< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

99/01/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مفاهیم/مفهوم شرط

خلاصه بحث سابق در مقام بررسی ادله قائلین به مفهوم شرط بودیم یک دلیل کلام مرحوم نایینی بود که استدلال به اطلاق شرط کردند اطلاق شرط عبارت است از این که چه علت دیگر مقارن یا سابق بر این شرط باشد با تحقق این شرط جزاء محقق است و مقید نکردند به شرط دیگر پس شرط علت انحصاری است در جواب گفته شد اگر دو شرط ضدین باشند و غیر قابل اجتماع باشند عدم ذکر شرط دیگر در کنار این شرط به جهت عدم اجتماع ضدین است و نه به جهت انحصار .دفاع از مرحوم نایینیممکن است گفته شود به نحو دیگری می شود اطلاق را تصویر کرد که اشکال وارد نباشد .اطلاق شرط یعنی اگر شرط دیگر علت تحقق جزاء بود ولو شرط غیر قابل اجتماع باشد باید می فرمودند این وجوب اکرام وجوب خواهد داشت حتی در فرضی که ان جاءک وجود نداشت لذا از ان جاء می فهمیم علت دیگری برای وجوب وجود ندارد .جواب باید گفته شود اطلاق شرط یعنی حالاتی که برای شرط در فرض وجود متصور است . با فرض عدم مجئ زید اطلاق شرط جاری نمی شود نمی شود چون فرض نبود زید حالت وجود زید نیست. لذا نمی شود بگویید حتی در فرضی که مجئ نباشد و آن فرد باشد وجوب اکرام وجود ندارد.البته این اشکال در اطلاق جزاء خوب است که سیاتی.دلیل نهم بر اثبات مفهوم برای جمله شرطیه (اطلاق جزاء)تا به حال چند صورت برای اطلاق شرط مطرح شد اما بعضی به اطلاق جزاء استدلال می کنند. در بیان مطلب سه مقدمه مطرح می شود

    1. مقدمات حکمت در مجعولات شرعی جاری می شود لذا در جزاء که مجعول شرعی است مقدمات حکمت جاری می شود بر خلاف شرط و سببیت که هر دو مجعول شارع نیستند بلکه سبب حکم شرعی امری تکوینی است شرط هم امر تکوینی است . با اثبات مقدمات حکمت و این که مولی در مقام بیان است ثابت می شود شارع در این جمله همه معلق علیه را بیان کرده است.

    2. اطلاق جزاء دلالت می کند قیدی غیر از شرط ندارد چون جزاء بر مجئ معلق شده فقط و از اطلاق جمله جزاء یعنی عدم تقیید وجوب اکرام به قیدی غیر از مجئ استفاده می کنیم که جزاء قیدی غیر از مجئ ندارد .

    3. اگر در مقام بیان بودن تشکیک کنیم لازم می آید در تمام موارد این احتمال را ابداء کنیم و بگوییم نسبت به خصوص آنچه بیان شده در مقام بیان بوده

نتیجه این که معلق علیهی غیر از شرط مذکور وجود ندارد و انحصار به اثبات می رسد و در نهایت انتفاء عند الانتفاء به اثبات می رسد.اشکال

    1. این که فرمودند مقدمات حکمت فقط در مجعولات شرعی جاری می شود صحیح نیست بلکه مقدمات حکمت علاوه بر این که در مجعول شرعی جاری می شود در موضوع مجعول شرعی نیز جاری است بلکه در هر چه ذا اثر شرعی باشد جاری است و لو این که امر تکوینی باشد .

    2. این که فرمودند سببیت و شرطیت مجعول شرعی نیست تمام نیست بلی شرطیت تکوینی مجعول نیست اما شرطیت و سببیت قراردادی مجعول شرعی است البته اختلافی بین آقایان است .

    3. این که گفته شد مولی در ان جاء زید می خواهد بگوید در مقام بیان تمام فروضی است که اکرام واجب است لذا اگر سبب دیگری غیر از مجئ موجب اکرام می شد باید بیان می کرد چون در مقام بیان تمام فروض است این هم تمام نیست چون مولی در مقام بیان این است که در فرض مجئ وجوب اکرام است امام این که در مقام بیان تمام فروض باشد این مشکل است لذا ممکن است علت دیگری برای جزاء وجود داشته باشد و انحصار مستفاد نیست .

مرحوم امام نیز استدلال را از برخی نقل می کنند و سپس جواب می دهند.[1]

دلیل دهم بر اثبات مفهوم برای جمله شرطیه (ظهور انصرافی)

برخی از جمله مرحوم آخوند در کفایه به ظهور انصرافی استدلال کرده اند.[2]

هر جمله و کلمه انصراف به اکمل افراد دارد و شرط نیز انصراف به اکمل افراد دارد و اکمل افراد در علت ،علت منحصره است لذا از جمله شرطیه علت انحصاری مستفاد است. اشکال

    1. در جمله شرطیه کلمه شرط وجود ندارد بلکه بحث در جمله شرطیه است بلی اگر کلمه شرط داشتیم انصراف راه داشت.

    2. اکمل افراد علیت علت منحصره نمی باشد علت و علت منحصره اکمل از علت غیر منحصره نیست بلکه علت منحصره و غیر منحصره تامه در یک رتبه اند چون علت تامه یعنی به کمال رسیده در علیت سواء عدل و بدیل داشته باشد یا خیر و علت منحصره و علت غیر منحصره در علیت تمام هستند و وجود علت دیگر خدشه ای در تمامیت علت وارد نمی کند .

دلیل یازدهم بر اثبات مفهوم برای جمله شرطیه (روایت)برخی برای اثبات مفهوم شرط به روایت استدلال کرده اند.روایاتی وجود دارد که امام علیه السلام حکم شرعی را از جمله شرطیه استفاده کرده اند.این بحث در ارتباط با روایاتی است که از جمله شرطیه استفاده شده است و نه روایاتی که کلام امام تصریح به افاده مفهوم داشته باشد. متن روایت

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي الْمُرَادِيَّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الشَّاةِ تُذْبَحُ- فَلَا تَتَحَرَّكُ وَ يُهَرَاقُ مِنْهَا دَمٌ كَثِيرٌ عَبِيطٌ- فَقَالَ لَا تَأْكُلْ إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَقُولُ- إِذَا رَكَضَتِ الرِّجْلُ أَوْ طَرَفَتِ الْعَيْنُ فَكُلْ.

امام صادق علیه السلام در جواب از مساله ذبح گوسفندی که هنگام ذبح حرکت نمی کند استناد کردند حرمت را به کلام امیر المومنین علیه السلام و فرمودند از آن ذبیحه میل نکن چون امیر المومنین علیه السلام امر کردند به خوردن در صورتی که پای ذبیحه یا چشمش حرکت کند.استدلال امام صادق علیه السلام به کلام امیر المومنین علیه السلام منوط به این است که جمله شرطیه مفهوم داشته باشد و زمانی استدلال بر حرمت اکل تمام است که فرمایش حضرت امیر المومنین علیه السلام مفهوم داشته باشد. اشکال "اذا رکضت الرجل او طرفت العین "ظهور در این دارد که حرکت هنگام ذبح شرط حلیت ذبیحه است و اگر حرکت نداشته باشد خوردنش جایز نیست لذا چه مفهوم داشته باشد یا نداشته باشد استفاده می کنیم خوردن ذبیحه بدون تحرک جایز نیست چون شرط بیان شده و با فقدان شرط حکم به حرمت می شود البته ممکن است شرطیت ظاهری باشد و حرکت به عنوان اماره بر حیات حیوان باشد و شرط واقعی نباشد.جوابممکن است گفته شود امام چون در ساختار جمله شرطیه فرمودند فهمیدیم شرط منحصر است و علیت انحصاری مستفاد است پس استدلال تمام است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo