< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله بهجت

88/01/31

بسم الله الرحمن الرحیم

(ويكره قتله صبرا)در تفسير صبر اختلافي هم هست. شايد معنايش اين است كه اقرب و اولي به اين كه صبرهست اين باشد كه در محلي كه مثل اينكه آبي كه سرد است بگذارند و از هر طرفي بخواهد از اين آب فرار كند او را بزنند و نتواند از هيچ راهي خلاص نداشته باشد. شايد اين است. صبر اشد باشد. اينها مكروه بودنش مطلقا مكروه باشد شايد آنهايي كه ان تذرهم يضلوا عبادك و لا يلدوا الا فاجرا كفار همه‌ي اينگونه بحثها چاره‌اي طريقي براي خلاص نيست. مگر اينكه به طوري مشهور باشد مثل ابوجهل كه از اشد مفسدين حساب مي‌شود. براي اينكه ديگران هم عبرت بگيرند و از كار او تبري كنندو الا يكره خيلي جاها انسان مي‌فهمد كه حرام است. غير از قتل تعذيب ديگري نشود. مگر اينكه مستحق اين تعذيب باشد.

كما صرح به غير واحد،بل لا أجد فيه خلافا ، لما في صحيح الحلبي عن الصادق عليه السلام " لم يقتل رسول الله صلي الله عليه وآله رجلا صبرا غيرعقبة بن أبي معيط وطعن ابن أبي خلف فمات بعد ذلك " ضرورة إشعاره بمرجوحيته التي لا ينافيها وقوعه من رسول الله صلي الله عليه وآله المحتمل‌رجحانه لمقارنة أمر آخر،علي أن الحكم مما يتسامح فيه . والمراد بالقتل‌صبرا أن يقيد يداه ورجلاه مثلا حال قتله،وحينئذ فإذا أريدعدم الكراهة أطلقه وقتله،ولعل هذا هو المراد مما فسره به غير واحد،بل نسبه بعض إلي المشهور من أنه الحبس للقتل،مطلق حبس للقتل صبر است نه قبول نيست بله مراتبي هست قريب به همين مثلا آشكارا تعذيب كردن و كشتن و امثال آن. بله اگر كلمه‌ي كراهت را كه در فتاوا ذكر شده است بگيريم خيلي مطلب آسان مي‌شود ولي ظاهرش آن است كه يا واجب است يا حرام است نه اينكه در اين بين مكروه باشد. او داخل در اشد مفسدين باشد نه واجب است به طوري كه مفسد بودنش هم معلوم باشد و واضح و آشكار باشد.نيست از اشد. فقط قتل است يكي از اطراف تخيير است. قتل است منّ است فداء است. شايد از منّ و فداء اولي باشد اگر مي‌شود با او خريد و فروش كرد. مثل اينكه اگر تو را نكشيم چه مي‌كني؟ مي‌گويد اعلام مي‌كنم به خفاياي آنها كه فلان قلعه با آن اهميتش چطور مي‌توانيد شما راه پيدا كنيد به آنجا. پيدا كنيد نه اينكه منتفع بشويد. يك مقدمات ديگري هم لازم دارد. اگر آن مقدمات نشد و فتح نشد هيچ مستحق نيست؟ ابدا نبايد اين حرفها را ترويج اين مطالب را نبايد كرد همه مي‌فهمند كه خفايا را ابلاغ كردن و تعليم كردن از اعظم تقويت اسلام و جيش اسلام است و ضعف كفر و جيش كفر است.

وفي القاموس وصبر الانسان وغيره علي القتل أن يحبس ويرمي حتي يموت وقد قتله صبرا وصبره عليه ، وأما ما قيل - كما حكاه في المسالك من أنه‌التعذيب حتي يموت أو القتل جهرا بين الناس أو التهديد بالقتل ثم القتل،وفي غيرها القتل وينظر إليه آخر ، أو لا يطعم ولا يسقي حتي يموت بالعطش‌والجوع -فلم أجد ما يشهد لها،بل الأخير منها مناف لما سمعته من وجوب الاطعام والسقي ولكن قد نفي بعضهم البأس عن كراهة الكل للتسامح .

حمل رأسش از معركه تمثيل است. نه قبول نداريم. مختلف است. گاهي راجح مي‌شود و گاهي تعذيب آخري است و مرجوح مي‌شود مبادا كاري كند انسان با كفار كه جيش مسلمين اسيرند در دستشان آن كار را آنها با جيش مسلمين بكنند. نبايد اين كارها را بكنند بلكه ضد اينها را بايد بكنند.

يك چيزهايي است كه از واضحات است از واضحات انسانيت است. اطعام بكنند يا بگذارند از گرسنگي بميرد؟ هرگز اين مطالب را نبايد احتمال داد. اين هم نبايد نوشته شود. بايد به او احسان شود تا آخر زماني كه ديگر دارد قتل مي‌شود

(و)كذا يكره(حمل رأسه) أي الكافر المقتول(من المعركة)لكونه تمثيلا أو كالتمثيل، ولاشعار عدم نقل رأس كافر قط إلي رسول الله صلي الله عليه بمرجوحيته في الجملة ، وللخوف من فعل مثله بالمؤمن،من أن الحكم مما يتسامح فيه،نعم لو كان في نقله نكبة للكفار وقوة للمسلمين أمكن زوالها ، ولعله لذا حمل رأس أبي جهل،بل في بعض الأخبار حمل أمير المؤمنين عليه‌ا‌لسلام رأس عمرو بن عبد ود، والله العالم .

موارات شهيد براي احتمال لازم است. دفنش و صلاتش و همه‌چيز. اما كافرحربي تكليفي‌درباره‌ي اونيست.فقط چيزي كه هست براي اينكه مسلمانان متأذي به رايحه‌ي او نشوند او را زير خاك بكنند.(ويجب مواراة الشهيد)وغيره من المؤمنين (دون الحربي) وغيره من الكفار بلا خلاف ولا إشكال،بل قيل لا يجوز دفنه بلا إشكال فيه،وإن كان فيه نظر بل منع ، للأصل السالم عن معارضة حرمة التشريع بعدأن كان الدفن من المعاملة لا من العبادات ،فهو حينئذ في الكافر وغيره من الحيوانات حتي الكلب والخنزير علي مقتضي الأصول ، والنهي في الصحيح الآتي إنما يراد به في مقام توهم وجوب مواراة الجميع ولو للمقدمة، فيراد منه حينئذ عدم وجوب ذلك إلا من كان كميشا.

بله كانه اصل در كميش الذكر آن است كه ملحق به مسلمانان باشد اين هم تقريبا يك احترام بدني است و ذاتي است در اهل اسلام و اين يك علامتي است ولو ظنيه باشد براي اين كه مسلمان است(و) كيف كان ف‌ (إن اشتبه يواري من كان كميش الذكر) منهم كما صرح به جماعة منهم الفاضل والشهيد،بل هو المحكي عن ظاهر الشيخ أيضا ، لحسن حماد بن عيسي أو صحيحة عن أبي عبد الله عليه السلام، قال رسول الله صلي الله عليه وآله يوم بدر :" لا تواروا إلا من كان كميشا يعني من كان ذكره صغيرا ، قال : ولا يكون ذلك إلا في كرام الناس" اين هم عجايب و غرايب كه مشتركات بين همه‌ي حيوانات و انسان در انسان ضعيف است. همان نتيجه بهش برسد و الا. خوب اگر متوقف شد به نظر خوب ضرورت است. خصوصا جماعت زيادي هستند و بعضي‌هايشان مسلمان. آيا اين نگاه نكند چون نگاه كردن حرام است؟ بله اگر آيينه‌اي بگذارند و توي آيينه نگاه كند ممكن است بگوييم اين حرمت ندارد مثال اوست و خود او نيست مثل شبح كه ممكن است بگوييم حرمت نداشته باشد مخصوصا اگر مقدمه نباشد براي يك فساد همچنين اگر تشخيص داد مسلمان بودن را ولو با آيينه نگاه داشتن و امثال اينها نماز هم بخوانند علامت ظنيه است. مخصوصا علي تقدير الاسلام و بعنوان انه صلاة علي المسلم و دفن للمسلم. مي‌شود اگر خطايي باشد و در واقع مسلم نباشد اين صلاة منوي است بانه له و لو كان غير مسلم؟ نه اينطور نيست. پس اگر تشخيص داديم تمام تجهيزات مي‌شود واجب. اگر اماره شد. واجب كه شد بما انه مسلم صلاة بر او مي‌كند. مي‌شود اگر خطا رفت درش و كافر بود صلاة بر او باشد؟ نه

بله يك نماز بخواند بر مسلمين از اين جماعت عديده يك چندتايي مسلم هستند همه را جلوي خودش بگذارد به نحوي كه شرايط درش ممكن است يا معفوعنه است شرايط للضرورة . نماز بر مؤمنين و مسلمين از جمع را نيت كند. مانعي ظاهرا ندارد و چه بسا هم احتياط واجب باشد زيرا يك مسلم در اينها باشد يا يك مؤمن توي اينها باشد واجب است و بر غير مؤمن حرام نيست الا اينكه ضرورت اقتضا كند آنها خيال كنند كه ما نماز مي‌خوانيم بر امواتشان و بر مقتوليشان تا خودشان بر مقتولين ما احترامي قايل باشند. به قرعه تعيين كردن نبوده زيرا ممكن است صلاة به نيت مسلم بجا آورده شود ديگر چه احتياجي دارد كه تعيين كند؟ شرقي مسلم است يا غربي مسلم است؟ شرقي مؤمن است يا غربي مؤمن است؟ با همه‌ي اطلاعاتي كه بوده است صحبت تعيين به قرعه نبوده است شايد براي خاطر اينكه با نيت مي‌شود انسان واجب را انجام دهد.

المعتضد بالمرسل عن علي عليه السلام قال : " ينظر موتاهم فمن كان صغيرا لذكر يدفن " والمناقشة في الأول بأنه مناف لحرمة النظر إلي العورة وبكونه قضية في واقعة لا عموم فيها يدفعها إمكان النظر بواسطة جسم شفاف ترتسم فيه العورة أو التزام الجواز هنا للضرورة إلي التمييز المرجح علي الحرمة بالصحيح أو غير ذلك ، وملاحظة التعليل الظاهر في كون ذلك علامة للمؤمن، وحينئذ يتجه كون الصلاة كذلك كما عن المبسوط التصريح به،فإنه بعد أن ذكر مضمون الخبر المزبور قال:"فعلي هذا يصلي علي من هذه صفته، وإن قلنا إنه يصلي علي كل واحد منهم منفردا بنية شرط إسلامه كان احتياطا، وإن قلنا إنه يصلي عليهم صلاة واحدة وينوي بالصلاة الصلاة علي المؤمنين منهم كان قويا هذا، ولكن في السرائر بعد نسبة الصحيح المزبور إلي الشذوذ أوجب القرعة في الدفن،لأنها لكل أمر مشكل ، قال:"وأما الصلاة عليهم فالأظهر من أقوال أصحابنا أن يصلي عليهم بنية الصلاة علي المسلمين دون الكفار"مضافا به اين كه كفار هم صورت صلاة را براي آنها بجا آوردن شايد به آنها بفهماند كه ما به كفار هم احترام مي‌كنيم تا به اسراي مسلمين كه در دست آنهايند احترامي كه قائلند را انجام دهند. بلكه چون دفن مسلم واجب است دفن كافر گاهي براي اينكه مردم متأذي نشوند لازم مي‌شود. اشكالي ندارد فقط مقدمة للواجب واجب است اگر مي‌تواند انجام دهد. اگر به نيت من كان مسلما من كان مؤمنا اصلي عليه. اينطوري باشد. پس تمام تجهيزات به نيت اينكه براي مسلم از اينها باشد مانعي ندارد مقدمة الواجب حاصل مي‌شود. حرام كه مختلف است مواردش گاهي براي دفع تأذي گاهي براي تشبه به اينكه ما احترام از شماها بجا مي‌آوريم تا اينكه آنها هم به اسراي مسلمين احترامي كه خودشان قائلند را بكنند. جزم در نيت لازم نيست. احتمال اينكه اگر آنها مسلمند و واجبند في تجهيزاته المناسبه كافي است. لازم نيست بدانيم كه مسلم است بعد نماز بخوانيم. فرض كنيد به اينكه يك كسي بگويد با قرعه تعيين كند. پس تمام تجهيزات يك حكم دارند حتي صلاة. به جهت اينكه صلات به كافر صورت صلاة نه گاهي واجب مي‌شود براي دفع تأذي مسلمين به رائحه‌ي اينها اما بخلاف تجهيزاتي كه براي مؤمن و مسلم هست. مقدمة الواجب اين است كه يك نماز بخواند به نيت اين كه من كان مؤمنا منهم يا مسلما منهم. به حسب ظاهر ما محتاج به اقوال نيستيم. معلوم است احترامات محضه براي مؤمن بلكه براي مسلم هم. احترامات محضه واجب است. نه اينكه يك چيزي به ضرورت ثابت بشود.

ولعله‌بناء علي أصله من عدم العمل بخبر الواحد وإن كان معتبر السند ، إلا أن المتجه مع الاعراض عنه دفن الجميع للمقدمة التي بها يرتفع الاشكال ، فينتفي موضوع القرعة،ودعوي تعارض مقدمة الحرام بمقدمة الواجب باعتبار حرمة دفن الكافر يدفعها ما عرفت من عدم دليل علي حرمته ، ومن هنا قال في التنقيح بعد ذكر الخبر المزبور دليلا لما في النافع : ولو قيل بدفن الكل احتياطا كان حسنا، أما مع التأذي بهم فيدفنون جميعا كل ذلك مضافا إلي الاغضاء عما ذكره من الفرق بين الدفن والصلاة مع أن القرعة كما يكشف بها موضوع الأول يكشف بها موضوع الثاني والصلاة علي كل واحد بنية أنها علي المسلم يأتي مثلها في الدفن، واحتمال إرادة التعليق في نية الصلاة علي الاسلام مناف للجزم في النية نعم لو جمع الجميع وصلي علي المسلمين منهم بنية واحدة وكان علي وجه لا فساد فيه من حيث البعد مثلا اتجه الصحة حينئذ،وبذلك كله ظهر لك ما في المحكي عن المختلف من العمل بالنص في الدفن بخلاف الصلاة فاختار ما سمعته من السرائر،وكيف كان فالأقوي العمل بالخبر المزبور بعد جمعه لشرائط الحجية، ولكن مع ذلك لا ينبغي ترك الاحتياط والله العالم .

اعتبار در اسلام ابوين است در اسلام و كفر. طهارت و نجاست همه‌ي اينها. بله اگر در قرآن چيزي نباشد در سنت ثابت است كه طفل را يعتبر بالابويه اولاد مشركين تابع مشركين هستند. و قد نهي عن قتل النساء و الاولاد. در قتل نه. بلكه در اطفال مشركين احتمال اينكه در تحت تربيت مسلمين واقع شود مثل اسير او را ببرند به جاي والي احتمال اينكه اين به تربيت مسلمين مسلمان بشود في ما بعد هست بخلاف كافر. بلكه كافر هم عرض كرديم گاهي تبديل معاملي مي‌كنند با كفار. بالاترين فداء است. فدا هرچه دارد از نقود و نفايس اموال و اينها را مي‌گيرد. اما اگر معامله با او شد و خفايا توسط او اظهار شد. خدا مي‌داند كه اين به كجاها منتهي مي‌شود. چه حصوني ممكن است اينها مقدميت براي فتح آنها داشته باشد.(وحكم الطفل)ذكر أو أنثي تابع لأبويه في الاسلام والكفر وما يتبعهما من الأحكام كالطهارة والنجاسة وغيرهما بلا خلاف أجده فيه ، بل الاجماع بقسميه عليه،مضافا إلي امكان القطع به من السنة ففي الصحيح "عن أولاد المشركين يموتون قبل أن يبلغوا الحنث قال كفار"وفي الخبر" أولاد المشركين مع آبائهم في النار، وأولاد المسلمين مع آبائهم في الجنة "وفي المرسل" أطفال المؤمنين يلحقون بآبائهم، وأولاد المشركين يلحقون بآبائهم"الادرقتل نهي عن قتل النساء و الولدان.مضافا إلي قول الله تعالي " ألحقنا بهم ذريتهم"بله به اسلام همه چيز از مشقات و از تعذيبات و از منافيات احترام همه‌ي اينها ساقط مي‌شود اسلام يك چيزي نيست كه بگوييم نخير مانعي ندارد مي‌شود مسلمان رق باشد مي‌شود مسلمان آزاد نباشد. نه بايد بفهماند به كفار كه اسلام مطلقا راحت است. الاسلام يعلوا و لايعلي عليه. نه فقط دربناء است بلكه علو در همه چيز است. بدانند به اينكه تمام اين ارسال جيوش و جمع جيوش و ترويج اسلام در توي قشون. هزار خاصيت در مسلمانان هست همه اينها براي خاطر اين است كه في الجمله بعضي مسلمان بشوند. مي‌توان گفت كه اسلام اگر دليل خاصي واقع شود غير محتمل المدرك ممكن است اين لخصوصية فيه باشدنه براي خاطر اينكه يك اسلامي اينجا محترم نيست.وإلي خصوص ما ورد في المواضع المتفرقة كجواز إعطاء أطفال المؤمنين‌من الزكاة والكفارات وجواز العقد عليهم مطلقا مع اشتراط الاسلام في جميع ذلك ، وإلي تغسيلهم والصلاة عليهم وغيرهما مما لا يحتاج إلي بيان.وحينئذ.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo