< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

98/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه واجب (7)

ادامه کلام شهید صدر:

ایشان فرمود در مرحله اراده و شوق تلازم وجود دارد اما دلیل شهید صدر بر این که بین اراده به مقدمه و اراده به ذی المقدمه تلازم وجود دارد این است که ما وجدان می کنیم که اگر به ذی مقدمه ای شوق داریم به مقدمه ان هم شوق داریم یعنی بین این دو اراده تلازم وجود دارد. پس در بحث ما که آمر اراده به ذی المقدمه دارد پس شوق به مقدمه هم دارد لذا مقدمه مرحله ای از مراحل حکم(وجوب) را دارد.

نکته: ما دلیل را به وجدان و تجربه اقامه کردیم چون برهان عقلی در این جا راه ندارد مثلا این که اتش علت حرارت و نور است این را به برهان عقلی نمی فهمیم بلکه به وجدان و تجربه یافتیم و در بحث ما هم برهان ما وجدان است و ان قدر این مساله روشن است که حتی کسانی که منکر وجوب مقدمه شده اند (مثل اقای خویی) این را پذیرفته اند که شوق به ذی المقدمه، شوق به مقدمه را هم در پی دارد.

سوال: بحث ما از وجوب مقدمه بود نه شوق و اراده پس شهید صدر با این که شوق و اراده را اثبات کرد اما وجوب مقدمه را اثبات نکرد؟

جواب: بحث در این است که اثار وجوب مقدمه در این جا مترتب است یا نه؟ پس بحث ما لفظی نیست و مهم نیست که عرف اسم این را وجوب می گذارد یا نه. بلکه باید ببینیم که اثبات شوق برای مقدمه ثمره دارد یا نه. که در این جا همان ثمره ای که از وجوب انتظار داشتیم در فرضی که شوق باشد هم هست و حقیقت ثمرات حکم در مرحله اراده و شوق هم هست. پس مهم نیست که وجوب، که امری اعتباری است باشد بلکه مهم واقع حکم که همان شوق و اراده است مد نظر ماست.

و به عنوان ثمره این بحث می گوییم: اگر مقدمه واجبی، حرام باشد مثل اگر نجات شخصی متوقف بر دخول در زمین غصبی است در این صورت بین حرمت غصب و دلیل وجوب المقدمه تعارض وجود دارد چون دلیل حرمت غصب می گوید تصرف در زمین غصبی حرام است و دلیل وجوب مقدمه میگوید در زمین غیر برو و غریق را نجات بده پس این دو دلیل با هم تعارض دارند.

اما اگر وجوب مقدمه را نپذیریم تزاحم وجود دارد چون رفتن در زمین غیر فقط حرام است و چیزی که واجب است انقاذ است و این دو تزاحم دارد یعنی مکلف نمی تواند هر دو تکلیف را انجام دهد.

لذا اگر گفتیم بین اراده ذی المقدمه و مقدمه تلازم است ایا ممکن است در حالی که مولی شوق به انجام مقدمه دارد از ان تنفر هم داشته باشد به خاطر تصرف در زمین غیر؟ خیر ممکن نیست پس این همان واقع تعارض است. پس ثمرات حکم در مرحله شوق هم وجود دارد.

بعلاوه که روشن است صرف اعتبار وجوب و حرمت فی نفسه قابل جمع است و خود اقای خویی هم گفت که تنها مشکل در مبدا و منتهی است نه صرف اعتبار.

اشکال مرحوم هاشمی شاهرودی بر شهید صدر:[1]

اصلا تلازمی بین شوق به ذی المقدمه و مقدمه وجود ندارد بلکه گاهی ذی المقدمه را می خواهیم در حالی که از مقدمه متنفّر هستیم مثلا کسی سلامتی را می خواهد در حالی که از دارو و جراحی متنفّر است. پس ملازمه ای در این جهت نیست.

ان قلت: هر وقت ما ذی مقدمه ای را انجام دادیم مقدمه ان را هم انجام دادیم پس تلازم در مرحله اراده وجود دارد؟

قلت: منظور از اراده چیست؟ اگر شوق مستطبع تحریک عضلات است که گفتیم که شوق وجود ندارد و همچنین باید منظور از اراده را مشخص کنیم که این تفسیر از اراده اشتباه است. پس اراده و شوق در یک مرحله نیست که شهید انها را در یک مرحله دانسته است چون شهید شوق اکید را عین اراده دانسته است.

پس اشکال اقای شاهرودی این است که تفسیر شما از اراده صحیح نیست بلکه اراده چیز دیگری است.

اشکال 2: تفسیر شما از حکم هم صحیح نیست چون تصویر شما از اراده درست نیست چون اراده به قول نایینی هجمة النفس است و به قول ما اعمال سلطنت است. یعنی لحظه ای که نفس تصمیم گرفت ان را انجام دهد اراده است و صرف شوق اراده نیست. بخلاف اخوند و من تبع که اراده را عین شوق اکید می دانستند.

پس اشکال شهید صدر این است که واقع حکم را همان شوق دانست در حالی که واقع حکم، اعتبار است. پس این که کیس بگوید من این کار را زیاد دوست دارم و شوقش بسیار بالا رود باز هم تا اراده تشریعی نکند وجوب اطاعت ندارد.

پس خلاصه اشکال مرحوم شاهرودی این شد که اولا تلازم بین دو شوق نیست و ثانیا حکم همان شوق نیست بلکه اراده تشریعی غیر از حکم است.

وقتی که اشکالات این کلام روشن شد مساله تعارض را هم که به عنوان ثمره ذکر کرد وجود ندارد چون تا اراده تشریعی نباشد حکمی نیست.

سوال: بین دو اراده تشریعی تلازم دارند؟

جواب: خیر اگر اراده تشریعی به معنای اعمال سلطنت باشد باز نمی توان گفت بین دو اراده تلازم وجود دارد هر چند که شوق به جانب مقدمه باشد بلکه باید مولی هر کدام از طرفین (مقدمه و ذی المقدمه) را مستقلا اراده کند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo