< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ترتب (2)

اشکال استاد به شهید صدر:

خود مرحوم نایینی گفته است که اطلاق ممکن نیست اما طبق تقریب شهید صدر اطلاق ممکن است پس این قرینه ای می شود که حق همان است که اقای خویی از تفسیر کلام نایینی گفت.

دفاع استاد از شهید صدر:

در حقیقت شهید صدر می خواهد بگوید که اقای نایینی گفته است طلاق ممکن نیست از باب این که اقتضای خطاب فقط به افراد مقدور است. پس عدم قول به اطلاق، به خاطر مبنای دیگر نایینی است که اقتضای خطاب به غیر مقدور تعلق نمی گیرد و فرد دارای مزاحم را اطلاق خطاب شامل نمی شود.

پس کلام ایشان مبتنی بر مبنایی است که قدرت شرط نفس خطاب است نه حکم عقل. و این ربطی به تقابل ملکه و عدم ندارد که اقای خویی گفت.

 

نظریه استاد در کلام نایینی:

تفسیر اقای خویی درست است نه شهید صدر و مشکل از ناحیه رابطه اطلاق و تقیید است چون تقابل اگر ملکه و عدم باشد پس اطلاق نسبت به فرد مزاحم زمانی ممکن است که امکان داشته باشد دلیل نسبت به فرد مزاحم تقیید بخورد.

پس کلام شهید صدر درست نیست که گفت تقیید به عدم فرد مزاحم امکان دارد پس اطلاق نسبت به ان هم امکان دارد یعنی اطلاق برای غیر مزاحم، اما این که محل بحث ما نبود

پس کلام اقای خویی درست است چون اطلاق نسبت به چیزی امکان دارد که تقیید نسبت به ان امکان داشته باشد و ما حالا که دنبال اطلاق حتی نسبت به فرد مزاحم هستیم پس تقیید را هم باید نسبت به فرد مزاحم بگیریم که اقای خویی گفت نه عدم فرد مزاحم که شهید صدر گفت.

اشکال دیگری هم که در کلام شهید صدر است این است که تقیید باید وجودی باشد یا می تواند وجودی و یا عدمی باشد؟

علما گفته اند تقیید باید وجودی باشد اما اگر گفتیم می تواند عدمی هم باشد مثل عدم فرد مزاحم پس عدم قید می شد پس طبق این کلام شهید درست می شود اما خلاف گفتار علماست چون علما تقیید را وجودی دانسته اند و اطلاق را عدمی.

 

خلاصه: طبق مبانی اقای نایینی اطلاق به دو دلیل ممکن نیست:

1: به دلیل مبنای ایشان که تقابل اطلاق و تقیید را ملکه و عدم دانست.

2 مبنای دیگر ایشان که اشتراط قدرت به نفس خطاب است نه حکم عقل.

 

برسی ادامه کلام اقای خویی:

اقای خویی فرمود: دو واجب موسع قطعا تزاحم ندارند اما این درست نیست چون در اطلاق خودشان با هم تزاحم دارند.

توضیح این که: به همان بیان اقای نایینی می توان گفت اطلاق دو واجب موسع امکان ندارد یعنی شارع بگوید حتی فردی که در تزاحم با دلیل دیگر است را می خواهم. که این ممکن نیست مثل اینکه هنگام خواندن نماز قضا، مولی بگوید نماز ادا خواندن واجب است. که این ممکن نیست.

ان قلت:

این دو مساله با هم متفاوت است چون در واجب مضیق تکلیف امکان نداشت اما در دو واجب موسع امکان تکلیف هست و تنها دو فرد امکان امتثال ندارند. لذا این دو مساله از این جهت متفاوت است.

قلت:

این تفاوت باعث نمی شود دو واجب موسع از تزاحم خارج شود. چون طبق مبنای نایینی تزاحم دارند به همان بیانی که گذشت. لذا بحث ترتب در این جا هم جاری می شود. اما باید توجه داشت که ترتب نباید مشروط به عصیان شود چون در دو واجب موسع اگر یکی را اتیان نکردیم عصیان نشده است چون وقت باقی است اما امتثال هم نشده است.

پس باید ترتب مشروط به عدم امتثال شود که اگر گفتیم اطلاق دو واجب تزاحم دارد، بحث ترتب پیش کشیده می شود یعنی در لحظه خواندن نماز قضا نمی شود امر به نماز ادا کرد اما به صورت طولی امکان دارد.

 

مقدمه دوم بحث ترتب:

بحث روشی: ترتب بحث عقلی محض است پس حاکم به صحت ترتب عقل است چون کل بحث ترتب این است که امر به دو ضد به صورت طولی امکان دارد یا نه؟ پس هر جا که بحث از امکان و استحاله باشد عقلی است نه نقلی. لذا استدلال به ادله شرعی نمی شود مگر به عنوان موید نه به عنوان دلیل.

لذا با روشن شدن بحث روشی ماهیت بحث روشن می شود لذا مرجع اختلاف عقل است و نه ظهورات.

 

مقدمه سوم بحث ترتب:

اگر در تربت تنها امکان ان را ثابت شود وقوع ترتب ثابت می شود پس اثبات = وقوع.

دلیل:

در این که در شریعت ما امر به دو ضد وجود دارد یعنی شارع به اضداد امر کرده است پس دو صورت متصور است:

یا باید بگوییم یکی از این دو امر ثابت است دو دیگری ساقط است.

و یا باید ملتزم به ترتب شویم که به صورت طولی هر دو امر را شارع می خواهد

و ثالثی هم نیست یعنی این که شارع هر دو را نخواهد معقول نیست.

پس باید بگویم امر به مهم هست اما به صورت طولی است پس اگر دو دلیل باشد و اطلاق داشته باشد مقتضی جمع عرفی این است که امر به مهم در فرض امتثال به اهم مورد امر شارع است. پس باید از اطلاق صل رفع ید کنید ولی دلیل نداریم که از اصل آن رفع ید کنیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo