< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

98/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ترتب (15)

اگر عصیان اهم شرط متاخر وجوب مهم باشد در این صورت نماز الان واجب است مشروط به این است که در اینده شرطی تحقق پیدا می کند که این شرط متاخر مشکل وجوب نماز را درست کرد چون عصیان اهم الان صورت نگرفته است چون عصیان اهم باید متاخر باشد اما دو مشکل دارد:

الف- شرط متاخر را تصویر کنید

ب- واجب معلق تصویر شود

که هر دو مشکل و مناقشه دارد.

این نکته روشن شد که این بحث به شرط متاخر مربوط است اما رابطه بحث با واجب معلق چیست؟

وقتی عصیان شرط متاخر وجوب مهم است مهم قبل از ظرف امتثال وجوب پیدا کرد نه در ظرف امتثال. و از انجا که در ظرف امتثال باید داعی تام باشد پس وجوب قبل از ظرف امتثال وجود داشته باشد تا این که در ظرف امتثال داعی تام شود و ظرف امتثال بعد از عصیان اهم است.

برای توضیح بیشتر می گوییم: فرض ما این بود که ظرف امتثال مهم و عصیان اهم مساوی است مثلا 10 دقیقه برای انقاذ و نماز نیاز است پس 10 دقیقه که ظرف عصیان اهم است همین میزان هم ظرف امتثال نماز می شود پس عصیان اهم زمانی تمام می شود که 10 دقیقه تمام شود در حالی که امتثال هم باید در همین 10 دقیقه باید صورت بگیرد پس اگر عصیان اهم را به نحو شرط متاخر در نظر بگیریم پس حالا شرط متاخر تحقق پیدا کرد و قبل از ان زمان وجوب و واجب است.

پس زمان واجب، ظرف امتثال ان اول 10 دقیقه است اما زمان وجوب مثلا 11 یا 12 دقیقه قبل است که باید وجوب قبل از زمان واجب باشد تا بتواند (با توجه به ان وجوب) در اولین لحظه مهم را امتثال کند.

احراز شرط متاخر را بعد از تحقق عصیان می فهمیم که وجوب و واجب برای مهم از قبل بوده است اما باید زمان وجوب مقدم بر واجب باشد تا از اول ازمنه امتثال بتواند امتثال کند و عبد ممتثل باشد پس این وجوب که از قبل امده است (12 دقیقه قبل) سپس واجب (10 دقیقه قبل) امده است پس زمان وجوب و واجب متفاوت شد که این همان واجب معلق است.

پس ارتباط بحث به واجب معلق و و همچنین شرط متاخر روشن شد.

که 3 زمان تصویر شد:

ظرف امتثال: که مثلا 10 دقیقه است که از اول تکبیر نماز تا سلام نماز است.

ظرف عصیان: یعنی تمام مدتی که دارد معصیت می کند که عین زمان ظرف امتثال است که مثلا همین 10 دقیقه را اگر انقاذ می کرد پس هر لحظه از انات 10 دقیقه مشغول یک عمل از انقاذ می بود پس کل 10 دقیقه ظرف عصیان انقاذ است.

ظرف وجوب که قبل از ظرف امتثال تحقق پیدا می کند.

 

جواب اشکال چهارم:

عصیان شرط مقارن است نه شرط متاخر که مقصود این است که اگر مشغول به عصیان انقاذ بودی این شرط مقارن است با وجوب نماز که مهم است. پس این شرط مقارن با نماز هست تا نماز تمام شود و همچنین عصیان اهم هم تمام شود (چون زمان هر دو مساوی است). پس در هر لحظه که مهم را انجام دهد عصیان اهم می شود پس شرط نماز هر لحظه موجود است. پس شروع در عصیان شرط، مقارن نماز است.

اما اشکال اخوند به شرط مقارن این بود که:

اخوند گفت نمی شود تکلیف در اولین ان امتثال به او تعلق گیرد بلکه باید تقدم زمانی بر امتثال داشته باشد تا عبد بتواند تکلیف را تصور کند بعد عزم و سپس جزم پیدا کند تا ان را انجام دهد.

اشکال شهید صدر به اخوند:

فعلیت تکلیف لازم نیست که مقدم بر زمان امتثال باشد و چیزی که مقدم بر زمان امتثال است انشاء تکلیف است یعنی همین که تکلیف انشاء شده باشد می شود به ان توجه پیدا کرد.

مثلا کسی مستطیع نیست تکلیف حج بر او فعلی نیست اما تکلیف به حج انشایی که موجود است لذا این شخص می تواند التفات به تکلیف انشایی حج داشته باشد که مثلا برای شخص مکلف به حج چه چیزهایی واجب است و اگر حج نرفت چه اثاری دارد و اگر رفت چه اثاری دارد.

پس برهان اخوند ثابت نمی کند که فعلیت تکلیف حتما مقدم بر زمان امتثال باشد بلکه برهان اخوند تنها ثابت می کند که اگر انشای تکلیف باید مقدم بر زمان امتثال باشد (شرط تکلیف= شرط فعلیت تکلیف یعنی وجوب مهم کی فعلی می شود یعنی زمانی که اهم را شروع به عصیان کردیم اما انشای مهم از قبل بوده است) پس اشکال اخوند این است که اگر هم زمان به امتثال، انشای تکلیف هم شود مثلا حداقل 1 دقیقه زمان می برد که عبد توجه به تکلیف کند بعد تکلیف مولی او را تحریک کند بعد ان را انجام دهد و در مدت 9 دقیقه هم که نمی شود امتثال مهم را بکند اما شهید می گوید انشاء تکلیف و توجه به ان قبل از وقت بوده است که قبل از زمان نماز ظهر مولی گفته است اقم الصلاة لدلوک الشمس ولی تکلیف انشایی بوده است اما فعلی نبوده است اما اگر ان می توانست تحریک و باعثیت را ایجاد کند می توانست قبل از اذان ظهر هم این باعثیت را ایجاد کند چون عبد می دانست که مثلا چند دقیقه بعد اذان می دهند و باید نماز بخواند پس ان مثلا 1 دقیقه را که اخوند گفت لازم است که عبد فکر کند تا بعد امتثال کند را ما هم قبول داریم اما ان قبل از زمان واجب است چون عبد می داند که اذان ظهر چند دقیقه دیگر است.

پس اشکال اخوند به شرط مقارن وارد نیست.

اما اشکال مرحوم نایینی به شرط مقارن این بود:

که نایینی گفت لازمه شرط مقارن این است که یا تحصیل حاصل است یا طلب معدوم چون در لحظه امر یا در حال امتثال هستیم که تحصیل حاصل است و یا در حال عصیان است که طلب معدوم می شود.

اشکال شهید صدر به مرحوم نایینی:

این نقض نایینی در همه علت و معلول های تکوینی هست چون علت تامه تقدم زمانی بر معلول ندارد چون لازمه اش انفکاک علت تامه از معلول است پس اگر علت تقدم زمانی نداشته باشد پس علیت علت برای معلول موجود تحصیل حاصل است و یا علیت علت، برای معلول معدوم لازمه اش امر مستحیل است.

پس وقتی که شرط مقارن در تکوینیات جایز است در اعتباریات به طریق اولی جایز است.

پس اگر عصیان اهم شرط مقارن مهم باشد مشکلی ایجاد نمی شود.

جواب دوم اشکال چهارم

اصلا می توان گفت که عصیان اهم شرط متقدم امر به مهم است الا این که شرط را تغییر می دهیم:

اما اشکال شرط متقدم این بود که همیشه شرط متقدم باید قبل از مشروط تحقق پیدا کند و اگر عصیان اهم، اول تحقق پیدا کند تا شرط مهم ایجاد شود دیگر زمانی برای امتثال مهم باقی نخواهد ماند.

اما جواب داده شده است که قصد و عزم عصیان اهم شرط متقدم امتثال مهم است لذا اشکال وارد نیست که گفتند اول باید عصیان اهم تحقق یابد بعد زمان واجب مهم برسد چون گفتیم عزم بر عصیان ملاک است پس کسی که از قبل از زمان امتثال اهم می خواهد ان را در ظرف خودش عصیان کند پس وقتی زمانی امتثال اهم رسید مهم را انجام میدهد چون از اول تصمیم گرفته بود اهم را ترک کند. پس ملاک عزم بر عصیان است.

اشکال بر جواب دوم: عزم بر عصیان

عزم بر عصیان اهم نمی تواند شرط وجوب مهم باشد چون عزم بر عصیان موجب سقوط اهم نیست لذا اگر کسی عزم بر عصیان اهم گرفت، اهم از عهده او ساقط نمی شود چون لازمه اش این است که مثلا اگر کسی قبل از اذان ظهر تصمیم بگیرد که نماز نخواند دیگر نماز بر عهده او ثابت نمی شود. پس باید گفت هم مهم بر او فعلی است و هم اهم بر او فعلی است.

پس عزم در معصیت نقشی در امتثال مهم ندارد و همچنین مرحوم نایینی می گوید ممکن است کسی در آن اول می خواهد اهم را انجام ندهد اما در لحظه دوم پشیمان شد و انجام می دهد در این صورت با این که عزم بر عصیان داشته است اما همه قبول دارند که واجب اهم بر او فعلی می شود.

اما اگر اول بخواهد اهم را انجام دهد بعد نظرش عوض شد و اهم را انجام نداد باز اشکال عود می کند که هر دو فعلی می شود پس صرف این که عزم بر عصیان دارد نمی تواند شرط وجوب مهم باشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo