< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

98/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تلازم/ اقتضاء نهی بر فساد/بررسی ادله

مقدمه ششم: آیا تقرب وابتعاد در فعل واحد ممکن است؟

این بحث در فقه ،کلام و اصول مطرح است بخشی از مسائل این بحث در فقه طرح می شود و بخشی در اصول اما در فقه مستوفی بحث می شود و در اصول دقیق تر بحث می شود .

تقرب و ابتعاد ارتباط وثیقی با محبوبیت و مبغوضیت دارد. اگر محبوبیت و مبغوضیت قابل اجتماع در فعل واحد نباشد تقرب و ابتعاد نیز قابل اجتماع نیست .

تقرب و ابتعاد قابل اجتماع نیستند چرا که عمل مبغوض موجب تقرب نمی شود ولو به قصد قربت اتیان شود لذا تقرب و ابتعاد در فعل واحد امکان ندارد.

چنانچه محبوبیت و مبغوضیت قابل اجتماع در فعل واحد نیستند ،در بحث سابق گفتیم محبوبیت و مبغوضیت به برایند فعل است مجموع لازم و ملزوم اگر پسندیده باشد محبوب یا مبغوض است مثلا هدیه ای که موجب تحقیر شود برایندش مبغوضیت است ولو اصل هدیه دادن محبوب باشد لذا محبوبیت و مبغوضیت در فعل واحد جمع نمی شود .

با این بیان روشن می شود که فعل واحد را باید تحلیل کنیم تا بحث روشن تر شود همچنین موجبات تقرب باید بررسی شود

مراد از فعل واحد

مرحوم صدر فرمود فعل واحد از جهتی مقرب است و از جهتی مبعد است اما ما تفصیل دادیم :

    1. گاهی فعل ظاهرا یکی است اما در واقع دو فعل است که تقارن زمانی دارد

    2. گاهی یک فعل است چرا که عرفا یکی است ولو فی الواقع دو چیز باشد مثل ملازمات در خارج که قابل تفکیک نیست و به لحاظ وقوع خارجی قابل تفکیک از دیگری نباشد

موجبات تقرب

در ارتباط با تقرب در عبادت صرف اضافه به پروردگار کافی است یا اخلاص هم لازم ست این بحث در برهان هفتم مرحوم صدر منعکس بود

معنای تقرب در اصول: تقرب به دو امر حاصل می شود

    1. قصد امر

    2. اضافه به پروردگار.

اضافه به پروردگار یعنی هیچ قصد دیگری نباشد یا قصد دیگری هم جزء العله باشد کافی است ؟مثلا 50 درصد انگیزه بر انجام کار به جهت امر مولی است و 50 درصد داعی دیگر باشد

 

در فقه اخلاص را در مقابل ریا معنی می کنند اما بحث ما اخلاص به معنای داعی صرفا خدایی است

گاهی دو داعی وجود دارد بر اتیان عمل که هر کدام مستقل است و گاهی دو داعی بالضمیمه داعی بر فعل می شود که بحث فقهی است و در بحث صلاة به تفصیل بحث شده است

شرط عدمی در قصد تقرب

در برهان هفتم مرحوم صدر فرمود برای تصحیح عبادت علاوه بر این که قصد تقرب لازم است قصد شیطانی هم نباید وجود داشته باشد ایشان فرمود مخالفت با نهی قصد شیطانی است لذا فعل باطل است

استاد:همیشه مخالفت با نهی مساوی با قصد شیطانی نیست گاهی ارتکاب نهی به جهت ارضاء امیال نفسانی است و قصد مخالفت با خداوند نیست تا قصد شیطانی باشد لذا ممکن است مخالفت با نهی باشد اما قصد شیطانی نباشد چنانچه در دعای ابو حمزه ثمالی عرضه می دارد :الهی لم اعصک حین عصیتک و انا بربوبیتک جاحد و لا بامرک مستخف ولا لعقوبتک متعرض و لا لوعیدک متهاون لکن خطیئة عرضت و سولت لی نفسی و غلبنی علی هوای

پس می شود عمل بداعی الهی باشد و با وجود مخالفت با نهی قصد شیطانی نباشد در نتیجه دلیل ایشان عمومیت ندارد بر بطلان عمل .

مقدمه هفتم:امکان اجتماع امر و نهی

مرحوم صدر می فرماید چهار برهان اول بنابر امتناع اجتماع است

استاد: بنابر نظریه اجتماع بعضی از براهین معنی دارد مثل برهان دوم که بنابر اجتماع نیز معنی دارد منتهی بستگی دارد بنابر چه ملاکی قائل به جواز اجتماع امر و نهی شویم.

مرحوم صدر در مباحث سابق ،سه ملاک برای جواز اجتماع امر و نهی مطرح کرد [1] و در این بحث ارجاع می دهد به آن مبحث. در اصول مظفر دو ملاک مطرح شد.

    1. احکام به عناوین تعلق گرفته و از عناوین به معنون سرایت نمی کند

    2. و ترکیب انضمامی تعدد معنون

    3. امر تعلق گیرد به عنوان و نهی به حصه

اگر قائل شدیم بر اجتماع امر و نهی به ملاک دوم عنوان مصلحت ندارد بلکه معنون دارای مصلحت و مفسده است و معنونات دو شی خارجی هستند پس در یک شی مصلحت و در دیگری مفسده است لذا اشکال اجتماع ضدین پیش نمی آید.

بنابر این در برهان دوم که بحث تضاد مفسده با مصلحت مغلوبه مطرح بود اجتماع مصلحت و مفسده در شی واحد نمی شود.

اما اگر قائل شدیم بر اجتماع به ملاک اول در این فرض معنون واحد است و اجتماع مصلحت و مفسده می شود واجتماع ضدین چون مصلحت و مفسده بر معنون بار می شود نه عنوان و برهان اول تمام است پس بنابر نظریه اجتماع به معنای اول این برهان راه دارد.

در این جا وحدت عرفی ملاک نیست در محبوبیت و مبغوضیت و مقربیت و مبعدیت واحد عرفی را مطرح کردیم اما اجتماع مصلحت و مفسده که مشکلش اجتماع ضدین است و تعدد عقلی مشکل را حل می کند

هرگا عقلی بود مثلا اشکال اجتماع ضدین مطرح شد تعدد عقل ملاک است نه عرفی

مقدمه هشتم :امکان قصد و عدم امکان

از محبوبیت و مبغوضیت سخن گفتیم در اینجا امکان قصد و عدم امکان مطرح است

در عمل عبادی و تقرب دو امر شرط است

    1. صلاحیت ذاتی عمل برای تقرب

    2. انجام فعل به قصد تقرب

چنانچه نایینی فرمود عمل باید هم حسن فعلی داشته باشد و هم حسن فاعلی البته آقای خوئی فرمود حسن فاعلی لازم نیست

در برهان پنجم عدم امکان قصد فاعل مطرح بود باید دید در چه فرضی فاعل می تواند قصد کند و در چه فرضی نمی تواند

گفتیم امکان دارد قصد الهی ضمیمه شود به قصد غیر الهی و قصد غیر الهی لزوما شیطانی نیست حال اگر مراد از قصد استقلالی نباشد بلکه به صورت جزء العله باشد مکلف عاجز از قصد نیست و اما اگر مراد قصد استقلالی تام برای خدا باشد در فرض نهی واصل و علم به حرمت با این قصد انضمامی ،قصد نمی شود کرد .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo