< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ثمره بحث ضد (7)

 

برای شکل گیری بحث ترتب باید دو نکته روشن شود که مفروض بحث ترتب است که:

1: امر به شی مقتضی نهی از ضد نباشد چون اگر ضد خاص را قبول کنیم ضد عبادی که مهم است نهی دارد و با وجود نهی نمی تواند امر به ان تعلق گیرد.

2: تکلیف به دو ضد در عرض واحد ممکن نباشد که اگر ممکن باشد دیگر نیازی به بحث ترتب نیست چون هم زمان دو ضد امر دارد پس اگر تکلیف به دو ضد در عرض هم محال باشد با ترتب دنبال این هستیم که دو امر را در طول هم اثبات کنیم.

پس اگر کسی مثل اقای خویی گفت که تکلیف به غیر مقدور امکان دارد چون قدرت شرط تکلیف نیست دیگر نیازی به بحث ترتب نیست پس باید قدرت شرط تکلیف باشد تا بحث ترتب لغو نشود.

 

کلام اقای خویی در بحث تزاحم:

دو امر قابل اجتماع 3 نوع تصور دارد:

1: یا هر دو موسع است مثل نماز قضا (بنا به این که قضا وجوب فوری نداشته نباشد) و نماز ادا در صورتی که وقت باشد. که درست است که در ان واحد نمی شود هر دو فعل را انجام داد اما چون وسعت وقت نسبت به هر دو تکلیف هست و می توان هر دو را انجام داد.

2: یکی موسع و دیگری مضیق مثل انقاذ و نماز در صورتی که وقت باشد که انقاذ مضیق است.

3: هر دو مضیق است که مثل انقاذ و نماز در پایان وقت.

که صورت سوم قطعا از موارد تزاحم است و صورت اول قطعا از موارد تزاحم نیست اما صورت 2 محل اختلاف است که مرحوم نایینی ان را از موارد تزاحم می داند و در مقابل اقای خویی از موارد تزاحم نمی داند.

تزاحم در صورت دوم و توضیح کلام نایینی:

اطلاق واجب موسع و واجب مضیق با هم تزاحم دارند پس اصل واجب موسع تزاحم ندارد یعنی این که مولی امر به نماز کرده است و هم امر به انقاذ کرده است باهم تزاحم ندارند جون می توان اول انقاذ کرد بعد نماز خواند پس تزاحم در اطلاق وجوب نماز، نسبت به فرد مزاحم و انقذ الغریق است.

تفسیر کلام مرحوم نایینی توسط اقای خویی:

این کلام نایینی مبتنی بر مبنای ایشان در تقابل اطلاق و تقیید است که تقابل را ملکه و عدم می داند پس چون تقیید به فرد مزاحم امکان ندارد اطلاق نسبت به ان هم امکان ندارد.

توضیح این که: مولی نمی تواند بگوید نماز واجب است در لحظه انقاذ چون تکلیف مالایطاق است پس چون تقیید به فرد مزاحم امکان ندارد پس اطلاق نسبت به فرد مزاحم هم معنی ندارد. پس واجب موسع (صل) نسبت به فردی که دارای تزاحم است دارای اطلاق نیست.

اشکال اقای خویی به مرحوم نایینی

تقابل اطلاق و تقیید تضاد است نه ملکه و عدم. پس اگر تقیید محال شد اطلاق ممکن است و یا اگر رابطه اطلاق و تقیید ضدین لاثالث باشد اگر تقیید محال شد پس اطلاق واجب می شود چون دلیل این که رابطه اطلاق و تقیید تضاد است نه ملکه و عدم این است که اطلاق رفض القیود است نه جمع القیود.

توضیح این که: وقتی مولی حکم را به صورت مطلق جعل می کند لازم نیست تمام قیود را لحاظ و اخذ کند بلکه همین مقدار که جز طبیعت چیزی را لحاظ نکند کافی است برای حکم به اطلاق پس حکم او مطلق میشود.

اما اگر اطلاق جمع القیود باشد کلام نایینی درست است چون یک قید نماز مزاحم با انقاذ است پس امکان ندارد که نماز مزاحم با انقاذ را اخذ کند پس دلیل مولی نسبت به ان فرد اطلاق ندارد و همیشه دلیل نسبت به فردی اطلاق دارد که تقیید نسبت به ان دلیل معنی داشته باشد چون اطلاق مجموع تقیید است یعنی نماز در فرد اول و نماز در فرد دوم و ... پس همه قیود را اخذ کرده است پس اگر قیدی نبود اطلاقی هم نسبت به ان نیست.

اما اگر اطلاق رفض القیود باشد اصلا قیدی اخذ نشده است مثل اعتق رقبه همه قیود را رفض کرده است و مهم این است که رقبه باشد چه انکه سفید باشد یا سیا و ... پس اگر تقیید طبیعت به قیدی امکان نداشته باشد، اطلاق ان لازم است. چون در موارد اطلاق و تقیید 3 گزینه است:

اطلاق

تقیید

اهمال

پس نسبت به هر قید این 3 احتمال است مثلا نسبت به سیاه یا سفید بودن رقبه 3 احتمال است یا سفید بودن واجب است یا حرام است یا اهمال است

و از انجا که اهمال در مقام ثبوت محال است و تقیید هم نسبت به غیر مقدور محال است پس اطلاق لازم است لذا برای این که اهمال در مقام ثبوت محال است باید رابطه اطلاق و تقیید تضاد باشد نه ملکه و عدم.

پس خلاصه مبنای مرحوم نایینی در تزاحم به بحث تقابل اطلاق و تقیید برگشت و نوع تقابل به تعریف از اطلاق که جمع القیود است یا رفض القیود برگشت. برای روشن شدن این که کدام یک از معانی برای اطلاق درست است به این رسیدیم که اهمال در مقام ثبوت جایز است یا نه؟

 

اشکال اقای صدر به مرحوم خویی:

تطبیق کلام نایینی درست انجام نشد چون اقای خویی بحث را به این جا برد که تقیید نسبت به فرد مزاحم امکان ندارد لذا اطلاق نسبت به فرد مزاحم امکان ندارد پس امکان ندارد نمازی واجب باشد که مزاحم با انقاذ است چون غیر مقدور است که این توضیح از کلام نایینی و تطبیق ان درست نیست.

بلکه منظور نایینی از اطلاق و تقیید این است که تقیید به غیر فرد مزاحم امکان دارد یا نه؟ یعنی امکان دارد بگوید که نماز واجب است در غیر فرد مزاحم؟ بله امکان دارد پس عدم تقیید به غیر فرد مزاحم که اطلاق می شود هم امکان دارد پس نماز باید خوانده شود چه در فرد مزاحم و چه در غیر فرد مزاحم. پس بنا به تقابل ملکه و عدم هم باید واجب مطلق باشد.

پس چون تقیید ممکن است اطلاق هم ممکن است پس ربطی بین این مبنای نایینی و مبنای تقابل بین اطلاق و تقیید ندارد.

پس خلاصه نتیجه ای که ما می خواستیم از اطلاق بگیریم تقیید به فرد غیر مزاحم است نه تقیید به فرد مزاحم. به این دلیل که اطلاقی که برای ما نتیجه بخش است اطلاق حتی نسبت به فرد مزاحم است پس اگر بخواهیم چنین اطلاقی را اثبات کنیم باید تقیید به غیر فرد مزاحم باشد تا اطلاق به فرد مزاحم را هم شامل شود.

پس چون ما می خواستیم نتیجه اطلاق این شود که فرد مزاحم اورده شود پس اگر بخواهیم فرد مزاحم را بیاوریم باید تقیید را در مورد غیر فرد مزاحم بگیریم که بعد بگوییم چون قید نیست پس اطلاق است و شامل فرد مزاحم دار هم می شود.

بله تقیید به فرد مزاحم ممکن نیست اما مهم نیست چون ما دنبال تقیید به فرد غیر مزاحم هستیم.

 

اشکال استاد به شهید صدر:

خود مرحوم نایینی گفته است که اطلاق ممکن نیست اما طبق تقریب شهید صدر اطلاق ممکن است پس این قرینه ای می شود که حق همان است که اقای خویی از تفسیر کلام نایینی گفت.

اشکال استاد به تقریب اقای نایینی:

از انجا که رابطه را اقای مرحوم نایینی ملکه و عدم دانست یعنی تقیید وجودی است و اطلاق عدمی است چون اطلاق عدم ملکه است پس اگر اطلاق جمع القیود باشد ایا این امری عدمی است؟ خیر؛ پس باید کسی که رابطه را ملکه عدم می داند اطلاق را رفض القیود بگوید که در این صورت امری عدمی است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo