< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مساله ضد (4)

امر به شی مقتضی نهی از ضد خاص است؟

چند مسلک بیان شده است:

مسلک تلازم

مسلک مقدیمت

 

برسی مسلک تلازم: این مسلک چند مقدمه دارد:

مقدمه 1: اثبات ملازمیت بین ضد و عدم ضد: که لازمه امر به شی این است که عدم ضد ان وجود داشته باشد پس تلازم در وجود است یعنی وقتی که نماز خوانده می شود عدم ضد ان که خواب است موجود است.

مقدمه 2: متلازمین در وجود متلازم در حکم است: مثلا وقتی نماز واجب است نخوابیدن هم واجب است چون این دو متلازم در وجود اند پس ملازم در حکم هم هستند.

مقدمه 3: امر به شی (عدم ضد) مقتضی نهی از ضد عام (نقیض) است: یعنی اگر نخوابیدن واجب است پس خواب حرام است.

نتیجه: پس امر به شی مقتضی نهی از ضد خاص است.

 

اشکال به مسلک تلازم:

مقدمه 1 صحیح است اما مقدمه 2 و3 صحیح نیست.

مقدمه 3 صحیح نیست چون مقدمه 3 را در بحث ضد عام رد کردیم و گفتیم امر به شی مقتضی نهی از ضد عام نیست و سلمنا که امر به شی مقتضی نهی از ضد عام باشد اما باز هم:

مقدمه 2 صحیح نیست و متلازمین در وجود متلازم در حکم نیستند. عده ای برای اثبات تلازم استدلالی اورده اند:

 

استدلال برای اثبات اتحاد حکم در متلازمین در وجود:

متلازمین در وجود باید متلازم در حکم باشند والا اگر متلازمین در وجود متلازم در حکم نباشد مثلا اگر نماز واجب باشد اما ملازم ان که نخوابیدن است جایز باشد لازمه اش این است که وجوب مطلق، تبدیل به وجوب مشروط شود یعنی صل مطلق بود ولی در حقیقت این طور می شود که: نماز بخوان اگر نخوابیدی. و این واضح البطلال است چون لازمه اش این است که هر وقت مکلف خواست می خوابد و نماز نمی خواند و گناهی مرتکب نشده است به عبارت دیگر واجب هیچ وقت معصیت نمی شود چون واجب به این برگشت می کند که نماز واجب است اگر خواستی نماز بخوانی که این واضح البطلان است.

جواب استدلال:

متلازم در وجود محکوم به حکم شرعی نیست اما محکوم به حکم عقلی است یعنی وقتی شارع نماز را واجب کرد عقل می گوید نماز بخوان و نخواب.

 

استاد: این تقریر از مسلک تلازم طبق نظر مشهور بود اما تقریر دیگری هم از مسلک تلازم هست اما چون اشکالی دارد مشهور همان تقریب اول را ذکر کرده اند:

 

تقریر دوم مسلک تلازم:

اگر نماز واجب باشد پس ضد عام ان حرام می شود یعنی ترک نماز حرام است که ترک نماز ملازمی دارد که مثلا خوابیدن است پس متلازمین در وجود متلازم در حکم است پس ترک نماز که حرام است ملازم است با خواب پس خواب هم حرام می شود.

پس مسلک تلازم به بیان دومی بیان شد که:

مقدمه1: عدم ضد با وجود ضد تلازم دارد ترک نماز ملازم با خواب است.

مقدمه 2: متلازمین در وجود متلازم در حکم اند پس وقتی ترک نماز حرام شد خواب هم حرام می شود.

مقدمه 3: امر به شی مقتضی نهی از ضد عام است پس وقتی که به نماز امر شد ضد عام ان حرام است.

پس همین 3مقدمه نتیجه داد اما شکل تقریر متفاوت شد.

 

اشکال به تقریر دوم مسلک تلازم:

در تقریب قبل مقدمه اول درست بود اما این تقریب مقدمه اول هم درست نیست چون تفاوت دو تقریر این است که: در تقریر قبل وجود ضد ملازم با عدم ضد است یعنی هر وقت ضد باشد عدم ضد هم هست اما در این تقریر می گوییم که عدم ضد، ملازم با وجود ضد است یعنی ترک نماز ملازم با وجود ضد (خوابیدن) است و این درست نیست چون ممکن است ثالث وجود داشته باشد یعنی ترک نماز ملازم با خواب نیست چون مثلا می تواند شخص راه برود. پس اگر ضدین لهما الثالث باشد نمی شود عدم ضد ملازم با ضد دیگر باشد. پس این تقریر هر سه مقدمه اشکال دارد لذا مشهور تقریر اول را پذیرفته اند.

جواب از اشکال:

این که گفتیم عدم ضد ملازم است با وجود ضد یعنی جامع ضد حرام است نه این که تک تک مصادیق ان حرام باشد

به عبارت دیگر: هر یک از اضداد به وجود اید ملازم با صرف الوجود ضد است پس عدم ضد ملازم است با صرف الوجود جامع ضد. پس مقدمه1 در هر دو تقریب تمام است.

البته جواب های دیگری هم مطرح شده است اما چون اصل بحث (مقدمه 2و3) مشکل دارد از ذکر دیگر اجوبه صرف نظر می کنیم.

 

مسلک دوم اثبات حرمت ضد خاص: برسی مسلک مقدمیت:این مسلک 3 مقدمه دارد:

1: وجود ضد متوقف بر عدم ضد دیگر است که مثلا وجود نماز متوقف بر نخوابیدن است.

2: مقدمه واجب ، واجب است پس نماز واجب است که مقدمه ان نخوابیدن است پس نخوابیدن واجب است.

3: امر به شی مقتضی نهی از ضد عام است. پس امر به نخوابیدن متوقف بر نهی از ضد عام ان است که نقیض ان که خواب است حرام می شود.

پس امر به نماز نهی از خواب می کند.

اشکال به مسلک مقدمیت:

این مسلک متوقف بر قبول ضد عام است که چون ضد عام را رد کردیم این مسلک هم باطل است.

و همچنین مقدمه 2 هم طبق نظر عده ای واجب نیست اما در محل خودش بحث می شود.

اما مقدمه 1: باطل است. برای بطلان این مقدمه چند بیان وجود دارد:

 

الف: بیان محقق نایینی:

ایشان مقدمیت را زیر سوال می برند اما قبل از اشکال ای مقدمه را تقریب می کنند سپس اشکال می کنند:

تقریب مقدمه 1: علت تامه از 3 جز تشکیل شده است مقتضی شرط و عدم مانع.

پس یکی از اجزا علت عدم مانع است و شک نداریم که بین دو ضد ممانعت در وجود است یعنی عدم ضد، از باب عدم مانع برای ضد دیگر است که عدم مانع از اجزا علت تامه است پس وجود ضد متوقف بر عدم مانع ضد دیگر است که این تقریب مقدمیت شد

تقریب اشکال: وجود ضد متوقف بر عدم ضد خودش نیست به عبارت دیگر عدم ضد از اجزا علت برای وجود ضد نیست

گرچه ایشان با تحفظ بر این که اجزا علت تامه این 3 یعنی مقتضی و شرط و عدم مانع است بحث را پیش می برند (که ما به این هم اشکال داریم) که این طور می گویند: اجزا علت 3 تا است که شرط و مقتضی و عدم مانع است اما با این حال وجود ضد متوقف بر عدم ضد نیست چون بین اجزا علت طولیت است یعنی شرط زمانی جز العله است که مقتضی باشد یعنی اگر آتش نباشد نزدیکی چوب به فرش تاثیری ندارد چون مقتضی نیست پس شرط متمم فاعلیت فاعل است یعنی اگر آتش بخواهد تاثیر کند باید فاصله نباشد پس اجرا علت بین خود طولیت دارند و اول باید مقتضی باشد تا بعد اگر فرش بخواهد بسوزد باید مقارنت که شرط است باشد سپس اگر مقتضی و شرط بود باز در طول هم اند که شرط سوم که عدم مانع است باید موجود باشد

به عبارت دیگر: اول باید فاعلیت فاعل تمام شود تا بعد به قابلیت قابل برسد پس اجزا علت در بین خود طولیت دارد که اگر مقتضی و شرط بود صحیح است عدم معلول را به وجود مانع نسبت داد اما اگر ان دو نباشد صحیح نیست عدم معلول را به مانع نسبت دهیم بلکه باید به عدم مقتضی نسبت داد.

اما تطبیق در مقام:

در بحث ما مقتضی و شرط نیست پس عدم معلول به عدم مانع نسبت داده نمی شود

اما این که مقتضی نیست چون مقتضی محال، محال است مثلا چون اجتماع ضدین محال است اجتماع مقتضی ضدین هم محال است لذا این جا چون اجتماع ضدین محال است مقتضی برای ضدین وجود ندارد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo