< فهرست دروس

درس تفسیر استاد الهي زاده

89/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 یک نکته درباره تَعاوَنوا عَلیَ البِرِّ وَ التّقوی وَلا تَعاوَنوا عَلیَ الاِثمِ وَالعُدوان عرض میکنم جلسه قبل اشاره ای داشتم که این عبارت از نصیحت های آخر امیرالمومنین به امام حسن و حسین بود که بعدش دیگر حضرت 3 بار فرمودند لااله الّا الله وبسوی پروردگار رجعت کردند انقدر مهم بوده قبل از این باز عبارت دیگری از امام علی(ع) هست که عَلَیکُم بِالتَّواصُلِ وَالتَّبادُلِ وَ ایّاکُم اَلتَّدابُرِ وَالتَّقاطُع این هم در همان وصیت نامه حضرت به امام حسن وحسین هست برشما باد تواصل مثل صله رحم است تواصل دو طرفه است و دایره مومنین همه مومنین با یکدیگر تواصل کنند چون اینها برادر یکدیگرند پدر ومادر واحدی دارند خواهید گفت حضرت آدم نه او به جای خود محفوظ است رسول خدا وعلی(ع) پدران این امتند و ما همه برادر عَلَیکُم بِالتَّواصُلِ ارتباط دو طرفه است وَالتَّبادُلِ این تواصل ما برای چه باشد برای مبادله در بعضی نسخه ها تباذل نوشته شده اما تبادل درست تر است چون تبادل که از وصل می آید صله رحم هویت اقتصادی دارد تا هویت اقتصادی دارد تا هویت ارتباطی ما الان صله رحم را هویت ارتباطی به آن می دهیم و حال آنکه خواستگاه صله رحم هویت اقتصادی است ما باید بخشی از هزینه را برای بستگان لحاظ کنیم کاری از دستمان برمی آید کمک کنیم تا کل جامعه منسجم شود عَلَیکُم بِالتَّواصُلِ سطحش بالاتر است دو طرفه است تواصل ها برای تبادل است گاهی اوقات ما به صله رحم می رویم ولی همه تلویزیون نگاه می کنیم تواصل علی الظاهر صورت گرفته ولی تبادلی نیست همه ساکتند قدم بعد از تواصل تبادل است تبادل تجربیات، مهارتها، از لحاظ روحی، علمی ،مالی. اَلتَّدابُرِ یعنی پشت کردن به هم بر حظر باشید از اَلتَّدابُرِ منتها همه اینها از باب تفعل بکار رفته نشاندهنده این است که ما هر دو مشترک هستیم در این قضیه هر دو باید اقدام کنیم منتها هر که می گوید اول تو شروع کن با هم شروع کنیم واما خدمت آیه 3 سوره مائده باشیم این سوره مبارکه یک نحوه ورود و خروج هدف دار وحکیمانه دارد وآن این است که از اجمال به تفسیر می رود و علاوه بر آن به اتمام حرکت می کند یک گام می رود جلو بحث را به روز می کند اگر در قالب واژه بگویم اجمال تفسیر استمرار است در همان راستا،آیه 173 سوره بقره شبیه همین آیه است از لحاظ محتوا یکی است پس اینکه در آیه3 سوره مائده که از آخرین سوره هاست نسبت به سوره بقره، سوره بقره مال سال دوم است مائده مال سال دهم است چرا؟ این میخواهد نقطه وصلی باشد میگوید آن یادتان می آید حالا یک چیز جدید در اینجا میگوید مصادیق را می خواهد بیان کند این اجمال وتفسیر که گفتیم یعنی یک مفهوم کلی را اول می گوید بعد مصادیق را بیان می کند « وَالمُنخَنِقَةُ وَالمَوقوذَةُ وَالمقوذَةُ وَالمُتَرَدّیَةُ وَ النَّطیحَةُ وَ ما أَکَلَ السَِبُعُ الّا ما ذَکَّیتُم وَ ما ذُبِحَ علیَ النُّصُبِ وَ اَن تَستَقسِموا بِالاَزلامِ ذلکُم فِسق» این 4 تای اول مصادیق المَیتَه هستند این آیه شریفه با ورودش به این حکم به جای اینکه بخواهد خود حکم را برای ما بگوید تطبیق حکم بر مصداق دغدغه اش است یعنی آیه 3 سوره مائده تطبیق حکم بر مصداق است این خود تطبیق حکم بر مصداق اتمام نعمت است بیان ریزه کاریها اتمام نعمت است اتمام نعمت حکم است باز شاهد خودم را عرض کنم به چه دلیل اتمام حکم اتمام نعمت است آیه 6 سوره مبارکه مائده را نگاه بفرمایید در اینجا اتمام حجت است اصل حکم طهارت است با طهارت به نماز بایستیم بعد می گوید وضو، اگر وضو نشد چه بی حکم؟ نه تیمم این تیمم استمرار همان جریان طهارت است خدا میخواهد بگوید قصد ما از این کار از باب به زحمت انداختن شما نیست بلکه از باب اتمام نعمت است نمونه ها را ببینیم میخواهم بگویم که بهترین جایی که میشد مسئله ولایت امیر مومنان مطرح شود اینجاست که ببینید تا الان ولی وحاکم داشتید ولی این استمرار پیدا کند، وضو بود حالا وضو نشد تیمم که هست این هم اتمام نعمت است پس جعل ولایت امیرمومنان اتمام نعمت ولایت رسول خدا خواهیم گفت که چرا این دو در یک آیه آمده جواب این است که می خواهد بگوید اصلاً حکم و حاکم غیرقابل انفکاک است اگرما دین میخواهیم با مجری دین باید بخواهیم این احکام کاملاً جزیی وریز شده هر دو از جانب الله است یک نمایی از سوره، اصلاً دغدغه سوره مائده این است که نصیحت کند امت اسلامی را برای بعد از رسول الله می خواهد بگوید مسلمانها مواظب باشید مثل مسیحی ها، یهودیها نشوید یهودیها بعد از حضرت موسی پیغمبر کشتند نکشید یک عده غلو کردند یک عده کشتند دو طرف قضیه را مطرح میکند هر دو بعد از پیغمبر مسیحی ها بعد از حضرت عیسی به غلو در حد اِله و یهودیها آنجور هر دو اشتباه حالا امت اسلامی نه غلو کنید نه علی را الله بدانید ونه بکشید بعد غرض کل سوره را نگاه می کنیم حالا بفهمید که جایگاه جمله های معترضه این است که میخواهد تأکید بر بعضی از سوره ها کند جمله های معترضه به گونه ای طراحی شده اند برای برجسته سازی غرض پس مثل التفات،التفات اعرابش مثلاً از قیمت به خطاب داریم و بالعکس التفات در موضوع

 اگر خواستیم برای جمله های معترضه جایگاهی بگذاریم باید در باب التفات بگذاریم التفات گاهی در حد اعراب است گاهی در حد ضمیر گاهی در حد موضوع است از یک موضوع رو بر گردان به موضوعی دیگر برای اهمیت، در اینجا هم همینطور است در بحث وَ ما أَکَلَ السَِبُعُ الّا ما ذَکَّیتُم در ادامه جمله هم هست رو برگردان برای برجسته سازی مثل اینکه لحظه ای برنامه تلویزیونی قطع شود و همانجا یک اطلاعیه خوانده شود باز دومرتبه برنامه ادامه پیدا کند ما با توجه به این تصویر از این آیه شریفه این نظر را می خواهیم ترجیح دهیم که همین جا نازل شده است همین جا بوده است یعنی این جاسازی توسط خود خداوند انجام گرفته اگر این تحلیل را داشته باشیم کمترین تصرف در قرآن کریم به نظر من ما حق نداریم به راحتی در قرآن تصرف کنیم ولی دیگران به راحتی می آیند در قرآن تصرف میکنند اگر اصلاً جمله معترضه بی ارتباط باشد که با حکمت سازگار نیست ولی یک ارتباط لفظی است یک ارتباط غرضی دارد ارتباط غرضی چیست؟ به اینها میگوییم سیاق غرضی است و گرنه این همه آیه در سوره مائده است می رفت یک جای دیگر می نشست آیه 3 دو قسمت دارد یک قسمت آن یک بحث فقهی است و جالب است که بحث فقهی آن اولاً عادی ترین مباحث فقهی است عادی ترین مسائل بشری ما اقتصاد وسیاست هم داریم باز در همین مسئله خوردن ریزترین مسئله خوردنی را دارد انواع میته ها را بررسی می کند اینها اشکال مردن است چند جور میمیرند اسمهایشان فرق می کند قرآن چه دغدغه ای دارد وارد این ریزه کاریها میشود خواهید گفت نمیشد قرآن صریح حرف بزند میگوییم قرآن مخاطب خود را تکریم می کند مخاطب خود را به عنوان یک عاقل می پذیرد کلاسها هم می تواند اینجور باشد استاد میتواند چنان هنرمندانه وارد شود که هیچ سوالی برای کسی باقی نماند قرآن کتاب رشد وپرورش انسانهاست دغدغه رشد را دارد جوری میگوید که از یک طرف یک لایه او را جلو میبرد ایجاز قرآن به معنای اکرام انسان است نه برای اجماع مخاطب تکریم شده است توقع دارد که مخاطب این ریزه کاریها را دریابد میخواهد بگوید که از ریزترین مباحث فقهی تا بزرگترین مباحث آن وجزئیاتش در قرآن جهت گیری شده ومدنظر است در کنارش ریزترین مباحث که بیان مصداقی ازهمین ولایت باشد که امیرمومنان باشد امام حسن وامام حسین به همین ترتیب 12معصوم به نظر حقیر می رسد که می طلبد در آنجایی که قرینه تقابل آن اتمام نعمت آن اکمال دین که انجام گرفته آنها هم بیان مصادیق است بعد آن روایتی که رسول گرامی اسلام همه را بیان کرده همه مصادیق را منتها در این بخش حکم ریزترین جزیی ترین که همه بقیه بالایی ها همه را شامل میشود. ما اینجور در خاطرمان هست که فقط غدیر ومسئله ولایت که مطرح شده فقط یک نفر معرفی شده در ذهن ما اینگونه است ولی 11 تای دیگر چه؟ یعنی خودشان بعدی را معرفی کردند اگر بررسی کنیم می بینیم از جانب رسول الله داریم آیه 173 سوره بقره را نگاه کنید می بینید که فَمَنِ اضطُرَّ غَیرَ باغٍ وَلا عادٍ فَلا إثم یک خبر اینجا کم دارد اگر بخواهیم نگرش متدبرانه داشته باشیم باید یک جمله از داخل خود سیاق درآوریم وآن این است فَلا إثمَ علیه اگر کسی مضطر شد دیگر گناهی ندارد خواهید گفت شما از کجا دارید اینجوری می چسبانید می گوییم ما از طریق شبیه سازی از خود قرآن برای قرآن استفاده می کنیم آنجا دارد إنَّ اللهَ غفورٌ رحیم اینجا دارد فَإنَّ اللهَ غفورٌ رحیم این تفسیرهای قرآن به قرآن آیات را با همدیگر خلأ هایشان با هم همپوشانی دارند همدیگر را روشن میکنند نقش فَمَنِ اضطُرَّ فی مَخمَصَةٍ نقش مستثنا دارد از حُرّمَت عَلیکُم مستثنی منه این استثنا از کجا آمد بعد اَلیومَ یَئسَ وَ اَلیومَ أکمَلتُ این دو تا وسط اسم مستثنی و مستثنی منه قرار گرفته یعنی جایی که کاملاً انسان توقع دارد علائم اتصال محتواعاً ولفظاً وجود دارد محتواعاً که مستثنی و مستثنی منه است لفظی هم که فا دارد علی ذلکم فسقٌ فَمَنِ اضطُرَّ فی مَخمَصَةٍ غیرُ مُتَجانَفٍ لَإثمِ پس مسائل قبلی قصدش بیان مصادق واتمام نعمت بود وسط بحث می گوید آنچه که مهمتر از این وجود دارد مسئله اتمام نعمت ولایت است به بیان ساده اتمام نعمت ولایت در کنار نعمت اتمام حکم قرار گرفته یک نکته در تفسیر فخر رازی اهل سنت یک مسئله را آورده وآن اینکه عشائره گفتند که این آیه دلیل جبر است بالاخره این دین من افزایش پیدا کند کاهش پیدا کند این به دست خداست خدا گفته الیوم أکملتُ لکم دینکمُ من دین شما را کامل کردم منظور از دین شما یعنی تدین شما آنها اینگونه برداشت کردند پس اگر من دین دارم دینم کامل است امثال من که فعل خداست به چه دلیل؟ به دلیل الیوم أکملتُ لکم دینکمُ حالا چه کا باید کرد؟ پاسخ این است که اینها نگرش فردی بدهیم تا نگرش اجتماعی وسیاسی در اینجا کُم جامعه است همه با هم دین شما مسلمانها نه دین تو، تک تک بعد هم دین کجا تدین کجا رفته دین را تدین معنا کرده پس ما دو جواب به آن شبهه میدهیم شبهه این بود که از روی الیوم أکملتُ لکم دینکمُ جبر را بدست می آورم کمال دین من به خودم مربوط میشود خدا کامل میکند جواب اینکه اولاً شما دین را به تدین معنا کردید که درست نیست ثانیاً کُم را فردفرد کردید اصل در کُم مجموعی است نکته سوم که باعث شد این را مطرح کنم کلمه الیَوم است الیوم یعنی این عصر نه امروز دو تا مسئله است امروز یعنی الان یا بخواهیم بگوییم این دوره این مقطع با این نگرش باید توجه کنیم که الیوم در آیه 5 هم با این الیوم که در کنار هم میگذاریم می بینیم که روز اعتلا اسلام بوده نه جعل احکام بعضی ها گفتند الیوم یعنی همین الان که مصداق های میته مشخص شد کفار از مرده خوری وخوک خوری شما مأیوس شدند اینجوری میفهمند الیوم بعدی را نگاه کن اَلیوم اُحِلَّ لَکُم الطیبات وَطعامُ الذینَ اُوتوا الکتاب یعنی الان که شما اعتلا پیدا کردید حاکم شدید حالا با مسیحی ها یهودیها میتوانید ارتباط داشته باشید ازدواج کنید غذا بخورید پس این الیوم یوم جعل احکام نیست یک یوم سیاسی اجتماعی حاکمیت است این نکته اصلی.« اَلیومَ یَئسَ الذینَ کَفَروا مِن دینِکم فلا تَخشوهُم وَأَخشونَ اَلیومَ أکملتُ لکم دینکمُ وَأتمَمتَ علیکم نعمتی» چرا اول این آمده بعد آن این مدل قرآن است که اول مدعا را می گوید بعد دلیل اینجا اول مدعاست بعد دلیل چرا؟ چون اتمام نعمت شده من خودم در شیوه های تدریسی وبیانی اینگونه ام اول مدعا را میگوییم آخر شما چه میخواهی بگویی این بلیغ ترین شیوه است چون قرآن میخواهد مخاطبش را حاکم کند رشد دهد به نظر حقیر نقش اشتراک لفظی نقش قویتر از عطف دارد ما میخواهیم دو جمله را به هم عطف کنیم از واو استفاده میکنیم ولی اینجا الیوم نقش پیچ ومهره را دارد یک الیوم است با دو تا بحث الیوم دوم یعنی همان کاملاً بر هم منطبق می شوند خواهید فرمود با 3 چیز عطف صورت گرفته یکی أکملتُ بعد أتمَمتُ بعد رَضیتُ اینها به هم عطف شده اصل در عطف، عطف متغایرین است خواهید فرمود این دینَکُم چیست؟ این نعمت چیست این رضیتُ چیست؟ به عنوان اشاره عرض کنم أکملتُ لکم دینکمُ خود دین یعنی احکام دین دیگر نمیتوانم دین را تبدیل کنم به ولایت به امامت بهترین بیان برای دین به نظرم می آید یعنی آیین، آیین غیر از قانون اساسی است یعنی فقه است این دینکم یعنی احکام همین احکامی که اول سوره بود دین روش اجراست اَلیومَ أکملتُ لکم دینکمُ وَأتمَمتَ علیکم نعمتی این اتمام نعمت هم بر شما انجام گرفت اتمام نعمت چیست؟ اتمام نعمت این است که احکام ثانویه هم برای شما جور کردم وضو نمی توانید بگیرید برایتان تیمم گذاشتم آیه 6 سوره مائده احکام ثانویه دارد اینها میشود اتمام نعنت حکم در قرآن به اتمام نعمت ولایت هم گفته شده است وَتُسعَلونَ یا مَن عَنِ آلنَّعیم امام صادق(ع) فرمودند مراد از این نعیم هم اتمام حکم است هم اتمام ولایت دو تا چیز است یعنی هم از قرآن خواهد پرسید هم از امام حال هم از نعمت ولایت هر دو در قرآن برایش اتمام نعمت ذکر شده هم قرآن جلوه ولایت تشریعی الهی است هم امام جلوه ولایت تشریعی الهی است نعمتی چون در کنار دین آمده است ولایت میشود از قرینه تقابل می فهمند که فقط ولایت است ولی در یک جای دیگر باشد میتواند هر دو باشد وَرَضیتُ لکمُ الاسلامِ دیناً میخواهد بگوید اسلام باید این قرآن وعترت باهم باشد آن موقع من می پسندم به تنهایی قبول نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo