< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

98/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تلازم/ اقتضاء نهی بر فساد/نهی از معاملات

خلاصه بحث سابق فرمایش مرحوم نایینی مطرح شد که سه رکن برای صحت معامله مطرح فرمود

رکن اول: داشتن مالکیت یا وکالت یا ولایت

رکن دوم: تسلط بر اجراء عقد

رکن سوم: جریان صیغه عقد به صورت صحیح

ایشان فرمود نهی از مسبب موجب می شود رکن دوم از ارکان صحت عقد مختل شود وموجب فساد می شود ایشان سه فرع مطرح فرمودند که توقف بر یکی از سه رکن دارد

فرع دوم:بطلان بیع منذور الصدقه [1]

اگر نذر شود مالی صدقه داده شود معامله آن مال باطل است جهت بطلان این بیع ،حکم شارع به وجوب نذر است و شارع سلطنت بر بیع قرار نداده است

اشکال مرحوم خوئی[2]

ایشان می فرمایند نذر صدقه به دو صورت است

    1. نذر فعل

یعنی نذر کند صدقه بدهد در این جا معلوم نیست بیع باطل باشد چون بیع قبل از صدقه دادن نمی باشد .دلیلی بر بطلان این بیع وجود ندارد گر چه فعل حرام است لذا این صورت شاهدی بر ادعای مرحوم نایینی بر فقدان رکن صحت نمی باشد

    2. نذر نتیجه

یعنی نذر تعلق گیرد به نتیجه مثلا نذز تعلق گیرد که فقراء مالک این کال باشند در این صورت بیع صحیح نیست چون از ملکیت مالک خارج شده است و نه به جهت این که سلطنت قرار نداده است فرع سوم در یک معامله شرط شود مشتری حق فروش مالی که از دیگری خریده ندارد و در فرض فروش معامله اش باطل است چون شرط ضمن عقد لازم است و وفا به شرط ضمن عقد لازم واجب است بنابر این سلطنت از بین می رود اشکال مرحوم خوئی دلیلی بر بطلان وجود ندارد چون شرط ضمن عقد لزوم وفا به شرط است یعنی مستلزم حکم تکلیفی است نه وضعی بنابراین استشهاد به این سه فرع صحیح نیست ماحصل کلام یکی از محتملات در کلام مرحوم نایینی این بود که در اجراء عقد شارع دو اعتبار دارد حال باید دید آیا دو اعتبار دارد یکی مالکیت و دیگری اهلیت یا فقط یک اعتبار دارد و اعتبار مالکیت یعنی اعتبار همه انواع تصرف که ضمن کلام مرحوم صدر مطرح شد.تصویر دو اعتبار بعید از ذهن نیست و علما در بعضی موارد می پذیرند در فرض وجود مالکیت اهلیت نداشته باشد اما در این موارد خاص دعوی بر سر این است که این موارد استثنا است یا دلالت دارد بر وجود دو اعتبار.

استاد :به نظر ما فرمایش نایینی به لحاظ ثبوتی قابل تصویر است اما به لحاظ اثباتی فروعی که فرمودند در اثبات مدعی تام نیست

دلیل سوم مدعین ملازمه بین نهی از معامله و فساد صحیحه زراره

    1. «6» مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَمْلُوكٍ تَزَوَّجَ بِغَيْرِ إِذْنِ سَيِّدِهِ- فَقَالَ ذَاكَ إِلَى سَيِّدِهِ إِنْ شَاءَ أَجَازَهُ- وَ إِنْ شَاءَ فَرَّقَ بَيْنَهُمَا قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ- إِنَّ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ وَ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيَّ وَ أَصْحَابَهُمَا يَقُولُونَ- إِنَّ أَصْلَ النِّكَاحِ فَاسِدٌ وَ لَا تُحِلُّ إِجَازَةُ السَّيِّدِ لَهُ- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّهُ لَمْ يَعْصِ اللَّهَ- وَ إِنَّمَا عَصَى سَيِّدَهُ فَإِذَا أَجَازَهُ فَهُوَ لَهُ جَائِزٌ.[3]

وجه استدلال: روایت دلالت دارد عبد بدون اجازه ازدواج کرده حضرت فرمودند مولایش اگر خواست اجازه می دهد واگر خواست بین آن دو حکم به فصل می کند سپس زراره قول حکم بن عتبه و ابراهیم نخعی از عامه را نقل می کند که اصل نکاح فاسد است و اجازه تصحیح نمی کند معامله را. حضرت در تعلیل بر صحت فرمودند عبد معصیت خدا را نکرده بلکه معصیت مولای خود را کرده تعلیل به انه لم یعص الله دلالت دارد که معصیت خداوند موجب بطلان است .بنابر این ثابت می شود نهی موجب بطلان است ونهی تکلیفی موجب فساد است.

اشکال

    1. روایت دلالت بر صحت دارد و دلالت بر فساد ندارد چون عصیان سید دلالت بر فساد نمی کند بلکه دلالت دارد عصیان سید موجب فساد نمی شود پس معلوم می شود ملازمه عرفی بین نهی و فساد وجود ندارد پس نه تنها دلالت بر فساد نکرد بلکه دلالت بر صحت دارد.

    2. اطاعت از مولی حکمی از احکام الهی است یعنی لازم است در تمام تصرفات با اذن مولی رفتار شود بنابر این اقدام عبد در معصیت سید معصیت پروردگار هم است و با این حال امام علیه السلام حکم به صحت در فرض اذن سید کرده اند لذا دلالت بر صحت می کند نه فساد.

    3. مرحوم آخوند در کفایه می فرماید روایت نسبت به فرض مساله یعنی این بحث که نهی موجب فساد شود ساکت است گرچه دلالت بر صحت ندارد.این عصیان در روایت عصیان تکلیفی نیست به قرینه عصی سیده .مولی اصلا نهی نکرده است که عصیان سید در فرض نهی سید باشد بلکه بدون اجازه او عمل کرده نه این که نهی مولی را نادیده گرفته است پس با تعبیر عصی سیده به قرینه مقابله عصیان پروردگار را نکرده است او عمل خلاف شرع انجام نداده است بنابر این عصیان وضعی است یعنی عملی است خلاف شرط مقرر لذا نهی تکلیفی وجود ندارد تا ملازمه بین نهی وحکم وضعی مطرح باشد که مورد بحث ما بود.

بنابر این روایت ربطی به نهی تحریمی مولوی ندارد و مستقیم و بدون ملازمه دلالت دارد بر فساد دارد . آقای روحانی کلام آخوند را می پذیرند.در نتیجه سه نظر در ارتباط با روایت وجود دارد:

    1. دلالت روایت بر دلالت نهی بر فساد

    2. دلالت بر صحت حتی با وجود نهی

    3. سکوت نسبت به دلالت نهی بر فساد

نظر مرحوم خوئی [4]

تمامیت این بحث منوط است به بحث صحت نکاح عبد لذا ابتدا باید این بحث بررسی شود تا بفهمیم منظور از عصی سیده چیست ؟اقوال در نکاح عبددر ارتباط با نکاح عبد سه نظر است

    1. صحت عبد منوط به اجازه سید است و در صورت اجازه صحیح است حال می خواهد اجازه متقدم باشد یا متاخر و الا باطل است. مرحوم خوئی قول اول را صحیح می دانند و دلیل هم صحیحه زراره است

    2. عبد لا یقدر علی شئ عبد اهلیت بر عقد ندارد و امکان اجراء عقد را ندارد اکثر عامه به این قول قائلند.

    3. قول به تفصیل : اگر عبد بدون اجازه سابق برای خود عقد کند عقد باطل است و با اجازه متقدم سید نیز تصحیح نمی شود اما عقد او برای دیگری صحیح است چون قصد متمشی می شود (شیخ انصاری ،مرحوم تستری ،محقق قمی)

مرحوم شیخ می فرماید نکاح عبد مثل نکاح مجنون و صبی است که با اجازه سید درست نمی شود و برای دیگران می شود فضولی که با اجازه متاخر تصحیح می شود .استدلال این آقایان این است که اگر عبد بدون اجازه مولی عقدی را منعقد کند فاسد است چون بدون اجازه مولی اجازه عقد ندارد لذا اجازه متاخر نمی تواند عقدی که فاسد منعقد شده است تصحیح کند چون عقد در ظرف خود فاسد بود و العقد لا ینقلب عما وقع علیه اما در فرضی که عبد برای غیر عقدی را منعقد کند عبد فضولی است و در صورت اجازه تصحیح می شود چون تصرفی در سلطه خود نکرد بلکه تصرف در سلطنت دیگری کرد و عقد مستند به مالک است.

مساله: در اجراء عقد برای دیگری دو اجازه قابل تصویر است

    1. اجازه مولی بر اجراء عقد توسط عبد

    2. اجازه دیگری که طرف عقد نکاح است

حال از جناب شیخ و کسانی که قائل به تفصیل هستند سوالی وجود دارد که اقدام عبد که عقد فضولی از او سر زده نیازی به اجازه سید دارد یا خیر ؟

جواب: اگر عبد در تمام شوونش نیاز به اجازه دارد در اینجا نیز نیاز به اجازه دارد و در فضولی و یا وکالت نیاز به اجازه دارد

از بعضی عبارات استفاده می شود که با اجازه سید اجرا عقد عبد برای دیگری تصحیح می شود و از بعضی عبارات مستفاد است که اجازه کسی که عقد برای او انجام می شود ملاک است پس بعضی عبارات ناظر به اجازه بر اجراء عقد است از جانب مولی و بعضی ناظر است بر اجازه از جانب طرف عقد که برای او عقد نکاح خانده شده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo