< فهرست دروس

درس تفسیر استاد الهي زاده

89/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

نکات باقی مانده ازآیه دوم سوره مبارکه مائده رااشاره ای داشته باشم واگرخدابخواهددرخدمت آیه سوم سوره مائده خواهیم بودنکته اول این است یا ایهاالذین آمنو ا خطاب به جامعه است که جامعه مومنین بایدمراقب اجرای حکم اجتماعی اسلام باشند ممکنه یک فرد عصیان نداشته باشد ولی اگر در جامعه عصیانی شکل گرفت فردمسئول است چون متعلق حکم مباحث فردی نیست بلکه مباحث اجتماعی است خود فرد امتثال کرده ولی جامعه امتثال نکرده ، مسئول امتثال اجتماعی هم هست منتها وظیفه اوپیگیری قضیه است که چرابه احکام اجتماعی اسلام اجرانمیشود.امربه معروف بکنه ونهی ازمنکربکنه .حالایاایهاالذین آمنواین خطاب به جامعه مومنین وبه جمع مومنین است .نکته دوم این است که لاتحل شعائرالله این هم بازبه این معنی نیست که تک تک تون شعائرالهی راحلال نشماریداین است قضیه فراترازاین است. ممکنه یک نفرخودش امتثال بکند این نهی راوپرهیزبکند ازاینکه شعائرالهی راحلال بشماردامااگرچنانچه درجامعه ناهنجاری هایی وجودداردوامتثال نمیشوداین فرمان الهی ،وانتهای نسبت به این نهی تحقق پیدانمی کنه.بازهم فردمسئوله.لاتحل شعائرالله.لذامابایداحکام الهی رامراقبت کنیم ودرصحنه جامعه که اگردیگران جرات اینکه به آنهادست درازی بکننداضافه بکنندکم بکنندتعطیلش بکنندنداشته باشندمردم مواظب شعائرالهی وبایدمواظب حدودالهی باشندنکته سوم اینکه فرق است بین شعائرالهی وحدودالهی، هم بایدحدودالهی رابایدمحترم شمردهم شعائررا ، تفاوتش دراینجاست که شعائرآن احکام ظاهریست ولی حدوداحکام ممکنه ظاهری نباشه احکام معنویه مصلحت اجتماعه پس شعائرظواهراسلامه .ظواهرمحترمه نمادهای دینی محترم است مقدسات دین محترم است شعائربه آن بخشی ازاحکام گفته می شودکه پوسته ، درظاهره ، درظاهروجود دارد.حدودکه حالادراینجابکارنرفته است در رابطه باظواهرمیخواهم بگویم ممکنه هرکدام مربوط به یک بخشی ازاحکام باشدشعائر،احکام ظاهری ، حدود نه آن احکامی که به مصلحت است گرچه محسوس نیست حکمته، فرق بین حکمت همینه که ظاهرش یه چیزی است واقعش یه چیزدیگرمثلا ربا ، ربا ظاهرش افزایش پوله ولی واقعشه کاهش پوله این ازمصادیق حکمته قرارداده می شودکه ظواهربرخلافه، شایدحدودآن بخش ازاحکام واقعی راتااحکام ظاهری را، بیشترازآن راهنوزبررسی نداشته بودم نکته بعدی که می خواهم عرض بکنم این است که اینکه درشهرهای حرام قتال حرامه، مرادجنگ ابتداییه ، وگرنه جنگ دفاعی حلاله یعنی اگردشمن آمدشهرحرام رامحترم نشمردبعدحمله کردمابیاییم بگوییم چون شهرحرام است پاسخ ندهیم پاسخ لازمه ، الحرمات قصاص هرکسی که محرمات رامرتکب شدباید درمقابلش بایستیم نکته بعداینکه چه تناسبی بین بَرّ و بِرّ وجود داره؟ بَر:یعنی بیابان وسیع ،لذا مردم خراسان این اصطلاح رامی گویند بربیابان .بر وبیابان یکی است منتهی ازبس که وسیعه.وسعت بیابان باعث برمیشه .حالابرچیه؟بِر: وسعت فضایل اخلاقیست یعنی یک کسی دارای مکارم اخلاقی گسترده وسیعی است شرح صدری دارد ،عظمت روحی دارد .پس گاهی مادی میشود گاهی معنوی میشود. بَر گستره مادیه، بِر گستره معنوی،نکته بعدی که خدمتون عرض میکنم که ماکمک میکنه باآیه شریفه دوم بهترآشنابشویم این است که کلمه هدی که دراینجابکاررفته ، وللهدیه ممکنه اولین نکته که به ذهن من وشمابرسه اینه که هدی یعنی هدیه ،چون هدیه بوده ازاین جهت میگویند هدی ، اصطلاح قرآنی هدیه هبه است اگربخواهدهدیه فارسی باشداین هدیه فارسی ماهبه عربی است ومرادازاین هدی معنای هدیه نیست عنوانی است که وظیفه اش که بایدامتثال بکنیم چراحالابه گوسفندی که می برنش برای قربانی شدن هدی گفته می شودچون رانده می شودازهدایت میادچون سوق داده می شودبه سمت خانه خدا، ازاین جهت هدی گفته می شودنه ازآن جهت که یک بخشش هدیه ایست مگرمامی توانیم چیزی به خداببخشیم یابه دین خداببخشیم اصلا ازکلمه هبه استفاده نمیشه .اینهادقت های متن شناسی ماراافزایش میده ، دقت کنیم گرچه ازلحاظ مقصود نزدیک به هم است ولی دقت تفسیری ، اینهاازهم متمایز است .نکته بعدی درتفاسیراهل سنت غلاید رابه خودقربانی اطلاق کرده اند مثلابه خودقربانی غلایدگفته اندولی مامی گوییم که غلاید به آن گردن بندمی گویندونکته ظریف اینه که اگربنابودبه خودقربانی بگویندغلاید،که نیازی نبودکه درکنارهدی بیاید.هدی خودگوسفنداست غلایدگردن بندگوسفنداست پس نه تنهاخودقربانی جزء شعائراست اگرهم علامتی روی گردن قربانی باشدکه غلایدباشدکه بعضی هاحتی لنگ کفش آویزان می کردندیک دستمالی به گردنش می بستند مشخص باشدکه این گوسفندی است که برای قربانگاه برده می شودآن غلایدش هم محترم است .این ظواهررانبایدبی احترامی بکنیم .حالاچراقرآن اینقدرتاکیدمی کندروی این شعائر،به خاطر این که بعضی ازاین عرفان های بی حساب وکتاب و نو ظهوریا اصطلاحاتی را بیان می کنند میگویند که مهم باطن است ظاهر را ولش کن. در زبان مردم مازیادمی شنویم مهم باطنه ظاهر روولش کن می خواهیم بگوئیم که مهم باطنش است قبول ،ولی ظاهرهم مهمه ،به چه دلیل ظاهرمهمه؟ به دلیل این آیه شریفه ،اینهاهمه ظواهراست شعائراست ومن یعذب شعائرالله همین ظواهردین الهی است ظواهرهم مهمه ،این جزء تقواست پس مابه آنهایی که می گویندباطن مهمه ظاهررو ولش کن ،میگوئیم نه درشرع مقدس اسلام هم باطن مهم است هم ظاهرمهم است.وخودهتک حرمت ظواهرتجریست .یک کسی مثلا یک بطری آبی رابدستش بگیردو وانمودکندکه شراب است وادای شراب خورها را دربیاورد حد براوجاری می کنندبعدمیگویدپزشک بیاوریدآزمایشگاه ببریدنه من مست شده ام نه این شهدشرابه ، ولی بایدهشتادضربه روباید بخورید.خب چراتعزیر است که داری هتک حرمت می کنی ظواهرراداری ازبین می بری .خوداختلال به نظام اجتماعی یک مفسده مستقل ،بی احترامی به احکام الهی وخودش یک مفسده است عرض بنده بخاطراختلال نظمش نیست حرمت دین خداازبین رفت اختلال نظم بیشتر مسائل امنیتی، اقتصادی است. این مسائل فرهنگی ارزش های فرهنگی هم محترمه این هم یک نکته، نکته بعد درباره شنئان بود شنئان اگر یاد شریفتون باشه عرض کردم که شنئان یعنی کینه، شنئان به قوم یابه فاعلییش به آن اضافه شده قوم به معنای مفعولی یعنی قوم میشودمفعول شنئان یاقوم می شودفاعل شنئان که عرض کردم که اصل اضافه مصدروفاعل شنئان به خود قوم یعنی شنئانی قومی باعث نشودکه شماازراه خدادست برداریدلایجرمنّکم شنئان قوم ٍان صدواکم عن المسجدالحرام شماازراه برگردانده وشمابرگردیدبه خاطررفتارهای دیگران کینه ورزی های دیگران شماراباعث می کندکه ازراه خدابرگردیدکه این هم دراختلاف بودکه این هم درمباحث اهل سنت شنئان رامصدرروبه مفعول گرفته بودنددرکتاب جامع الاحکام قرآن .....به اضافه مصدربه مفعول گرفته شده بودولی درتفاسیرشیعه من ملاحظه کردم اضافه مصدربه فاعل است ، حق هم باشیعه هست چراچون که اصل دراضافه مصدربه فاعله، به مفعول اگرباشدفاعلش کو؟ مگرمی توانیم مفعول باشه مصدرباشه فاعل نباشه فاعل هم لازمه باوجودفاعل ممکنه یکجوری درکلام، ولی اصل اضافه مصدربه فاعله که یک مثال هم خدمت شریفتون عرض کردیم الابذکرالله تطمئن القلوب ذکرمصدرالله فاعل، یعنی یادخدایعنی یادکردن خداماراباعث آرامش دلهایمان می شود.نکته بعد،عرض کرده بودم خدمت شماکه لاتحل شعائرالله ،شعائرالله یک مفهوم کلی است که هدی شهرحرام را،هدی غلائدوآمین بیت الحرام اینهاهمش مصداقهایش است اینهایکی یکی مصداقهای آنهاهستندوعرض هم کردم خدمتون که رابطه این مفاهیم ازدایره وسیع به دایره محدودتر محدودتر محدوترمثل ترسیم امواج ، امواج راوقتی ترسیم میکنیم یک موج بلندبازیک موج کوتاه تاانتها، اینجاهم شعائرالله مفهوم وسیعی داردشهرالحرام یک مقداری هدی بازیه جزئی غلائدجزئی ازهدی آمین بیت الحرام بازیه جزء است ببنیدلازم است لازمه لازمه لازمه ،یک ارتباطی بین این مفاهیم وجودداردکه ازاوسع به وسیع ،ازوسیع به ضیق ،ازضیق به اضیق،به محدودترمحدودترمحدودترمیرسد.دلیل منکر اینکه آیاممکنه اول یک مفهوم عام گفته شودبعدایکی ازمصادیقش ذکرشودممکنه بفرماییدازلحاظ ادبی این کارآیاجاداردیانه؟ که اول مایک عامی راذکربکنیم بعدخاص رابعدازعام ذکرکنیم اگراول خاص بگوییم بعدعام جاداردچون خاص یک گروه خاصی رامیگیریم عام می آیدوسیع ترمی کندامااول عام رابگوییم بعدبیاییم خاص رابگوییم این چطوره ؟ این سئوال ایجادمینکه ازلحاظ بیان وبلاغت درذهن ما،بعدیک شاهدی برای رفع اشکال ازآیات شریفه قرآن عرض کنم وآن آیه 98سوره مبارکه بقره است که اول ملائکه راذکرمیکنه ملائکه عام است بعدجبریل بعدمیکائیل وجبریل میکائیل جزء ملائکه هستنداول ملائکه ها بعدجبریل ،ذکرخاص بعدازعام.اماآیااین ذکرخاص بعدازعام است یاذکرمصداق بعدازمفهوم کلی؟ اینهابرادران دقت کنیدبه نظرحقیرمیرسه ذکرمصداق بعدازمفهوم کلی است نه ذکرخاص بعدازعام، چون عام وخاص هردومی توانندکلی باشندولی مصداق که دیگرکلی ندارداینهارادقت بفرمایدکاربردعلم اصول دراین مباحث خودش رونشان میدهداگرکسی گفت ذکرخاص بعدازعام است می گوییم نه.

پس بنده می خواستم یک نکته راخدمت عرض کنم که بعضی هااشکال می گیرند به ذکراول عام بعدخاص بعدمثال می آورنداول عام ملائکه بعدخاص .بنده میخواستم خدمتان عرض کنم که جبریل اصلا خاص نیست میکائیل خاص نیست جبریل مصداق است .اینجاشعائرالله عام است بقیه مصداقند،نه بقیه خاص.عام وخاص رااگربخواهیم بگوییم اکرم العلماء .خاص آن میشوداکرم العلماء العدول.عدول میشودخاص ،ولی خودعدول هم کلیت دارداین غیرازمصداق است که بگوییم اکرم زید،بکر

الحمدالله رب العالین این هم نکته بعدی .یکی ازرفقاجلسه قبل سئوالی کرده که اینکه ذیقعده حرامه ذیحجه حرامه محرم حرامه یکی قبل ازحج است یکی خودحج است یکی هم بعدازحجه، این حریم حج که نگهداشته شده یک ماه قبل یک ماه بعدخودحج هم که هست این سه ماه ماههای حرام .این بخاطرعظمت حج،این قبول، خودحج هم پرازشعائراست پرازظواهردین است ونمادی ازتمدن اسلامی توحج رایج شده ، امارجب چرا؟ من می خواهم عرض کنم که رجب هم مال عمره است.عمره رجبیه مساوی است باحج.حج وعمره هردوبودپس برای عمره هم خداونداین حرمت راقراردادپس هم هردوبریک محوربرمیگردندعمره منتهی رجبش مال عمره وعمره رجبیه یک امتیازی داردکه شعبان نداره رمضان نداره ماههای دیگرنداره وعرض کنم خدمت شماکه البته دربحث عمره رجبیه بین شیعیان واهل سنت تفاوت وجود داردآنهاغیرازرجب رامحترم می شمارندولی ماهارجبیه را، برای عمره اش عرض میکنم خب عرض کنم که نکته بعدی راهم بگم این هم رفقانکته دقیقی است که خداکندبه نفع همه باشدانشاءالله .یک باربحث بوددر رابطه باهدی للمقتقین ،علامه طباطبایی فرموده بودندمرادازمتقین تقوای فطری است خب برای من روشن نبودمرادازتقوای فطری یعنی چه؟ گفتیم تقوایک امراختیاریه ، امراختیاری هم بعدازبلوغ شکل میگیردپس هدیً للمتقین یعنی هدیً لل انسانهای مومن عاقل بالغی که بعداً به صفت تقوامتصف شده اندامایک آیه شریفه یک سرنخ زیبابه مامی دهدوآن سوره مبارکه شمس است فالحمهافجورهاوتقواها، یک تقوای ملحمی درجان ماوجود دارداگرآنراازبین نبرده باشیم .پس این هم تقوای ملحم داردملحم تقواداردتقواتقواتقوا،یعنی کسی که دست نخورده است فطرتش، تقواگرایی درانسان وجودداردالبته فقدخاب من دساها ، هرکس که بیادآنرادفن بکندآن خدادادی را، پس امروز رفقامابه یک نکته دست یافتیم ویک نکته جدیدرسیدیم وآن نکته جدیدتقوای خدادادی است که ازآیه فالحمهافجورهاوتقواهااست چرااین مطلب راامروزعرض کردم ،تعاونواعلی البروالتقوی .یک تقوایی درهمه هست اگردست نخورده باشدبرای شکوفایی آن به همدیگرکمک کنیم آخه بعضی هابرادرهاانسانهارااولاً وبذات بدمی بینندکه خودشان بدندکه اینچنین حرفی رامیزننداولا بالذات انسان بدنیست .بعضی هااولاً وبلاذات انسان رابی تفاوت میبینندبعدهایاکافرمیشه یامومن میشه .ولی فرهنگ قرآنی اولاً انسان رادارای نفس ملحمه میداندنفس ملحمه الهام به ،یعنی تقواگرایی وجودداردوفجورگریزی درانسان دراحادیث هم همین بحث وجوددارد دراحادیث گفته شده که بچه هاموحدآفریده می شونداین پدرمادرهاهستندکه یحودان وینجسان وینسلان ،مجوسی میکنندنصرانیش میکنندمنحرفش میکننداول طبع سالم است طبع توحیدی است این پشتوانه ای بودبرای عرض حقیر که این تعاونواعلی البروالتقوی ، حداقل تقوادرآفرینش ماوجودداردوماباتعاون آنرا افزایش میدهیم شکوفایش میکنیم چون تقواباهمه چیزجمع میشودباهمه مراتب جمع میشودولی دربرّ وسعت لحاظ شده است دربراین وسعت درنظرگرفته شده است .ازآن جهت که گسترش رودرنظربگیریم گستره احکامی روکه براصلش .اصل جوهره میشودتقوا، ولی خداوندافرادرابابرّ هم دروجودشون نهادینه شده .بیشترازفالحمهافجورهاوتقواها آدم بایدمطالعه کنددرموردمطالعه بازنکته ای ازاستفاده کردم خدمت شماعرض کنم درفجورگرایی فجوررومی فهمیم تقوارومی فهمیم منتهی چطورالهام شده وازکجاکمک بگیریم برای حل مسئله ، ازآیه 7 سوره حجرات .آیه 7 سوره حجرات می فرمایدولکن الله حبب علیکم الایمان وزینکم فی قلوبکم وکره علیکم الکفروالفسوق والعصیان الئک هم الراشدون یعنی اصلا ساختاروجودی شمااین است که حبب علیکم الایمان کنیدچون ایمان رودوست داریدوزینکم .بهش افتخارمی کنید وکره علیکم الکفروالفسوق والعصیان خداوندکفرو وسوق عصیان نمی شناسه پس مکروه جان ماتاهمین جامی آیم وبحث راباقی می گذارم جان مامثل یک پلاستیک نیست رفقا ، که توش نفت بریزیم یاشیربریزیم فرق نکنه جان ماشبیه معده ماست که توش نفت بریزیم همه باهم میگن 123 نفت می ریزن بیرون وبه هم کمک می کنن وفشارمی دهندمیریزندبیرون اماشیربهش میدهندهمشون دهن بازمی کننداین سلول ها وجذب میکننداین جان مااین طوری جان مانسبت به حق جزابه نسبت به باطل گریزان است .نه مگرمامعتادش بکنیم معتادبه گناهش بکنیم اول افرادحاضرنیستندموادمصرف کنندسیگارمصرف بکنندسرفه میزنندچشماشون میسوزه ولی بعداکم کم تغییر.دریکی ازبرداشت هایی که ازاین آیه شده هدی للمتقین همون ایثاری درمطلوب باشدکه پاداشی باشد.تفسیروتسنیم اینطورکه می فرماییدازنظرعلامه عرض کردم .خب دوتانکته بنده بایدخدمت شریفتون عرض کنم یکی این که درتفسیرجامع البیان طبری دوتاکلمه جامع داریم یکی این که یکی جامع البیانه ویکی جامع الاحکام .جامع البیان برای طبری که این جزء اولین تفاسیرطبری است که می دانیدطبرستان که مال مازندران است بعدجامع الاحکام برای قطبی است. بعددرجامع البیان طبری گفته شده که آمین بیت الله الحرام شامل مومن ومشرک میشودبعداین میخواهدبگویدکه هرکسی قصدبیت الله داردچه مومن باشدچه مشرک باشدمحترم است این اصل مطلب است آقابفرماییددلیلتون چیه ؟ دلیل وشان نزولش این بوده که همه برای سال 6 هجرت بوده که مسلمانان می خواستندبه مکه بروندآنهاآمدندسدازاین کارکردندسدشون کردن نگذاشتن آنهابروند بعداولاً برای اون زمانه ثانیاکه مسئله حج اختصاص به مسلمانان نداردقبل ازاسلام هم خودمشرکان به خانه خدامی رفتندطواف میکردند پس اینهاهم آمین بیت الله الحرام بودند این حرف جامع البیان طبری هست .اما نظرشیعه رابررسی کردیم دیدیم که یکی دوتاظرافت دراین نگاه هست اولاً شان نزول اسلام درتفاسیربعضی هاآنقدرشان نزول رابرجسته می کنندکه گویاآیه بایدخودش رابااین شان نزول میزان بکندگاهی مثلا درتفسیرهای فارسی هم همینطوری می بینیم اینقدرشان نزول رابرجسته می کنند که آیه به هزاران شان نزول معناوتفسیربشه اول شان نزول درست نیست چراچون اون مال سال 6 بوده،سوره مائده آخرین سوره ای بوده که نازل شده. سال ششم کجا،سال دهم کجا .ثانیاً ازسال نهم به این طرف اصلامشرکان حق این که نزدیک مسجدالحرام بشوندنداشتند.فلایقرب المسجدالحرام آیه تسریح دارد درآیه 28 سوره توبه میگویدحق نداردن مشرکین نزدیک مسجدالحرام بیایندعلماء اهل سنت گفتنددراینجا فلایقرب المسجدالحرام آمده نسخ کرده ازاین آمین بیت الله الحرام .اگریادتون باشه یکی ازویژگی های سوره مائده آن بودکه سوره ، سوره ناسخ غیرمنسوخ است شماچی میگوییدشمامیخواهیدبگوییدمثلااین آیه سوره مائده بازنسخ شده توسط آیات قبل .آیاتی که چندسال قبل نازل شده . بعدببینیم اشکالات برمیگرددبه قرآن شناسی به روش تفسیر.یک نکته دیکردراین جاعرض کنم وآن این که اینهایی که آلان میروندبه مکه ،مثلا جنس هم میخرنداین اشکال داردیافقط زیارت. سئوال! تجارت یازیارت یاهردو؟ هردوهم تجارت هم زیارت اماتجارت خالی اشکال داردامازیارت خالی اشکال نداردتجارت خالی اشکال دارد.لذاگفته آمین بیت الله الحرام یعنی قصداولی بیت الله حرام است. بعد ازاین که بیت الحرام بودحالاابتقاع فضل است یا طلب رضوان این روبایددقت کردپس تجارت خالی اشکال دارد.درکناربیت الله الحرام تجارت شد ،درحاشیه مانعی ندارد . رفقا اهل سنت مباحث اصولی کم دارندوتوحوزه هم اصولی خوانده نمی شودحوزه های اهل سنت بیشترادبیات وحدیث است ازافتخارات شیعه است که علم اصول داردیکی ازتفاسیرخیلی قوی اهل سنت ،مثل اینکه ماتفسیرالمیزان داریم که خیلی تفسیرقوی هست وعمیقی هست اهل سنت یک تفسیراینجوری دارندمثل همین میزان التحریر والتنبیح ابن آشورتفسیرخیلی محکمی امابنیه اصولیش ضعیفه گفته واذاحللتم فصدادوا مفهوم غیرمحل الصیدوانتم حرم هست چون آیه 1داشتیم غیرمحل الصیدوانتم حرم ،اینجاواذاحللتم فصدادوا گفته این مفهوم آن است وازباب امربعدازحذرنیست بعدازحذربرای جایی است حذرش دائمی باشه بعدبیادامربعدازنهی بکنه این باعث جوازمیشه جواب میشه جواب جوابی که بهشون میدیم میگوییم اولاً اذاحللتم فصدادوا.این فصدادوا امراست وخودش روشنه کجای این مفهومه. مفهوم منطوق نیستنداینها ،بلکه امربعدازحذراست ثانیا بحث سرنوع امربعدازحذراست که آیاامر بعدازحذرافاده وجوب میکندیاافاده جواز .بعدچندتامثال می آریم برای اینکه بعدازحذرافاقه جوازمیکندمثلا اینکه وقتی اینها طاهرشدن فاتوهن من حیث امرکم .ازهرجاکه خداامرکرده شمامگرنه اینکه واجبه زناپاک شده شماحتماواجب است که یاهمین طورمثال های دیگراست که این ازباب.فاذاحللتم فصدادوا هم همینطورجوازصیدرا ،چون بعدازنهی آمده غیرمحل الصیدوانتم حرم گفته این کاررونکیدبه این شرط ایشون گفتن غیرمحلل الصید منتهی رفقایک نکته حقیرکه جلسه قبل گفتم بذاریم اینجامطلب روآنقدرشفاف میکندکه اشکال التحریروالتنبیح وارد نخواهدشد.اگریادتان باشدبنده عرض کردم چون این درصیاق لاتحل آمده است اینجوری میگویدولاتحل الصیدواذاحللتم فصدادوا، این ولاتحل الصید ازسیاقبدست آوردیم . یعنی صریحادرمقابل اشکال ابن آشور مطرح مشود. وقت تمام شده من می خواستم آیه بعدی روهم بگویم وانشاالله شماآیه بعدروخودتون مطالعه بفرماییدآماده ترباشیدبرای بحث آیه3 سوره مائده پرازبحث خصوصاآیه الیوم یئس الذین کفروا.....که این چه ارتباطی باقبل وبعدداره خیلی سئوال میکنندازلحاظ قرآن شناسی، بامطالعه باشیدکه برای حل مسئله بتونه حل بکند.امااگرازیک نکته اگرنگذرم وخدمت شماعرض کنم وآن این است که دروصیت نامه امیرالمومنان وزبان حال امیرمومنان درلحظات پایانی، چون لحظاتپایانی خیلی لحظات حساسی است اون عصاره عمراست. نقل کردندکه امیرمومنان درلحظه آخرعمرش کلمات آخرعمرامیرمومنان این بوده(تعاونواعلی البروالتقوی ولاتعاونواعلی الاثم والعدوان )اینوخاطرتون باشه این آخرین سخنان امیرمومنان (تعاونواعلی البروالتقوی ولاتعاونواعلی الاثم والعدوان) بعدازراوی نقل میکندکه بعدازاین گفتند لااله الاالله 3بار بعدجان به جان آفرین تسلیم گفتندبعدش باذکرلااله الاالله.رحلت کردن وبه شهادت رسیدندجملات تعاونواعلی البروالتقوی ....ماکه به حضرت علی علیه السلام عشق می ورزیم اینهاروبایدباجون دل بگیریم، محکم.اللهم صل علی محمدوآل محمد. صلوات

 .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo