< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ثمره بحث ضد (5)

 

    1. طریق سوم برای احراز ملاک:

هر تکلیفی دو مدلول مطابقی و التزامی دارد. که مدلول مطابقی وجوب فعل است و مدلول التزامی وجود مصلحت است چون احکام تابع مصالح و مفاسد است پس اگر حکمی باشد سابق بر ان ملاک وجود داشته است پس در فرض مزاحمت چیزی که ساقط میشود مدلول مطابقی (وجوب ) است چون فقط مدلول مطابقی نماز با انقاذ جمع نمی شود اما مصلحت داشتن نماز با انقاذ جمع می شود که هر دو دارای ملاک باشد پس مدلول التزامی باقی می ماند و می توان به وسیله همین مدلول التزامی کشف ملاک کرد پس نماز با قصد ملاک صحیح است چه ضد خاص را قبول کنیم یا نه.

 

0.0.0.0.0.0.0.0.1اشکال اقای خویی:

اشکال مبنایی: مدلول التزامی تابع مدلول مطابقی است در حدوث و حجیت، یعنی مدلول التزامی حدوثا و بقا تابع مطابقی است و حالا که مدلول مطابقی از بین رفته است مدلول التزامی هم از بین می رود.

این که مدلول التزامی تابع مدلول مطابقی است در حدوث ، همه قبول دارد اما اختلاف در این است که اگر مدلول مطابقی از بین رفت ایا التزامی باقی می ماند؟ هر دو قول قائل دارد.

 

0.0.0.0.0.0.0.0.2اشکال شهید صدر به اقای خویی:

شهید صدر می فرماید: اقای خویی که قدرت را شرط تکلیف ندانست چون تکلیف اعتبار الفعل فی ذمه المکلف است پس مولی فعل را در ذمه مکلف عاجز هم می تواند اعتبار می کند پس در مانحن فیه که قدرت بر نماز و انقاذ نیست یا این که امر به هر دو غیر مقدور است اما چون قدرت شرط نیست پس مدلول مطابقی نماز هم ساقط نشده است پس کسی می تواند اشکال اقای خویی را به مستدل بگوید که قدرت را شرط تکلیف بداند که در این صورت مدلول مطابقی ساقط می شود که بعد بحث می شود که مدلول مطابقی تابع التزامی است.

 

    2. طریق چهارم برای احراز ملاک از مرحوم نایینی:

تمسک به اطلاق ماده:

مثلا صل ماده و هیئتی دارد که ماده نماز است و هیئت وجوب است پس در مانحن فیه که وجوب ساقط شده است اما ماده اطلاق خود را دارد.

پس صل دو مضمون در عرض واحد دارد که مضمون اول: وجوب نماز است و مضمون دوم: الصلاة محبوبة و واجدة للملاک. در تزاحم دو واجب باعث می شود که مضمون اول ساقط شود اما مضمون دوم باقی است که نماز مطلوب مولی است و واجد ملاک پس به همین اخذ می شود.

در تقریب قبل طولیت بود یعنی اولا فعل واجب است در طول ان مصلحت داشتن عمل است چون مدلول التزامی در طول مطابقی است.

اما در این استدلال مدلول تضمنی است یعنی صل دو مدلول در عرض واحد دارد پس اگر یکی از بین برود دیگری باقی است مثل سایر مدالیل تضمنی دیگر. مثل این که اکرم العلما و لاتکرم الفساق منهم که اکرم العلما در عرض اکرام عالم عادل، اکرام عالم فاسق را هم واجب می کند اما لاتکرم الفساق اکرام عالم فاسق را از حجیت انداخت پس چون این دو در عرض هم بودند دلالت هیچ کدام متوقف بر دیگری نیست و اکرام عالم عادل به قوت خود باقی است.

پس اشکالات راه حل قبل بر این استدلال وارد نیست.

البته باید ثابت شود که چطور این دو مضمون در عرض واحد اس که مرحوم نایینی دلیل را این طور بیان میکند:

از انجا که تبعیت احکام از ملاکات مورد قبول است پس رابطه حکم با ملاک مثل علت و معلول است در مقام ثبوت و در مقام اثبات هم حکم کاشف از ملاک است به کشف انی پس رابطه طولیت است اما این ظاهر قضیه است و درست نیست بلکه در واقع اینها در عرض واحد است چون اگر صلاة در همه موارد دارای ملاک و مصلحت نباشد باید شارع صلاة را مقید کند که اگر در نماز تنها در فرض قدرت داشتن واجب است نباید شارع بگوید الصلاة واجبة بلکه باید بگوید نمازی که قدرت به اتیان داری واجب است. پس در همه موارد نماز دارای ملاک و مصلحت است پس عدم تقیید ماده گواه بر واجدیت مالک است برای تمام افراد نماز که یکی از افراد ان نماز در حال انقاذ است.

به عبارت دیگر: صل در عین رساندن وجوب می فهماند که همه افراد نماز، ملاک دارد پس وجوب و ملاک در عرض هم اند چون وجوب را از هیئت می فهمیم و ملاک را از ماده میفهمیم که هر دو دال و مدلول جداگانه ای دارد و به هم ارتباطی ندارد پس الصلاة واجبة از هیئت وجوب می فهمیم و با ماده ملاک را می فهمیم.که هیئت ظهور در وجوب دارد و ماده هم با اطلاق خود ظهور دارد که نمام افراد ماده دارای ملاک است .

شباهت این کلام با طریق دوم که از اخوند نقل شد این بود که اخوند خروج به تخصیص را گفت که این همین تقیید نایینی است که شارع اگر قید برای ماده بیاورد معلوم می شود که ماده به اطلاقه دارای ملاک نیست و حالا که قید نیاورده است می فهمیم که همه افراد دارای ملاک است.

ان قلت:

این که الصلاة واجبة دال بر ملاک است با ماده، در صورتی که قاعده تبعیت پذیرفته باشد اما اگر این قاعده پذیرفته نشود دیگر از ماده ملاک فهمیده نمی شود که همه نماز ها دارای ملاک است پس باز هم طولیت ملاک فهمیده شد یعنی اول باید حکمی باشد که بعد متعلق ان ذات ملاک شود پس باز هم طولیت وجود دارد مثل استدلال سوم و اشکالات بر ان وارد است.

قلت:

مرحوم نایینی می گوید: اصل دلالت این مساله ترکیب دلالت ماده و هیئت است پس این که از هیئت می فهمیم نماز واجب است و از ماده می فهمیم نماز دارای ملاک است پس از ترکیب این دو و قاعده تبعیت مشخص می شود که نماز درای ملاک است.

پس قاعده تبعیت می گوید علت این که شارع برای ماده مطلق صلاة وجوب جعل کرده است چون صلاة دارای ملاک بوده است اما وجوب برای صلاة مطلق جعل شد یا مقید ؟ پس اگر هیئت بر ماده مطلق سوار شد معلوم می شود که ذات صلاة ملاک دارد هر چند اقتضای وجوب این باشد که نماز مامور به را اتیان کن. پس اصل این ارتباط به قاعده تبعیت مربوط است اما کم و کیف ان ربطی به قاعده تبعیت ندارد و اگر هم مشخص بکند میگوید ماده مطلقه که معروض وجوب است دارای ملاک است پس اگر از اول شارع حکم را روی ماده مفیده ببرد دیگر نماز مطلقا ملاک ندارد. پس اطلاق و تقیید در کلام شارع بار معنایی دارد.

نتیجه این شد که اگر ملاک محدود نباشد اما وجوب محدود باشد پس اگر فرد غیر مقدور اتیان شود مثل تزاحم نماز با انقاذ، در این صورت نماز از عهده ما ساقط است.

این نظریه (اطلاق ماده و هیئت) مهمی است که مرحوم نایینی از ان زیاد استفاده کرده است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo