عليه السلام قال : " قال رسول الله صلي الله عليه وآله إذا حرنت علي أحدكم دابته يعني أقامت في أرض العدو أو في سبيل الله فليذبحها ولا يعرقبها " وعلي كل حال فمن ذلك يعلم الوجه فيما ذكرناه ، ومن الغريب ما في المنتهي من دعوي نسخ الخبر الأول بالثاني . همين سکوني هردو را روايت کرده است. يکي عرقبه جعفر و يکي اينکه نبايد انسان عرقبه کند دابه‌ي خودش را. کأنه محمول است بر اينکه آن ضرورت بوده است و اين ضرورت نبوده است. ضرورت باشد واجب است يک کاري کند. چون هيچ راهي نيست براي دفع محاذير الا اينکه عرقبه کند. يا اينکه راه هست و واجب است و بايد اين کار را بکند. اينجا هم قتل نفس يا مال محترم مسلم. آن هم همچنين نمي‌تواند.

راوي در هردو خبر سکوني است. که کرده و مسنون بوده است و جايز نيست. پس نسخ شده است. مسنون اگر بوده است وبعد نهي شده است. کراهت هم اينطور جاها محل ندارد و قهرا مي‌تواند گفت که نسخ شده است مسنونيت به حرمت. اينکه منتهي فرموده است امر مستبعدي نيست. يکنفر روايت کرده است کار خوبي است و همان يک نفر روايت مي‌کند که اين کار خوب نيست. و علي هذا بايد قيود و شروط را ملاحظه کند و ببيند جاي ضروري بودن اين مطلب است که واجب است و الا آنها بر مي‌دارند و از آن برعليه اسلام استفاده مي‌کنند. يا نه شايد ذبح و ميته پيش آنها يکي است. يا اينکه نخير ضروري است و بلا محذور نبايد اين کار را بکند و نبايد عرقبه کند.

نعم كان مقتضي النهي التحريم لا الكراهة ، ولعله لما في جامع المقاصد ، قال : " وأما عدم التحريم فلأن الناس مسلطون علي أموالهم فإن قيل يحرم تعذيب الدابة وعدم إطعامها وسقيها وتحميلها فوق الطاقة فكيف جازت العرقبة قلنا : حال الحرب مخالف لغيره ، وإتلاف الدابة وإضعافها أمر مطلوب ، لأن إبقاءها بحالها ربما أدي إلي استعانة الكفار بها " وإن كان هو كما تري ، وفي التنقيح إنما قلنا بكراهته لأنه يؤول إلي هلاكها ، ونهي رسول الله صلي الله عليه وآله عن قتل الحيوان لغير أكله وفيه أنه لا يدل علي كراهة خصوص ذلك ، فالعمدة ما عرفت ومن الغريب إنكار بعض الأفاضل الدليل ، وقال : ليس في النصوص إلا ما سمعته سابقا

" ولا تعقروا من البهائم ما يؤكل لحمه إلا ما لا بد لكم من أكله " إلا أنه غير دال علي خصوص ذلك، مثلا اگر عرقبه کند او را ضعيف مي‌کند. رسيدن به او و ذبح کردن آسان‌تر است. ما مي‌گوييم جاي کراهت و استحباب و جاي کشتن و کشته شدن و مال محترم مسلم و اينها نيست. يا ضرورتي در مطلب هست و واجب است و حرام است ترکش و يا ضرورتي نيست پس حرام است و فعلش جايز نيست.

ولكن أمر الكراهة سهل يكفي فيها الفتاوي . وكيف كان فالذي يدل علي أصل الجواز عموم " الناس مسلطون علي أموالهم " آيا مي‌تواند عمدا و اختيار قطعه قطعه کند مثلا فرس و شتر خود را. نه ما بر اين مطلب دليل نداريم. آيا الناس مسلطون علي اموالهم يعني هرطور اختراع کند و هنرمندي خودش را نشان دهد هرطوري جايز است؟ خير، مي‌تواند اکل کند و مي‌تواند ببخشد به ديگري مي‌تواند هبه به ديگري کند همه‌ي اينها. انحاء جائزه در تصرف در مال محترم از بهائم مأکوله. الناس مسلطون علي اموالهم مثلا يک دليل است بر اينکه هرکاري مي‌تواند بکند ولو اينکه مکروه باشد.

وأنها مخلوقة للناس يفعلون بها كيف شاؤوا ونحو ذلك ، اين هم معلوم نيست که مي‌تواند. مي‌خواهد براي اينکه بداند آيا مي‌تواند اينطوري بکشد ملک و مال خودش.

وفعل جعفر

الذي لم ينكره النبي صلي الله عليه وآله بل أعطي في تلك الشهادة جناحان يطير بهما في الجنة كيف يشاء ، آنهم مثل الناس مسلطون علي اموالهم دليل است منتها چيزي که هست فعل جعفر با ضميمه‌ي اينکه لم ينکره النبي نفرمود چرا اينکار را کرد؟ و نبايد بکند

والمناقشة بكونه ظلما فيقبح يدفعها أن الشارع بجوازه كشف عن عدم قبحه كالذبح والاشعار ونحوهما مما يجوز شرعا، نه قبول نداريم. در آنجاها اينطوري است که يک ذبح غير مشروعي را تجويز کند

نعم قد يقال إن المنساق دابة المسلم أما دابة الكافر فلا كراهة في تعرقبها حال الحرب دابه کافر که بدست آدم آمد ديگر از سلطنت کافر گذشت خودش مي‌داند حکم اولي و عنوان اولي‌اش چيست. در حال حرب ضرورت هست يا نيست چيست. بايد تأمل کند يا اينکه نخير عرقبه. فرسي يا ابلي که کافر سوار است عرقبه مي‌کند که او ضعيف شود و اين مقدمه شود براي قتل کافر در جايي که قتل کافر واجب است. البته قتل صبي در کار باشد يا قتل دابه در کار باشد و امر دائر بين اين دو باشد معلوم است که اين انسان است و لايقاس به الحيوان. إضعافا لهم ومقدمة لقتل راكبها وغير ذلك كما صرح به الكركي وثاني الشهيدين ، بل هو أولي من قتل الصبيان ،

وقد عقر حنظلة بن الراهب فرس أبي سفيان يوم أحد فرمت به فخلصه ابن مسعود ، ولكن مع ذلك لو تمكن من ذبحها كان أولي بلکه واجب است و عرقبه جايز نيست براي متمکن از ذبح. اين مطالب دليل مي‌خواهد

حتي لو كان في غير حال الحرب ، مال او را يا مال خودش را عرقبه کند يا ذبح کند. معلوم است که جايز نيست عرقبه و اهلاک اينطوري. نداريم.

لما فيه من الاضرار بهم ، بل لو لم يتمكن إلا من القتل غير الذبح أو العقر عقر هم مثل وامرأتي عاقر. کاري است که ديگر حبلي نمي‌شود و ديگر لاتحمل.

ونحوه وكان فيه اضرار لهم لم يبعد الجواز بلا كراهة ما نمي‌دانيم دو صورت بيشتر نيست. وجوب و حرمت. اين کشتن را نمي‌شود ملعبه قرار دهد. چه حيوان و چه انسان ولو صبي. ابدا. تترس کردن تا ممکن است نقل مکان کند به جايي که ترس را نکشد. نقل مکان متعين است. نه اينکه مکروه است ترس را آدم بکشد. مکروه نيست. يا حرام است و يا واجب است.

كما هو مقتضي إطلاق بعض وإن كان لا يخلو من بحث ، بناءا علي حرمته في نفسه أو كراهته من حيث احترام الدابة ، دابه هم محترم است به اينکه به هر صورتي اين را هرکسي مال خودش را يا مال کافر را بکشد مانعي ندارد. نه اينطوري نيستيم ما. والله العالم .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo