< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ترتب (6)

ادله ترتب:الف: ادله مثبتین:دلیل اول:

ادل الدلیل علی امکان شی وقوعه از انجا که ترتب هم در عرفیات و هم در شرعیات واقع شده است پس امکان داشته هم دارد مثلا پدری به فرزند خود می گوید اگر درس نمی خوانی کار کن. که اولا امر به اهم شده است که درس خواندن باشد بعد امر به مهم شده است. لذا وقوع دلیل بر امکان است.

و در شرعیات هم واقع شده است که به چند مورد به عنوان نمونه اشاره می شود:

مثال1: اگر مسافرت برشخصی به سببی مثل نذر واجب باشد اما عصیان کند و سفر نرود در این صورت نماز در بلد به صورت تمام واجب است در حالی که باید به سفر می رفت و نماز را قصر بخواند.

مثال2: و یا برعکس که نذر کند در وطن بماند اما سفر رفت که در این صورت باید نماز را قصر بخواند.

مثال3: و همچنین مثل صوم و افطار است که اگر در ماه رمضان نذر کند سفر برود اما عصیان کرد و سفر نرفت باید روزه بگیرد پس دو امر صم و سافر به یک شخص تعلق گرفته است پس اگر مسافرت نرفت و اهم را ترک کرد امر صم از بین نمی رود.

که این امثله در موارد فقهی است که ترتب اجماعا پذیرفته شده است.

اشکال:این مثال ها ترتب نیست چون ترتب دو خصوصیت دارد:

1: این که در زمان واحد غیر قابل جمع باشد. که این خصویت را این مثال ها دارند که نمی شود هم روزه بگیرد و هم سفر برود.

2: دو واجب باید در عرض هم فعلی شود اما در این مثال ها دو واجب فعلی با هم فعلی نیستند که صوم یا افطار یا قصر و اتمام مشروط به است به سفر یا حذر پس تا سفر نرود وجوب قصر نیست لذا سفر شرط وجوب است. و تا در وطن نباشد وجوب نماز تمام نیست پس یکی از دو وجوب فعلی است نه هر دو که شرط ترتب بود.

شهید صدر می گوید: حکم این مثال ها درست است اما ترتب نیست که برای توضیح بیشتر به بحوث رجوع کنید.

اما امثله عرفی بعدا در ذیل بطلان ادله قائلین به ترتب می اید.

دلیل دوم:

دو امر ترتبی در طول هم اند یعنی ترتب تصویر دو امر طولی می کند که هر امری در مرتبه ای است که امر دیگر، در ان مرتبه نیست لذا با این تصویر دو امر طولی تضاد مرتفع می شود چون تضاد در جایی است که در وحدت رتبه باشد. پس اشکالی برای اجتماع دو امر نیست.

این دلیل چند تقریب دارد که به دو مورد از ان اشاره می کنیم:

تقریب مرحوم اصفهانی در نهایة الدرایة:

امر به مهم در مرتبه متاخر از امر به اهم است چون امر به مهم بنا به ترتب مترتب بر ترک اهم است، یعنی مهم وقتی واجب است که اهم ترک شود پس امر به مهم بعد از ترک اهم است.

ترک اهم در رتبه فعل اهم است از باب این که نقیضین در رتبه واحد اند.

پس از انجا که گفتیم فعل اهم در رتبه متاخر از امر به اهم است چون امر به اهم از باب علت است برای خود اهم، یعنی شارع امر کرده است تا اهم را انجام دهد و فعل اهم در رتبه ترک اهم است و ترک اهم مقدم است امر به مهم است پس امر به مهم به دو رتبه موخر است از امر به اهم.

 

اشکال به محقق اصفهانی:

اولا صرف این که دو امر را طولی فرض کردیم اثبات قابل اجتماع بودن نمی کند بلکه باید دلیل بر قابل اجتماع شدن اورده شود لذا اگر کلام اصفهانی درست باشد که صرف طولیت اثبات قابل اجتماع شدن می کند باید درست باشد که بگوییم: مثلا امر به مهم مشروط به امتثال اهم است (یعنی هر وقت خواستی مهم را انجام دهی اهم را امتثال کن مثل این که امر به نماز مشروط به امثتال انقاذ باشد) که با این که طولی تصویر شد اما باز هم غیر قابل اجتماع است. پس صرف طولیت دلیل بر قابل اجتماع شدن نمی شود.

جواب به این اشکال اول:

تقدم و تاخر اصفهانی در امر بود اما چیزی که شما درست کردید تقدم و تاخر در امتثال است پس شما چون وجود ضد را مشروط به وجود ضد دیگر است پس نقض به اصفهانی وارد نیست لذا طولیت اصفهانی معنا دار است اما این مستشکل تنها وجود یک ضد را مشروط به ضد دیگر کرده است.

اشکال دوم به اصفهانی:

طبق توضیح مرحوم اصفهانی امر به مهم مشروط به داعویت در امتثال شد نه فعل و امتثال خارجی در حالی که هدف این بود که اثبات عدم تضاد در فعل و امتثال خارجی شود نه در داعویت چون نهایت چیزی که ثابت شد این است که مولی گفته است اگر عبد مطیعی هستی لازم است مهم را اتیان کنی. که با این سخن تضاد در فعلیت حل شد اما مولی با این طولیت نمی تواند مشکل تضاد در فعل را حل کند.

 

اشکال سوم به اصفهانی:

کلام اصفهانی یک مقدمه داشت که نقیضین در رتبه واحد هستند. که این درست نیست چون دو شی ای در رتبه واحد اند که ملاک داشته باشند یعنی معلولین لعلة الثالثه باشند و نقیضین معلولین لعلة ثالثه نیستند. پس امر به مهم متاخر از ترک اهم است اما ترک اهم موخر از امر به اهم نیست چون امر به اهم علت ترک اهم نیست یعنی امر به انقاذ که علت ترک انقاذ نیست.

پس امر به مهم متاخر از امر به اهم نیست و این نکته اثبات نشد.

استاد: این را قبلا گفتیم که باید مراد از رتبه مشخص شود که ایا وحدت و تعدد رتبه علت دارد یا نه؟ که اگر گفتیم در رتبه بودند ملاک می خواهد اشکال وارد است اما در کل اشکال مبنایی است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo