< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

99/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مفاهیم/مفهوم شرط

خلاصه بحث سابقبحث در ارتباط با کیفیت دلالت جمله شرطیه بر مفهوم بودبحث اطلاق شرط در کلام مرحوم نائینی مطرح شد که ایشان اطلاق اوی نه به وضع دلالت می کند بر انحصار علیتو در جواب مطرح شداطلاق یعنی توسعه نه تضییق و با عدم عطف تضییق مستفاد است لذا اگر مراد از اطلاق، اطلاق لفظی است با عدم ذکر او توسعه نمی فهمیم چون ذکر او موجب توسعه است بنابر این افاده تضییق با اطلاق لفظی که موجب توسعه است مشکل دارد.دلیل ششم بر اثبات مفهوم برای جمله شرطیهصاحب فصول می فرماید جمله شرطیه به نفسه و عنوانه شرط است. مجئ زید با عنوان مجئ، شرط وجوب اکرام است در واقع و نفس الامر.اگر شرط دیگری موجب وجوب اکرام باشد و عدل و بدیل داشت در واقع علت بر جزاء ،جامع انتزاعی از مجئ و امر دیگر می باشد .جامع انتزاعی یعنی مجئ یا مریضی احد الامرین موجب وجوب اکرام است در حالی که ظهور ان جاء زید این است که جامع شرط نیست بلکه مجئ شرط است .پس اگر علت را انحصاری ندانیم جامع انتزاعی باید علت و شرط باشد و مجی بما هو مجئ علت و شرط نباشد در حالی که ظهور شرط در این است که بنفسه شرط واقعی جزاء است .اشکالدر مقام ثبوت اگر تصور شود جعلهای متعددی باشد یک مرتبه جعل کرده وجوب اکرام را به شرط مجئ و یک مرتبه به شرط مریضی در این صورت قانون گذار از ابتدا جامع را شرط نکرده و هر شرط بالاستقلال شرط می باشد .پس وجود بدیل منافات ندارد با این که عنوان شرط فی نفسه علت برای جزاء باشد که در این صورت انتزاع متاخر از دو جعل استقلای است و جعل به دو عنوان استقلالی تعلق دارد .جعل مولی در عالم ثبوت ممکن است متعدد باشد در هر مرحله نفس علت، علت بر جزاء است لذا ضرورت ندارد بگوییم جامع انتزاعی شرط است البته می شود در یک دلیل مولی جامع انتزاعی را شرط قرار دهد و بگوید یکی از دو امر موجب وجوب است و در دلیل دیگر یک دلیل را مطرح کند و بگوید اگر زید مریض شد اکرام واجب است که با وجود بدیل عنوان خاص شرط قرار داده شده است لذا استدلال صاحب فصول تمام نیست .

 

دلیل هفتم بر اثبات مفهوم برای جمله شرطیهاستدلال به الواحد لا یصدر الا من الواحد یعنی معلول واحد حتما از علت واحد سر می زنددر تقریب قاعده الواحد دو نظریه وجود دارد عده ای قائل هستند مراد از واحد در قاعده واحد نوعی است و عده ای قائلند واحد شخصی است .استدلال طبق تقریب اولالواحد اگر در واحد نوعی کار برد دارد نتیجه این می شود نوع وجوب اکرام حتما باید از علت واحد سر زند و نمی تواند یک معلول ،معلول دو علت مستقل باشد لذا اگر وجوب اکرام معلول مجئ باشد نمی شود معلول مریضی او نیز باشد و الا محذور صدور واحد از کثیر پیش می آید.جواباگر قاعده علی فرض تمام باشد در امور شرعی تمام نیست و در امور تکوینی جاری است.رابطه و نسبت شرط و جزاء مثل علت و معلول تکوینی نیست لذا قاعده الواحد در ارتباط با علت و معلول حکم شرعی تطبیق نمی شود .ممکن است گفته شود قاعده الواحد نسبت به جعل تمام نیست اما به لحاظ رابطه شرط و اراده حکم قاعده الواحد جاری است چون رابطه شرط و اراده ،تکوینی است نه قرار دادی .مولی با تصویر مجئ زید اراده می کند وجوب اکرام را پس رابطه اراده و شرط تکوینی است. چنانچه آقایان می فرمایند حقیقت حکم ، اراده است.اما صحیح این است که قاعده الواحد قابل تطبیق نیست چون مبادی اراده مثل آتش و حرارت نیست و تصور و تصدیق در مبادی اراده متخلل می شود لذا تطبیق قاعده الواحد درامور اعتباری صحیح نیست چنانچه مرحوم امام قاعده را در امور اعتباری جاری نمی دانند.استدلال طبق تقریب دوماگر قائل شویم به اینکه واحد شخصی مراد است در واحد شخصی سه صورت متصور است که صورت اول به حکم قاعده الواحد منتفی است و صورت دوم خلاف ظاهر است و فقط یک صورت می ماند که علیت انحصاری است و محذوری ندارد و انتفاء عند الانتفاء افاده می شود .

    1. وجوب اکرام شخصی معلول دو علت مستقل باشد که مردود است چون نقض قاعده الواحد می شود.

    2. وجوب اکرام معلول مجموع دو علت باشد که خلاف ظاهر است.

    3. وجوب اکرام معلول فقط مجئ زید است که مقصود حاصل می شود و دلالت بر علیت انحصاری می کند و انتفاء عند الانتفاء یعنی مفهوم مستفاد است. بنابر این با استفاده از قاعده الواحد به اثبات می رسد انحصاری بودن علت.

 

جواب

    1. قاعده الواحد در امور اعتباری تطبیق نمی شود.(بنابر این فرض اول که به قاعده دفع شد منتفی نیست و می شود وجوب اکرام معلول دو علت مستقل باشد .)

    2. اگر بین دو علت تضاد وجود داشته باشد یعنی امکان تقارن نباشد باز هم نمی شود به قاعده الواحد استناد شود چون ممکن است علت منحصره نباشد و هیچ تصور تقارن نشود.(بنابر این علت عدم انتفاء عند الانتفاء قاعده الواحد نیست بلکه عدم امکان تقارن علت عدم انحصاریت است)

    3. اگر جزاء قابل تکرار باشد مثلا مرض و مجئ زید تحقق یابد امکان دارد دو بار اکرام واجب باشد .

دلیل هشتم بر اثبات مفهوم برای جمله شرطیه (تمسک به اطلاق مقامی )اگر می دانیم متکلم در مقام انتفاء عند انتفاء شرط نیست از جمله شرطه مفهوم مستفاد نیست مثلا عبارت :"ان الله اذا حرم شیئا حرم ثمنه" دلالت نمی کند ان الله اذا حلل شیئا حلل ثمنه چون در مقام بیان موضوع است و چیزی جز بیان موضوع مراد نیست و این قضیه شرطیه مثل قضیه حملیه است .اما با فرض عدم علم و احتمال این که در مقام بیان نیست بلکه احتمال می دهیم می خواهد انتفاء عند الانتفاء را برساند اگر قرینه بر عدم مفهوم نباشد و مفهوم افاده می شود چون در کثیری از استعمالات جملات شرطیه از کلام عرف عام و در خصوص کلام شارع انتفاء عند الانتفاء می فهمیم تا جایی که شارع بعضی موارد به وجود مفهوم تصریح می کند مثلا می فرماید ان جاء فاکرمه و الا ...

پس از عدم ذکر قرینه می فهمیم گوینده ذکر جمله شرطیه را در تعلیق جزاء بر شرط استفاده کرده است چون غالبا قضیه شرطیه در استعمالات عرفی در انتفاء عند الانتفاء استعمال می شود این موجب شکل گیری ظهور عرفی می شود و خلاف این استعمال نیاز به قرینه دارد .[1]

نکته :اطلاق اوی مرحوم نایینی را می شود به اطلاق مقامی حمل کرد با این مقدمه که در کثیری از موارد استعمالات انتفاء عند الانتفاء مستفاد است لذا غیر آن نیاز به قرینه دارد چون اطلاق مقامی می شود موجب تضییق شود بر خلاف اطلاق لفظی که ضرورتا موجب توسعه می شود .لذا این که مرحوم آخوند می فرمایند اطلاق موجب تضییق شود این کلام در اطلاق مقامی است نه اطلاق لفظی.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo